Wednesday, Jun 11, 2025

صفحه نخست » کودتا بوده و یا نبوده؟ محمد جعفری

Mohammad_Jafari_2.jpgبه مناسبت کودتای خرداد 1360، و جهت یاد آوری کسانی که مدعی هستند که کودتایی واقع نشده است مطلب کوتاه را زیر یادآوری می شود.

من از کسانی که می گویند در خرداد 60، کودتا واقع نشده است و عملی قانونی بوده است، سئوال می کنم؟ توضیح بدهند که کودتا چیست؟ مگر کوتا غیر از این است که روزنامه ها بسته می شود، نظامیان وارد عمل می شوند، و در آخر هم بنام ملت از مجلس دست نشانده و یا ارگان دیگری ظاهراً کسب مشروعیت می کنند؟ و با دست زدن به کشتار و حشت و ایجاد جو ترس و ارعاب و گسیل مردم به زندام ها، صدا ها را خفه می کنند.

بعضی ها که خود در کودتا به نوعی شرکت داشته و یا از روی ناآگاهی، مدعی اند که کودتا واقع نشده و بر اساس قانون بنی صدر از ریاست جمهور کنار گذاشته شده است. از تمامی اسنادی که حکایت از وقوع کودتا دارد می گذرم و اهل خرد را به به گزارش های روزانه آقای رفسنجانی که خود گویا است، به شرح زیر حواله داده می شود:

17 فروردین« آقای محمد مجتهد شبستری آمد و بیش از یک ساعت در بارۀ ماهیت اختلاف ما (خط اما) با لیبرالها ( آقای بنی صدر و نهضت آزادی و...) توضیحاتی می خواست و گفتم ، مسئلۀ بر سر «اسلام فقاهتی» است. آن ها این را قبول ندارند و ما راهی جز با اجرای همین فقه نمی بینیم...خواست امام است و ما سپر شده ایم»(عبور از بحران ص 60 )

در 17 خرداد 60 به دستور رئیس دیوان عالی کشور آقای دکتر بهشتی و حکم آقای لاجوردی دادستان انقلاب مرکز، روزنامه ها فله ای بسته می شود. (عبور از بحران، ص 140و144)

18 خرداد 60، برای فراهم شدن مقدمات تغییرات اساسی در فرماندهی ارتش آقای خامنه ای که در جبهه است به تهران می آید. و در جلسه شورای قضائی با حضور اعضای شورا و نخست وزیری داشتیم. وضع را بررسی می کنند و خط حرکت را برای آینده[یعنی کودتا] ترسیم می شود و به نیروهای سپاه و کمیته ها هم آماده باش داده می شودیعبور از بحران ص 145)

بعد از بستن روزنامه ها و نظامی کردن شهر در 19 خرداد بیانیه ده ماده ای دادستانی که حکم بیانیه دولت کودتا را داشت از صدای جمهوری اسلامی پخش شد. و بر قراری حکومت نظامی اعلان نشده و سپاهیان وادر عمل شدند.

22خرداد « حمله به دفاتر حمله همآهنگی زیاد است» و اعضای آن مضروب و بعضی را هم بازداشت کرده و دفاتر تعطیل می شود.

23 خرداد: از این روز علناً دست به کشتار زده می شود.

« تظاهرات پراکنده ای علیه و له آقای بنی صدر در تهران و شهرستان ها رخ می دهد. چند نفری هم تا به حال تلف شده اند.»(عبور از بحران ص152)

25 خرداد، محل مسکونی رئیس جمهور مورد حمله قرار گرفت. « نزدیک غروب، صدای انفجار مهیبی آمد. بعداً معلوم شد، در حیاط کاخ مسکن بنی صدر، انفجار رخ داده است.» و قبل از آن در تاریخ 21 خرداد 60 به محاصره سپاه و کمیته در می‌آید و رئیس جمهور عملاً وی را مجبور به اختفا می‌کنند: در 18 خرداد که تهران را حکومت نظامی غیر اعلان شده کرده اند و« نیروهای سپاه و کمیته ها برای احتیاط آماده باش» داده اند. ظاهراً کم بوده در 28 خرداد: سپاهیان را از جبهه جنگ خوزستان به تهران آورده و در پارک خرم اسکان داده و هاشمی و بهشتی شب به دیدارشان رفته اند. و رئیس جمهور که هنوز قانونی رئیس جمهور است، را وادار به مخفی شدن می کنند و حکم اعدام باغی با غین او در رسانه ها منتشر می شود. و او اجباراً در منزل چند نفر مخفی می شود.

در همان روز جلسه قوای سه گانه با سپاه تشکیل می شود، « در مورد کیفیت طرح سلب کفایت سیاسی بنی صدر... کیفیت حرکت سیاسی و تبلیغات و دستگیری سران مخالفان و محارب تصمیم گیری هایی شد» (عبور از بحران ص 157)

بعد از اعلان رأی عدم کفایت سیاسی برای این که صدائی از کسی و جائی بلند نشود، دست به اعدام و کشتار زده شد. رفسنجانی خود گزارش می کند:

در 31 خرداد «در تهران 16 نفر کشته شدند و 156 نفر مجروح... و صبح روز بعد در دادگاه انقلاب هم ا5 نفر اعدام شدند»(عبور از بحران ص 164 و 166)

آقای رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در 3 بهمن1360 می گوید: «عزل بنی صدر، یک حرکت قانونی بود. آنها می توانستند اعتراض خود را در یک تظاهرات آرام بیان کنند و یا حداقل در روزنامه هاشان بردارند و بنویسند مگر نمی شد بدون ایجاد اخلال، حرف زد و انتقادکرد؟ » (1)

آیا این رفسنجانی نبود و خودش ننوشته که: در 17 خرداد 1360، حزب جمهوری اسلامی با چراغ سبز آقای خمینی و بدست دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، فله ای روزنامه های انقلاب اسلامی، میزان، خبرنامه جبهه ملی، و... بستند و آیا او اطلاع ندارد که آقای گیلانی قاضی القضات شرع بنی صدر را باغی با غین خوانده و 7 بار حکم اعدام برایش صادر شده و دفترش در تصرف سپاه قرار گرفته.؟ چقدر باید انسان وقیح و دروغگو باشد که بتواند تا این حد دروغ بگوید. تنها حفظ قدرت است که هر نوع دروغی را مجاز و واجب می شمرد. و مجوزِ دورغ گفتن، تهمت زدن، جاسوسی کردن و شراب خواری برای حفظ دین (=بخوانید حفظ قدرت) را هم از استاد خود آقای خمینی گرفته اند. البته وقاحت و دروغ حد و مرز ندارد، از این دروغگویان وقیح باید به خدا پناه برد!

حالا بازمن از کسانی که می گویند کودتا واقع نشده است و عملی قانونی بوده است، سئوال می کنم، آیا آنچه در کودتا هاواقع می شود، در اینجا هم واقع نشده، چرا واقع شده! روزنامه ها بسته شده، نظامیان وارد عمل شد ند، و در آخر هم بنام ملت از مجلس دست نشانده و ظاهراً کسب مشروعیت کردند؟ و برای اینکه صدا ها راهم خفه کنند، دست به کشتار و حشت و گسیل مردم به زندام ها شدند.

خوشمزه اینجاست بعد ها که همه چیز آفتابی شد کسانی مدعی شوند که در مجلس اول مستقل بوده اند و مستقل عمل کرده اند. مدعیان می گویند هردو گروه قدرت طلب بودند وآن ها گروه مستقل، خارج از آن دو گروه قدرت طلب بودند. این دو گروه موافق بیانیه 10 ماده ای آقای خمینی د ر 25 اسفند 59، یکطرف بنی صدر رئیس جمهور و طرف (دولت، بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، دادستان کل کشور، شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی )

فرض محال محال نیست. فرض را بر این می گذاریم که مجلس مستقل بوده و بدون هیچ خشونت و نظامی گری و سانسور و خفقان رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری داده است. باید دید"عملا" چه اتفاق افتاده است؟ نتیجه رأی گیری این شده که طرف مقابل بنی صدر که به قول مستقل ها یک طرف قدرت بود، طرف دیگر یعنی بنی صدر را حذف کرد. و مستقل ها هم بنا به گفته خودشان، رأی به عدم کفایت سیاسی بنی صدر داده اند. آیا این حرف آشکار نمی گوید که در حقیقت رأی شما های مستقل هم در خدمت حمایت و پشتیبانی آن طرف دیگر قدرت قرار گرفته است؟ وقتی مستقل ها هم خود معتقدند که دو طرف بر سر قدرت دعوا داشتند، پس منطقا شما به هر طرف که رأی می دادید، در حقیقت به نفع یک طرف قدرت عمل کرده اید و این مغایر با دعوی استقلال خواهی شما است. اگر بواقع آن طور که مدعی هستید شما مستقل بودید و آن دو طرف را هم قدرتمدار تصور می کردید، می بایست نه به این طرف و نه به آن طرف رأی می دادید، بلکه یا اصلاً در رأی گیری شرکت نمی کردید که این در آن موقع بهترین نشانه استقلال شما بود و یا حد اقل رأی ممتنع و یا سفید می دادید ولی شما چنین نکرده اید بلکه به سود یک طرف قدرت رأی داده اید.

البته نباید از یاد برد: کودتای سیای 28 مرداد که علیه حکومت ملی مصدق انجام گرفت، همچنانکه تا به امروز و با وجودی که خود کودتا گران انگلیسی - آمریکایی اعتراف کردند و اسناد آن هم منتشر شد و آمریکائی ها از مردم ایران پوزش خواستند ولی هنوز، کاشانی چی ها، و بخشی از روحانیون، سلطنت طلبها می گویند، آن یک قیام ملی بود و یا این که این مصدق بود که کودتا کرد و آقای خمینی هم چنان کینه ای از مصدق در دل داشت که گفت، مصدق «هم مسلم نبود» و مصدق از اسلام «سیلی خورد»(2). پس نباید خیلی انتظار داشت کسانی دست به این کودتا زدند و یا آن را حمایت کردند، امروز اعتراف کنند که کودتا انجام شده است. اما چه آنها اعترف کنند و چه نکنند، واقعیت را نمی توانند تغییر دهند. اسناد و مدارک آن از زبان کودتا گران اصلی منتشر شده است.

پرده های مختلف کودتا

پردۀ اول - بیانیه ده ماده‌ای دخالت در امور فرماندهی و جنگ و کارشکنی در کار صلح.

بلافاصله بعد از اعلام بیانیه ده ماده‌ای و علیرغم اینکه بیانیه مقرر می‌داشت که «دخالت هر یک از مقامات در امور مربوط به مقام دیگر برخلاف قانون است.» و نبایستی در امور یکدیگر دخالت کنند، مجلس، دستگاه قضایی، دولت و ارگانهای سرکوبگر با حمایت و همکاری هیئت سه نفره، دست بکار شدند که تا جائی که ممکن است ریاست جمهوری را تضعیف کرده و ریشه‌های مردمی، اختیارات قانونی و صدای وی را قطع کنند. و برای روی صحنه آوردن هر چه زودتر پردۀ نهایی کودتا، بطرق مخلتف دست بکار شدند:

1ـ دخالت در امور فرماندهی و جنگ و کارشکنی در کار صلح.

مواد 3، 4 و 5 بیانیه که ناظر به فرماندهی کل قوا، اطاعت از فرماندهی کل قوا، دخالت نکردن در امور جنگ و رسیدگی مسائل دفاع در شورایعالی دفاع و پس از تصویب، تصمیم اجرا با فرماندهی کل قوا بود، با دخالت عمدی خود، در این حوزه نیز کارشکنی را شروع ‌کردند و لذا هیئت صلحی که آمده بود و با اجازه و تأیید آقای خمینی قرار بر متارکه جنگ بود وعربستان و کویت هم حاضر به پرداخت 30-40میلیارد دلار خسارت بودند و نیز مفاد قرارداد الجزایر که بین شاه و صدام حسین در سال 1975 در الجزیره منعقد شده بود، معتبر شناخته می شد، به کارشکنی پرداختند.

پرده دوّم- اعلام تکذیب شایعه شکنجه

آقای بنی‌صدر ریاست جمهوری، در روز عاشورای حسینی در تاریخ 28 آبان 59، در سخنرانی خود در میدان آزادی از جمله انواع زندانهای مختلف و شکنجه در جمهوری اسلامی را بشدت مورد انتقاد و حمله قرار داد و گفت:

«چه کسی از نهاد قضایی می‌پذیرد که ناسزا گفتن به رئیس‌جمهوری تشویق داشته باشد اما اعتراض کردن زندانی داشته باشد. چه کسی می‌پذیرد که اگر در یک مصاحبه تلویزیونی حرفهایی زده شد تعقیب و زندان داشته باشد (3) ولی اگر نقابدارانی با چماق به روزنامه میزان حمله کند تشویق داشته باشد؟...

در قانون اساسی ما شکنجه‌ مگر حرام نشده ممنوع نشده در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام در کدام کشور اسلامی در حکومت اسلامیش 6 نوع زندان وجود دارد. چرا اینها تعطیل نمی‌شوند؟ چرا اینها تعطیل نمی‌شوند؟ چرا هیأتی تشکیل نمی‌شود و به کار این زندانهای گوناگون نمی‌رسد چرا رسیدگی نمی‌کند که آیا شکنجه هست یا نه چطور ممکن است در رژیم اسلامی انسان و جان او اینهمه بی‌منزلت شده باشد که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون این‌که کسی بفهمد کار او را تمام کرد... چطور می‌شود که اشخاص را می‌گیرند زندان می‌برند و ماهها جزو فراموش شدگان می‌شود بس کنید این کارها را دستگاه قضایی ما باید بی‌طرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی بشود.» (4)

آقای منتظری در مورد نتیجه کار هیأت به خبرنگار خبرگزاری پارس گفت: «بطور خلاصه می‌توان گفت که نظام حاکم بر بازجوئی و بازپرسی دادگاهها و زندانهای ما بهیچوجه مبتنی بر شکنجه نیست و اگر موارد معدودی نیز دیده شده، بطور استثنایی و از سوی افراد غیرمسئول بوده است و اتهام وارده به روش بازجویی و بازپرسی از طرف یکی از مقامات کشور بهیچوجه صحیح نمی‌باشد.»(5)

و بدین ترتیب اسلحه شکنجه و بگیر و ببندها، چماقداری و اینگونه ظلم و ستم‌ها را از دست آقای بنی‌صدر درآورده و تازه بدهکار هم شده بود و در محافل انحصارطلبان و رسانه‌های گروهی و اهرمهای تبلیغاتی که در دست داشتند وی را شایعه پراکن و تضعیف کننده جمهوری اسلامی معرفی کردند. آقای دکتر بهشتی در تاریخ 30 اردیبهشت 60، گفت:

«بی‌شک باید در موقع خود، خود این شایعه پراکنی (شکنجه در زندانها) مورد رسیدگی قضایی قرار گیرد.» (6)

پرده سوم - خمینی مستقیم وارد عمل شد

در ششم خرداد 60 نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حسینه جماران به دیدار آقای خمینی رفتند. در این دیدار، آقای خمینی بدون این‌که نامی از بنی‌صدر ببرد، مستقیم رئیس‌جمهور و مهندس بازرگان را مورد حمله قرار داد و برای نشان دادن این‌که اگر بنی‌صدر کوتاه نیاید وتابع نگردد تا آخر خواهد رفت ضربه را بوی وارد آورد و در بخشی از سخنرانی خود گفت: «مجلس بالاترین مقامی است در این مملکت، مجلس اگر رأی داد و شورای نگهبان هم رأی را پذیرفت، هیچکس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمی‌گویم رأی خودش را نگوید، بگوید، رأی خودش را بگوید، امّا اگر بخواهد فساد کند به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است، یک همچو آدمی تحت تعقیب، مفسدفی‌الارض باید قرار بگیرد. باید سر تسلیم به مجلس یعنی سر تسلیم به اسلام، وقتی مخالف اسلام نیست. سر تسلیم به اسلام فرود آورد. نباید اذهان مردم را نسبت به مجلس مشوش کنند. این یک مسئله اساسی است به مجرد این‌که مطلبی خلاف رأی یک نفر است نباید بگوید مجلس درست نیست. این خودش را اصلاح کند. نباید بگوید شورای نگهبان درست نیست این خودش درست نیست باید خود را اصلاح کند.

تا گفته می‌شود مکتبی آقایان مسخره می‌کنند، مکتبی یعنی اسلامی آنکه مکتبی را مسخره می‌کند اگر متعمّد باشد مرتد فطری است و زنش بر او حرام است مالش هم باید به ورثه‌اش داده بشود، خودش هم باید مقتول باشد. هی ننشینید این از این‌طرف می‌خواهد از آن طرف او را از بین ببرد و مسئله را به بن‌بست برسانند و مملکت را به بن‌بست. شما به بن‌بست رسیدید اشتباه می‌کنید مملکت اسلام که به بن‌بست نمی‌رسد.

من اول سال به آقایان عرض کردم که این سال خوب است که سال اجرای قانون باشد باید حدود معلوم بشود. آقای رئیس‌جمهور حدودش در قانون اساسی چه هست یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می‌کنم اگر همۀ مردم موافق باشند من مخالفت می‌کنم. آقای نخست‌وزیر حدودش چقدر است، از آن حدود نباید خارج بشود یک قدم کنار برود با او هم مخالفت می‌کنم. مجلس حدودش چقدر است روی حدود خودش عمل کند. شورای نگهبان حدودش چقدر است، قوه قضائیه حدودش چیست، قوه اجرائی قانون معین شده است. نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم غلط می‌کنی قانون را قبول نداری، قانون ترا قبول ندارد.

پرده چهارم- بستن روزنامه‌ها و آماده کشت و کشتار

چهارشنبه 23 اردیهشت، لایحۀ حذف فرمان همایونی، که در صورت تصویب بخش دیگری از اختیارات ریاست جمهوری را می‌کاست، از طرف دولت به مجلس تحت امر برده شد و به سرعت و با ایجاد جو رعب وحشت در مجلس، در تاریخ 30 اردیبهشت، لایحه به تصویب رسید. به محض بردن لایحه به مجلس آقای بنی‌صدر با آقای خمینی دیدار و مذاکره کرده بود و آقای خمینی قول داده بود که جلو تصویب آن را خودشان خواهند گرفت.

اما آقایان به ترس وحشت می افتند، وقتی رجائی متوجه می‌شود که قرار است آقای خمینی جلو تصویب لایحه را بگیرد، به ترس وحشت می افتد، فوری به اتفاق بهزاد نبوی به ملاقات آقای خمینی می‌روند و در یک جلسه مذاکره چهار ساعته ـ که بطور ضمنی از حرفهای نبوی و آقای خمینی معلوم می‌شود که این کار بدون بگیر و ببند و کشت و کشتار بعدی عملی نیست و آقای خمینی با قبول بگیر و ببند و کشت و کشتار، می پذیرد که لایحه تصویب شود. و اولین آثار این تصمیم در سخنرانی آقای خمینی در 6 خرداد برای نمایندگان مجلس آشکار شد.

سرانجام برای خاموش کردن و احتمالاً مطیع ساختن ریاست جمهوری به ماشین امضا، تصمیم به بستن روزنامه‌ها می‌گیرند و این تصمیم در روز 17 خرداد 60 به اجراء درآمد. بعد از این‌که در 17 خرداد پانصد و پنجاه و هفتمین شماره روز انتشار پیدا کرد و اینجانب ساعت 5/2 بعد از ظهر از دفتر کارم به سالن تحریریه رفتم. بچه‌های تحریریه به خبر رادیو گوش فرا داده بودند که در آخرین خبر رادیو اعلان شد. طبق دستور دادستانی انقلاب اسلامی مرکز چهار روزنامه انقلاب اسلامی میزان، عدالت و خبرنامه جبهه ملّی تا اطلاع ثانوی تعطیل اعلام می‌شود.

پرده پنجم و آخرین پرده کودتا- طرح عدم کفایت سیاسی

قبل از این‌که طرح عدم کفایت سیاسی ریاست جمهوری را به مجلس ببرند، آقای دکتربهشتی از قضات دیوانعالی کشور استمزاج کرده بود که حکم عزل رئیس‌جمهور مبنی بر تخلف از وظایف قانونی وی را از طریق قضات دیوانعالی کشور بگیرد و افتخاری دیگر بر افتخارات انحصارگرایانه خود بیفزاید که با وجود تمام تمهیدات و تضییقاتی که در دادگستری بوجود آورده بود، قضات دیوانعالی کشور زیر بار نرفته و مخالفت جدّی خود را با این عمل اعلام کرده بودند. (7) و بنابر این مجلسی که اکثریتش فرمایشی و گوش به فرمان است را بکار می گیرند.

دلایل اصلی بی کفایتی رئیس جمهور:

اما نمانیدگانی که خواستار برکناری رئیس جمهور شدند نتوانستند مدارکی برای اثبات نقض قانون اساسی از سوی بنی صدر ارائه کنند. و به قول مرحوم مهندس به هیچ وجه دلایل عنوان شده، نه تنها بر عدم کفایت سیاسی او نمی کند،. بلکه دال بر تعهد و وظیفه‌شناسی و کفایت سیاسی ایشان است.مهم‌ترین دلائلی که برای عدم کفایت وی مطرح کردند از این قرار میباشند:

1- مخالفت با ولایت فقیه

2- مخالفت با اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری

3- مخالفت با اعدامها از جمله اعدام فرخرو پارسا، یا بقول آقای خوئینی ها با اعدام جانورها و شکنجه

4- مخالفت با نهادهای انقلابی دادگاه های انقلاب، سپاه و کمیته ها و...

5-مخالفت با آقای خمینی و نظرات ولی فقیه .

6- خود بزرگ بینی و مغرور شدن به رأی 76% خود.

7- مخالفت با شورای عالی قضائی

8- ملی گرائی و طرفداری از مصدق

9- مخالفت با نخست وزیر و اعلام جرم علیه آقایان رجائی و بهزاد نبوی

چنان در درون و برون مجلس جو ترس و وحشت ایجاد کرده بودند که نمایندگان مخالف جرأت دفاع از بنی صدر نداشتند و متأسفانه و صد افسوس کسانی که ظاهراً در مخالفت با طرح ثبت نام کرده بودند نظیر مهندس سحابی، محمد مهدی جعفری،اعظم طالقانی هم به نوعی علیه بنی صدر حرف زدند. تنها یک نماینده، علی اکبر معین فر، در دفاع از رئیس جمهور سخن گفت. معین فر با آیه "انا لله و انا الیه راجعون" مرگ آزادی و حقوق رسیده است، سخنانش را به پایان برد.

محمد جعفری یکشنبه 18 خرداد 1404

[email protected]

نمایه و یادداشت:

1- بیست و پنج سال در ایران چه گذشت؟ ج 6، ص 144.

2- صحیفۀ نور، سخنرانی خمینی در 25 خرداد 60، ص 15

3-منظور پخش مصاحبه تلویزیونی آقای قطب‌زاده و مبلغی اسلامی در تاریخ 15 آبان 59 از شبکه 2 سراسری سیمای جمهوری اسلامی است که متعاقب آن وی بلافاصله دستگیر و زندانی گردید.

4-سخرانی بنی صدر در روز عاشوری، انقلاب اسلامی، پنجشنبه 29 آبان 59، شماره 404.

5-انقلاب اسلامی، یکشنبه 30 فروردین 60، شماره 517، ص 1 و 8.

6-انقلاب اسلامی، شنبه 2 خرداد 60 ، شماره 546، ص 10. دکتر بهشتی در مصاحبه مطبوعاتی.

143-هم آقای بنی‌صدر و هم آقای علی امیرحسینی برایم جداگانه نقل کردند که بعضی از قضات دیوانعالی کشور مطلب را برایشان گزارش کرده‌اند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy