Wednesday, Jun 11, 2025

صفحه نخست » برگهایی از زندگی سیاسی شاپور بختیار، علی شاکری زند

shakerizand.jpgدفتر دوم

بختیار یک شخص نیست؛ یک راه است؛ راه امروز و آینده‌ی ایران بخش بیست‌وپنجم ـ ب

نهضت آزادی و پیشاتاریخ آن

نهضت آزادی ایران، که بیش از همه تحت تأثیر شخصیت قوی مهندس بازرگان به‌وجود آمد، ریشه در فعالیت های دینی، ایدئولوژیکی او و همفکرانش در دوران پیش از ملی شدن نفت داشت، که بیشتر به‌شکل انجمن‌های اسلامی و انتشارات دینی و به‌دور از فعالیت سیاسی، تظاهر می کرد۵.

با تشکیل دولت ملی مصدق و اجرای قانون ملی شدن صنایع نفت، به پیشنهاد مهندس کاظم حسیبی، دکتر مصدق مهندس بازرگان را به‌عنوان مدیر عامل شرکت ملی نفت ایران در رأس هیأت خلع‌ِید از شرکت نفت ایران و انگلیس به آبادان گسیل‌داشت. مهندس بازرگان توانست این مأموریت خود را با کمک اعضاءِ دیگر هیأت خلع‌ید به بهترین وجهی به‌‌انجام‌رساند. او که تا آن زمان به اهمیت مبارزات سیاسی به معنای اخص کلمه و نقش مردم در آن چندان توجهی مبذول نداشته‌بود، هنگامی که با تظاهرات پرشور مردم آبادان و کارگران شرکت نفت در پشتیبانی از دولت ملی و هیأت خلع‌ید روبرو شد، به شدت تحت تأثیر آن قرار گرفت. از قول او نقل کرده‌اند که در این زمان او به این نتیجه رسیده بود که «با وجود چنین نیرویی در جامعه، اگر ما به یک ایدئولوژی قوی مجهز باشیم می توانیم کارهای عظیمی انجام دهیم.»(نقل به مضمون).

این نخستین تماس مستقیم مهندس بازرگان با جهان سیاسی به‌معنی اخص آن و انگیزه‌ی او در خدمت به جامعه از این راه بود. بار دوم زمانی پیش‌آمد که پس از کودتای ۲۸ مرداد، به دعوت و پیشنهاد آیت‌الله حاج سیدرضا زنجانی، نهضت مقاومت ملی تشکیل شد و در این کار مهندس بازرگان به‌همان علت یادشده در بالا، از همان روز نخست، با دکتر شاپور بختیار و چند تن دیگر جزو پیشگامان بودند۶.

مبارزات نهضت مقاومت ملی در همان حال که مهندس بازرگان و دکتر بختیار و، بطور کلی‌تر، دوستان او و عده ای از سران و فعالان جبهه ملی را به هم نزدیک‌تر می‌کرد، اندیشه‌ی مبارزه‌ی سیاسی جمعی بر اساس یک ایدئولوژی دینی را، که پیش از دولت ملی برای آنان فقط جنبه‌ی اجتماعی و فرهنگی داشت، در سر مهندس بازرگان و یارانش قوی‌تر می‌ساخت. اما، این گروه اخیر، همزمان، به آن فعالیت های فرهنگی که در واقع وجه ایدئولوژیکی کار آنها بود نیز به شدت ادامه می‌داد۷.

فعالیت های نهضت مقاومت ملی که در دوران خفقان شدید پس از کودتای ۲۸ مرداد تشکیل شده‌بود، البته، مخفی و به‌اصطلاح زیرزمینی بود، و در شرایط آن روزها جز آن هم نمی‌توانست‌باشد. در این مبارزات پیروان جوانتر مهندس بازرگان در انجمن‌های اسلامیِ پیش از دولت ملی، خاصه در دانشگاه، به دلیل همبستگی گروهی و ایدئولوژیکی خود، شرکتی فعال داشتند، و دادن رنگ دینیِ هر روز بارز‌تری به تبلیغات این نهضت که از عامل بالا ناشی می‌شد نیز، اندک‌اندک، موجب رنجیدگی‌هایی شد که سرانجام سردی فعالان جبهه ملی و دست‌کشیدن آنان از این همکاری را به دنبال داشت. اما تا زمانی که جبهه ملی هنوز فعالیت جدید خود را به‌صورت رسمی و علنی آغاز‌نکرده‌بود جناح ایدئولوژیکی ـ اسلامی به فعالیت در همان چارچوب نهضت مقاومت ملی، که هاله‌ی اعتبار ملی نهضت ملی را بر گرد خود داشت، راضی بود. بدین ترتیب، آن گرایش بی‌آنکه نیازی به تأسیس سازمان سیاسی نوینی احساس‌کند می‌توانست فعالیت ایدئولوژیکی خود را در چارچوب یک سازمان با سابقه و اعتبار ملی ادامه‌دهد. اما هنگامی که سران جبهه ملی به اقتضای بروز بحران‌های اجتماعی و اقتصادی جدید در کشور بر آن شدند تا مبارزه‌ی متشکل و علنی را از سر گیرند، و تغییر اوضاع جهانی هم به این عزم آنان کمک‌کرد، ادامه‌ی فعالیت جناح ایدئولوژیکی به شکل پیشین دیگر پاسخگوی همه‌ی خواست‌های آن نبود(نک. پایین تر).

تجدید فعالیت جبهه ملی ایران

جبهه ملی ایران تشکیل رسمی، و به‌عبارت دیگر تجدید فعالیت خود را، در جلسه‌ای به تاریخ ۲۳ تیرماه ۱۳۳۹ تصویب‌ و طی اعلامیه‌ای به‌تاریخ سی‌ام تیرماه همان سال و به‌امضاءِ الهیار صالح، اعلام‌کرده بود. انتخابات تابستان ۱۳۳۹، که جبهه ملی علیه عدم‌ِآزادی آن افشاگری مؤثری انجام‌داد، تا جایی که به‌ابطال آن انجامید، انتخابات زمستان همان سال که عده‌ای از سران جبهه ملی به‌سرکردگی الهیار صالح به منظور تأمین آزادی آن دست به تحصنی طولانی و پرطنین در مجلس سنا زدند، برگذاری میتینگ تاریخی میدان جلالیه در اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۰، یعنی در آغاز دولت علی امینی، تظاهرات ۲۹ تیر همان سال در ابن بابویه و دستگیری سران و فعالان جبهه ملی در آنجا و تظاهرات فردای آن روز، سی‌ام تیر، که دولت امینی آن را ممنوع اعلام کرده‌بود و به ضرب‌و‌شتم و جراحت و بازداشت شمار بزرگی از فعالان ملی و مردم عادی منتهی‌شد، و بسیاری از ابتکارت دیگر، به علاوه‌ی فشاری که جبهه ملی طی تماس‌های رسمی خود با دولت‌های آن سال‌ها بر آنها وارد‌کرده‌بود، همه و همه این نیروی سیاسی را به عنوان یک آلترناتیو و تنها آلترناتیو سیاسی آن روز ایران مطرح‌ساخته‌بود. در چنین وضع جدیدی جناح ایدئولوژیکیِ اسلامی به‌رهبری مهندس بازرگان نمی‌توانست در این شرایط تازه تنها به بقایای ناچیز مبارزه‌ی مخفی گذشته خرسندی‌دهد و می‌بایست در مبارزه‌ی یاران نهضت ملی رسماٌ شرکت می‌جست.

در نتیجه، هنگامی که تجدید فعالیت جبهه ملی آغاز‌شد، هواداران مهندس بازرگان نیز که فعالیت‌های خود را همزمان و همچنان به‌همان عنوان نهضت مقاومت ملی و، نیز، به‌صورت نیمه‌مخفی، ادامه‌می دادند، البته می‌خواستند به جبهه ملی بپیوندند. از طرف دیگر لازمه‌ی این تصمیم پایان بخشیدن به شکل مخفی یا نیمه‌مخفی موروث نهضت مقاومت ملی بود. آنان ـ مانند همیشه ـ راه حلی میانی را برگزیدند. این راه عبارت از تأسیس نهضت آزادی ایران بود؛ اما به این شکل که، علاوه بر ایدئولوژی هژمونیست دینی آن، روحیات و عادات دوران کار مخفی در نهضت مقاومت ملی نیز همچنان در رفتار اعضای نهضت آزادی جدیدالتأسیس برجا ‌بود۸. از یک سو، با اینکه مهمترین رهبران نهضت آزادی عضو این جبهه ملی بودند که فعالیت مجدد خود را در سی‌ام تیر ۱۳۳۹ اعلام کرده‌بود، نهضت آزادی که در یکم اردیبهشت‌ماه۱۳۴۰، یعنی ده ماه پس از آن، اعلام موجودیت کرده‌بود، از معرفی مسئولان خود به جبهه ملی سر بازمی‌زد. از سوی دیگر فعالان آن از طریق انتشار شبنامه‌ها و نشریات گوناگون، چنانکه در کارِ سازمان های مخفی مرسوم است، بدون کسی که با امضاء خود پذیرنده‌ی مسئولیت اینگونه اسناد باشد، به رهبران جبهه ملی می تاختند، یا به ابتکارات مهم‌تری چون برگذاری میتینگ‌های تصویب‌نشده در جبهه ملی دست می زدند (نک. پایین تر). این رفتارها به سرعت موجبات رنجیدگی و بدگمانی شدیدی را در میان سران جبهه ملی فراهم‌آورد.

تجارب سیاسی در سراسر جهان نشان‌داده‌است که مبارزه‌ی سیاسی مخفی، اگر به‌درازا‌بکشد، به‌دلیل ذات طبیعتاً «توطئه‌گرانه» اش، در دست‌اندرکاران آن روحیات و عادات توطئه‌گرانه‌ای پدید‌می‌آورد که با گذشت زمان راسخ و نیرومند می‌شود. اعلامیه های بی‌امضائی که در ماههای پیش از تشکیل کنگره‌ی جبهه ملی (دیماه ۱۳۴۱) منتشر‌شد، و خواهیم‌دید که چند تن از اعضاءِ کنگره چون دکتر صدیقی، دکتر سنجابی و دکتر بختیار در سخنرانی های خود در کنگره‌ی جبهه ملی به آنها اشاره‌کردند، و دکتر بختیار از تماس خود با مهندس بازرگان درباره‌ی یکی از آنها سخن‌گفته‌بود، از همین روحیه‌ی توطئه‌گرانه‌ی ناشی از فعالیت مخفی سرچشمه‌می‌گرفت. سران جبهه ملی، و به عبارت دقیق تر اعضاء شورای مرکزی و بانیان کنگره نیز، که از تجارب بسیار در زندگی سیاسی برخوردار‌بودند، هرچند که پیش از کنگره و به‌خصوص در جلسات آن، با این مشکل با رویکردی مشفقانه، ناصحانه و در نهایت ادب برخورد‌می‌کردند، اما بر وجود و نقش خطرناک آن آگاهی کامل داشتند.

یکی از اشکال این نوع فعالیت‌ها روشی‌است که دسته‌بندی‌ نامیده‌می‌شود. در زندگی احزاب سیاسی جهان وجود فراکسیون‌هایی که هر یک می‌تواند نماینده‌ی گرایشی یا گزینه‌های برنامه‌ی خاصی باشد همواره امری عادی بوده‌است. اما زمانی که گرایشی، با تصور برتری فکری یا امتیاز ایدئولوژیکی خاصی، خود را در برابر دیگران می‌بیند آنگاه به‌جای تشکیل فراکسیون علنی وارد دسته‌بندی، معمولاً نیمه‌مخفی، در برابر دیگران می‌شود. تفاوت دسته‌بندی با تشکیل فراکسیون این‌است که این‌یک معمولاً فاش و بی‌پرده است اما آن‌یک بیشتر به‌صورت پشت‌‌ِپرده و مرموز صورت‌می‌گیرد. به‌طوری که اینجا به‌نظر می‌رسد پیروان مهندس بازرگان که تا آن زمان، یعنی پیش از شناخته‌شدن به‌نام اعضای نهضت آزادی، وضع دیگر اعضای منفرد جبهه ملی را داشتند، از این مرحله به‌بعد، دانسته یا ندانسته، وارد کارهایی شده بودندکه دسته‌بندی نامیده‌می‌شود، در حالی که هیچ مرام دیگری منفردین دیگر را به دسته‌بندی وادار‌نمی‌کرد۹.

از طرف دیگر، به مصداق اصل معروف و نادرست منسوب به ماکیاولی دایر بر اینکه "هدف وسیله را توجیه می‌کند"، همه‌ی دارندگان گرایش‌های ایدئولوژیکی هژمونیست در برابر مخالفان ایدئولوژی خود توسل به روش‌های توطئه‌گرانه را روا می‌دانند. در بسیاری از آنان پیدایش این روحیه الزاماً به معنی عدم پایبندی به موازین اخلاقی نیست؛ اما اصل توجیه وسیله در سایه‌ی هدف این پایبندی به ارزش‌های اخلاقی را در عمل ابتدا سست می‌کند و در صورت تداوم محو می‌سازد.

یکی از اشکال تظاهر این روحیه مکاتبات به‌ظاهر تشریفاتی با دکتر مصدق بود که از طرف برخی از مکاتبه‌کنندگان از نتیجه‌ی آن در عمل همچون وسیله‌ی تبلیغاتی برای مقاصد آنان و به‌سود یک دسته‌بندی معین استفاده‌می‌شد. یکی از این مکاتبات نامه‌ای از مهندس بازرگان به دکتر مصدق در احمدآباد بود که طی آن تأسیس نهضت آزادی به رهبر نهضت ملی خبر داده‌شده‌بود. دکتر مصدق انسانی بسیار مُبادی آداب بود و یکی از خصوصیات وی این که به نامه‌ی همه کس از شریف و وضیع با نهایت ادب و تواضع پاسخ می‌داد. پیداست در وضعی که او در حصر خانگی در قلعه‌ی احمدآباد داشت و با عدم اطلاعات کافی او از جزئیات آنچه در تهران می‌گذشت پاسخ وی به این نامه هم نمی‌توانست جز مهر و ادب، و سعی در تشویق به مبارزه و تأکید بر برخی اصول کلی حاوی چیز دیگری باشد. اما همان پاسخ محبت‌آمیز وی، که احتمالاً به درخواست نامه‌نگار در زیر یکی از عکس های وی به خط خود وی نیز درج‌شده‌بود، با همه‌ی اختصاری که از خصلت تشریفاتی آن حکایت‌می‌کرد تکثیر و به‌مقیاس وسیع تبلیغاتی، به‌طوری که مؤید نهضت آزادی در همه‌ی وجوه و ابعاد آن جلوه‌کند، تکثیر و منتشر شد۱۰.

--------------------------------------------------------

۵ «این اسلامگرایان هم از روحانیون سنتی متمایز بودند و هم از اسلامگرایان افراطی. اینکه روحانیون سنتی با حزبی که بر اساس مادی‌گری و مارکسیسمـ لنینسم بنا شده مخالف باشند، امری طبیعی بود. اما از روحانیون سنتی کار چندانی برنمی‌آمد زیرا نفوذ آنان گذشته از مراکز روستایی، به بازاریان و طبقات سنتی غالباً فرودست شهری محدود بود و در بین جوانان و دانشگاهیان و آموزگاران و کارمندان از شنونده‌ی چندانی برخوردار نبودند.»

«برای مقابله با حزب توده، ملیـ مذهبی‌ها تحت هدایت مهدی بازرگان و یدالله سحابی یک مبارزه تبلیغاتی همه‌جانبه را آغاز کردند. انتشار مجله وزین «گنج شایگان» یکی از اولین اقدامات بود. به همین روال، انجمن‌های اسلامی دانشجویان، مهندسان، پزشکان و معلمان تشکیل شد. به گفته مهندس بازرگان، انجمن اسلامی دانشجویان در سال ۱۳۲۱ یعنی یک سال پس از تاسیس حزب توده تاسیس شده‌است. بازرگان می‌گوید: این انجمن "در سال ۱۳۲۱ و بدون اینکه آقایان [محمود] طالقانی و دکتر [یدالله] سحابی و بنده از آن اطلاعی داشته باشیم در دانشکده پزشکی به دنیا آمد" (مدافعات، ص ۲۶) و می‌افزاید "به دنیا آمدن آن جنبه دفاعی و عکس‌العمل مبارزه‌ای داشت. در دانشگاه تهران دو دسته به کار افتاده و در میان جوانان ما سخت تبلیغ می‌کردند: توده‌ای‌ها و بهائی‌ها. مخصوصاً برای دانشجویان غریبِ شهرستان‌ها، عرصه را خیلی تنگ می کردند."»(پیشین)

۶ یادآوری این نکته مهم است که«جبهه ملی که نهضت مقاومت برآمده از آن بود، با تمام ضعف‌ها و کاستی‌ها، یکی از شاهکارهای سیاسی دوران معاصر ایران بود. هنوز هم پس از گذشت سی و سه سال از انقلاب اسلامی و به رغم تجربه‌های متراکم، ایرانیان موفق نشده‌اند، جبهه‌ای معادل جبهه ملی ایجاد کنند. جبهه ملی همانگونه که از نام آن بر می‌آید، جبهه‌ای بود ملی مبتنی بر نیروی ایرانی برای ایرانی. همه ی نیروهای ایرانی یعنی غیر وابسته به خارج در آن جمع بودند. لیبرال، سوسیالیست، محافظه‌کار، سوسیال دموکرات، استادان دانشگاه، روحانیون، بازاریان، کارمندان، وکلای دادگستری، کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه‌گاران، همه و همه. این جبهه نمی‌توانست چیز دیگری باشد جز سکولار و دموکرات.»(...)

«یکی از مراکز این فعالیت ها شهر مذهبی مشهد بودکه« در آنجا برای مقابله با حزب توده، محمـدتقی شریعتی به همراه برخی از افراد بخش خصوصی مثل آقای طاهر احمدزاده و بازاریان، آموزگاران و کارمندان، «کانون نشر حقایق اسلامی» را پایه گذاشت. این کانون را می‌توان بزرگترین سنگر ملیـ مذهبی‌ها، نه تنها در مشهد بلکه در سراسر ایران به شمار آورد».(پیشین)

۷ «در دوران نهضت مقاومت، به موازات ادامه راه مصدق، اسلامی شدن دانشگاه ادامه پیدا کرد. منظور، دانشگاه تهران است. چون در آن زمان، دانشگاه‌های دیگر نوپا بودند و فارغ از ایفای نقش سیاسی چشمگیری. جلسات ماهانه انجمن‌های اسلامی گوناگون مرتب تشکیل می‌شد. علاوه بر این، رفتن شب جمعه به مسجد هدایت به امامت آقای طالقانی رسم ثابت شد. اعیاد مذهبی نیز بهانه‌ای بود برای گردهمایی‌های گسترده که بعضی مواقع به برخورد یا ممانعت نیروهای انتظامی می‌انجامید.»(پیشین)

۸ «دیدیم که جبهه ملی یک ساختار سکولار و دموکرات بود. مسلمانان معتقد و حتی روحانیون در آن حضور داشتند اما باورهای مذهبی و مسلکی شرط اساس همکاری نبود. بازرگان در برابر این جبهه ملیِ ـ ملی، یک جبهه ملی اسلامی به نام نهضت آزادی درست کرد. آهسته، آهسته، باورهای دینی به سپهر سیاسی دموکرات و سکولار ایران نفوذ پیدا کرد.»

«نهضت آزادی واژگان سیاسی را وارونه کرد. "ملی ـ دموکرات" را به "اسلامی - ملی" تغییر داد. در کتاب با ارزش خود، بازرگان زبان به شکایت می‌گشاید و می‌نویسد:"هدف اتخاذی دولت موقت «خدمت به ایران از طریق اسلام» و به دستور اسلام بود، در حالی که آقای خمینی برای انقلاب و برای رسالت خود «خدمت به اسلام از طریق ایران» را اختیار کرده بودند."(انقلاب ایران در دو حرکت، ص ۱۱۱.)»(پیشین).

۹ در خارج از کشور نیز وضع، با تفاوت‌هایی، به‌همین منوال بود. پیش‌کنگره‌ی سازمان‌های جبهه ملی ایران در اروپا در تابستان ۱۳۴۰، یعنی چند ماه پس از تأسیس نهضت آزادی، برگذار شد. در آن زمان احتمالاً نهضت آزادی هنوز در اروپا عضوی نداشته‌است. در هر حال نه فقط ما، بلکه اکثر کسانی هم که بعداً معلوم شد که عضو نهضت آزادی شده‌بودند، در آن زمان هنوز به عضویت آن در نیامده بوده‌اند. اما نکته‌ی مهم نخست این‌است که ما پس از این عضویت آنان نیز از آن باخبر نشدیم و تنها پس از انقلاب اسلامی که نام برخی از آنان در کتاب ها یا مصاحبه‌هایی منتشر‌شد به این موضوع پی‌بردیم، در حالی که اعضاء احزاب سه‌گانه‌ی ایران، ملت ایران و مردم ایران را، که در جبهه ملی اروپا فعال بودند، از همان زمان با تعلق حزبی‌شان می‌شناختیم، چه آنان هویت حزبی خود را از دیگر اعضاءِ جبهه ملی پنهان‌نمی‌کردند ! باید اضافه کرد که با همه‌ی این احوال در اروپا روابط انسانی و سیاسی اکثر این اعضاءِ بعدی نهضت آزادی با دیگران، جز در پاره ای استثنائات، بسیار صمیمانه بود.

۱۰ «شاید برخی بگویند اگر چنین است چرا مصدق تاسیس نهضت آزادی را به بازرگان شادباش گفت. اول اینکه مصدق در آن زمان که در حصر خانگی به سر می‌برد به هر کس که به او نامه می‌نوشت، حتی اشخاص عادی و گمنام پاسخی می‌داد، چه رسد به شخص مبرزی مثل بازرگان. دوم اینکه محتوای هر دو نامه جالب است. بازرگان در نامه خود (۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۰) کوچکترین اشاره‌ای به اسلام و احکام شریعت و ایدئولوژی اسلامی نمی‌کند. او از "احیای آزادی و تامین استقلال کشور عزیز"، "ادامه راه پیشوای محبوب [مصدق]" و "از سرمایه شرف و غیرت و همت مردم آزاده ایران" یاد می‌کند و نیز به "توکل به عنایات خداوندی" بسنده می‌کند. مصدق در پاسخ (۲۵ اردیبهشت ۱۳۴۰) با اظهار خوشوقتی می‌نویسد: "تردید ندارم که این جمعیت.... موفق به خدمات بزرگی به ملت و به مملکت خواهد شد." دو واژه" ملت و مملکت" حائز اهمیت است. همین و بس.» (پیشین)

نویسنده اضافه می کند که[بعد ها]«بازرگان انگیزه اصلی تاسیس نهضت آزادی را به روشنی بیان می‌کند و می‌گوید: "نهضت آزادی ایران، به عنوان اولین حزب سیاسی که بنا به وظیفه دینی و با ایدئولوژی منطبق و ماخوذ از اسلام .... در سال ۱۳۴۰ تاسیس گردید..." [ت. ا. ] (انقلاب ایران در دو حرکت، ص ۱۹). کِی و کجا مصدق از ایدئولوژی اسلامی سخن گفته بود؟» و می نویسد:«مصدق با تمام قوا کوشید تا امر حکومتی را از امر مذهبی کاملاً جدا نگهدارد و بازرگان این دو را در هم ادغام کرد. چه کسی "به نام سعادت ملت ایران" را که سرلوحه طرح قانونی به‌ابتکار جبهه ملی برای ملی کردن صنایع نفت بود، در اعلامیه‌ها و بیانیه‌های خود به "بسمه تعالی" تبدیل کرد و "الله" را جای "ملت" نشاند؟»(پیشین)



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy