در سالهای اخیر، چهرههایی از دل ساختار جمهوری اسلامی ایران بیرون آمدهاند که تلاش کردهاند با چرخشهایی در ظاهر فکری، خود را در قامت منتقدین دلسوز معرفی کنند. اما این تحولات فکری، اگر فاقد صراحت، افشاگری و بازخوانی دقیق گذشته باشد، نه تنها گرهگشا نیست، بلکه به بازتولید همان منطق قدرت در لباسی دیگر منجر میشود. مهدی نصیری از جمله چهرههاییست که این مسیر دوگانه را طی کرده است؛ روزنامهنگاری که زمانی در کنار اقتدارگراترین چهرههای جمهوری اسلامی قرار داشت و امروز خود را در لباس منتقد، میانجی و ناظر تحولات سیاسی معرفی میکند.
توبههای بیافشاگری، تکرار گذشتهاند
هیچ توبه سیاسیای بدون بازگویی صریح نقش گذشته، قابل پذیرش نیست. نصیری، که سالها در جایگاه مشروعیتبخش به سرکوب فرهنگی، ایدئولوژیک و حتی امنیتی قرار داشت، امروز از نقد ساختارها سخن میگوید بیآنکه مشخص کند چگونه خود در شکلگیری آن ساختارها نقش داشته و چه مسئولیتی در قبال آن گذشته بر عهده میگیرد. در شرایطی که بسیاری از کنشگران سیاسی در داخل کشور، مانند مصطفی تاجزاده، هزینهی سنگینی بابت نقد نظام دادهاند، سکوت در برابر گذشتهی شخصی و صرفاً گرفتن ژست منتقدانه، بیشتر به تطهیر خود میماند تا اعتراف و بازسازی صادقانه.
گسست واقعی یعنی شفافیت، نه بازی با واژگان
در آغاز، مهدی نصیری کوشید خود را میان دو سوی تقابل سیاسی امروز ایران ــ «جریان اصلاحطلبی درونساختار» و «اپوزیسیون سیاسی خارجساختار» ــ بهمثابه یک عنصر بیطرف و ناظر معرفی کند. با این حال، نگاهی دقیقتر نشان میدهد که منظور او از اپوزیسیون خارجساختار، نه مجموعه متکثر و چندلایه آن، بلکه صرفاً بخش سلطنتطلب با محوریت رضا پهلوی بود؛ جریانی که در واقع کوچکترین و در عین حال پرصداترین بخش این اپوزیسیون را تشکیل میدهد. از همین رو، ادعای میانجیگری و تعادل در این میان، از آغاز، بر پایهای یکسویه بنا شده بود.
مواضع بعدی نصیری، بهویژه در گفتوگوهایی در کلابهاوس و رسانههای اجتماعی، نشان داد که او عملاً و حتی آشکارا در کنار رضا پهلوی ایستاده است. حمایتهای مکرر از «رهبری اپوزیسیون»، تأکید بر «ضرورت اتحاد حول شاهزاده»، و همزمان کمرنگسازی نقش و سابقه نیروهای تحولخواه داخل کشور (مانند تاجزاده) گواهی روشن بر چرخش کامل نصیری از بیطرفی ادعایی به جانبداری عملی است.
چنین تغییری، اگر همراه با صراحت و شفافیت باشد، شاید قابل دفاع باشد. اما زمانی که با پنهانکاری، حذف ادعاهای قبلی و تکرار ژست میانجیگری همراه میشود، بیشتر به یک بازی سیاسی میماند تا یک تحول فکری. خواننده دقیق امروز، نه به ظاهر متعادل که به محتوای موضعگیریها نگاه میکند. و در این محتوا، مهدی نصیری دیگر یک ناظر یا واسطه نیست؛ او بهوضوح در کنار یک قطب خاص ایستاده است.
نقد جمهوری اسلامی بدون نقد ایدئولوژی خمینی، ناقص است
بخش مهمی از تناقض در مواضع نصیری و چهرههایی مانند او، در همینجاست. آنها نظام جمهوری اسلامی را نقد میکنند اما از نقد مبانی فکری آن، بهویژه ایدئولوژی خمینی، سر باز میزنند. حال آنکه بحران امروز ایران نه از یک نقطه خاص، بلکه از دل همان دستگاه فکریای زاده شده که نصیری در دورهای از مدافعان سرسخت آن بود: ایدئولوژیای که قدرت را مقدس میدانست، نقد را برنمیتابید و عدالت را قربانی حفظ نظام میکرد.
تا زمانی که ریشههای فکری این نظام، یعنی تلفیق قدرت و دین، قدسیسازی ولایت، و انکار اراده فرد، مورد پرسش قرار نگیرد، هرگونه انتقاد سطحی و پرهیزکارانه از عملکرد ظاهری نظام، بیشتر به انحراف افکار عمومی میانجامد تا روشنگری واقعی.
نتیجهگیری: پرسشی از صداقت
مهدی نصیری امروز دیگر در موقعیتی نیست که بتوان او را ناظر یا میانجی بیطرف دانست. او عملاً در کنار جریانی خاص قرار گرفته، گذشته خود را بازخوانی نکرده، و آیندهای مبهم با واژگان دوپهلو ترسیم میکند. در این فضا، تنها چیزی که اعتبار دارد، صداقت است: صداقتی که از افشاگری آغاز میشود، نه از حذف موضعگیریها. و صداقتی که برای روشنتر کردن مرز حقیقت و قدرت ایستادگی میکند.
منابع و ارجاعات:
- مهدی نصیری، از تاجزاده تا شاهزاده، منتشرشده در کانال تلگرامی و بازنشر در خبرآنلاین، آبان ۱۴۰۲.
- اتاقهای کلابهاوس (زمستان ۱۴۰۲)، با حضور نصیری و برخی فعالان سیاسی، تحلیلهای او درباره رهبری رضا پهلوی در اپوزیسیون.
- مصاحبهها و گفتوگوهای منتشرشده در صفحات طرفداران رضا پهلوی در اینستاگرام و تلگرام ۱۴۰۳.