در شرایطی که آتش توسعه طلبیهای نظامی و منطقهای یک حکومت، دامن یک ملت را گرفته است، باید به همه سناریوهای ممکن اندیشیده شود و یکی از این سناریوها این است که فرض کنیم خامنهای و کادر رهبری ایران بعد از این همه اختناق سیاسی، تحریم اقتصادی و فرصت سوزی، صرفا برای تداوم بقای خود جام زهر را بنوشند و تسلیم شوند.
اقدامی که در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه دارد و در سال ۱۳۶۷ هم زمانیکه جمهوری اسلامی، همهی فرصتها برای پایان آبرومندانه جنگ را به باد داد و نیروهای ارتش عراق دوباره به پشت دروازههای آبادان و اهواز رسیده بودند و جبههها از نیروهای داوطلب -که فهمیده بودند نظام به آنها فقط به عنوان سنگر گوشتی برای حفظ خود نگاه میکند- خالی شده بود، برای تداوم بقای خود تسلیم گردید و خمینی در سخنرانی معروف خود جام زهر را سرکشید.
اتفاقی که با موجی از شادی در کشور همراه شده، همزمان به پایین افتادن قابل ملاحظه قیمت دلار که نمادی از گشایش اقتصادی که دولتی مستعجل بود نیز انجامید.
اما در آن زمان به دلیل نبود رسانههای آزاد و ارتباطات گسترده اجتماعی امروزی، کسی متوجه نشد که در پس زمینهی این خوردن جام زهر، خمینی و رهبری ارشد ایران به انتقام تحقیری که شده بودند، زبونانه نقشه قتل هزاران زندانی سیاسی را برنامهریزی کردند.
نامهای سراسر تعفن و حس کمبود که خمینی برای قوه قضاییه نوشت و دستور قتل عام زندانیان سیاسی از جمله عدهی زیادی از زندانیانی که حکمهای زندانشان تمام شده بود را در دادگاههای!! چند دقیقهای صادر کرد و چنین بود که در تابستان سال ۶۷ هزاران زندانی سیاسی بیگناه به قتل رسیدند.
بنابراین اکنون نیز از حکومتی که به آخر خط رسیده است و چنان سابقهای دارد، قطعا چنین کار پلیدی حتی با سبعیت بیشتر و حتی هم اکنون هم قابل انتظار است.
در سال ۶۷ رسانهها و ارتباطات به اندازه امروز قدرتمند نبود ولی اکنون که به این امکانات دسترسی وجود دارد تمام نهادهای حقوق بشری مربوط به زندانیان در سطح ملی و جهانی باید آماده و به هوش باشند و اجازه تحقق چنین سناریویی در قتل عام زندانیان را ندهند.
چرا که در شرایطی که رژیم از هم فروپاشیده و فرماندهان نظامی ارشد خود که دست اکثریت آنان به خون مردم آلوده بوده را از دست داده است و در ضعیفترین شرایط خود به سر میبرد و برای ارضای حس تحقیر و روحیه دادن به نیروهای مزدور خود ممکن است از هر روش جنایتکارانهای استفاده کند و زندانیان سیاسی در این میان، اهدافی در دسترس و بیپناه هستند که دیوارشان از همه کوتاهتر است.
پس در این روزهای جنگ و آتش و خون که می دانیم هیچ طرفی برای مردم ایران اولویتی قائل نیست، باید بیش از همیشه به فکر زندانیان بیپناه سیاسی و صیانت از جان آنها باشیم.
منطقی ترین خواسته در شرایط کنونی آزادی تمام زندانیان سیاسی است و حداقل خواسته تضمین جان و سلامت این افراد میباشد که مسوولیت تمام و کمال آن به عهده جمهوری اسلامی میباشد.
از تمام نهادهای حقوق بشری استدعا میشود در چنین شرایطی بیش از هر زمان دیگری بر مساله زندانیان سیاسی و اعمال فشار برای روشنگری و حفاظت از سلامت و جان آنان متمرکز باشند و به طور مضاعف در این زمینه تلاش نمایند و اجازه ندهند جان این زندانیان قربانی خشم ناشی از تحقیر جمهوری اسلامی گردد و به قتل و آزار آنان بینجامد.