هرچند اسرائیل در ۲۳ خرداد با حمله برقآسای خود به مراکز نظامی و هستهای و همچنین کشتن فرماندهان عالیرتبه نظامی و تعدادی از دانشمندان هستهای و هک کردن پدافند هوایی ایران، هم حکومتِ در حال مذاکره و هم مردم ایران را غافلگیر کرد، اما پاسخ موشکی ایران به فاصله ۱۸ ساعت بعد به تلآویو نشان از خروج مسئولان سیاسی و نظامی کشور از شوک اولیه بود.
این جنگ ۱۲ روزه در تاریخ جنگهای اسرائیل با کشورهای عربی همسایه و گروههای مبارز فلسطینی در تاریخ ۸۰ ساله این کشور، از زاویه درگیر کردن جامعه اسرائیل و وارد کردن جنگ و تبعات آن در زندگی روزمره مردم این کشور بیسابقه است. تحلیل و ارزیابی سیاسی و نظامی این جنگ نکات بسیاری را در برمیگیرد. احتمالاً در آینده با روشن شدن زوایا و اطلاعات مختلف درباره این جنگ از سوی ایران از یک طرف و از سوی اسرائیل، آمریکا، حامیان اروپاییاش و حامیان ساکت و منطقهای این کشور از سوی دیگر، قادر خواهیم بود تحلیل عمیقتر و همهجانبهای در اینباره ارائه دهیم.
هرچند کارشناسان نظامی طبیعتاً بیشتر و دقیقتر درباره ضعف و قوت هر طرف باید اظهار نظر کنند، اما تا بدینجا میتوان درباره ضعف و قوت یا دستاوردها و شکستهای سیاسی و نظامی دو طرف نکات زیر را برشمرد:
۱. غافلگیری ایران و کشتن تعدادی از مهمترین چهرههای نظامی و هستهای از ابعاد گسترده نفوذ نیروهای اطلاعاتی موساد پرده برداشت و ضعف بزرگ اطلاعاتی کشور را بیش از پیش نمایان ساخت.
۲. عبور موشکهای ایران از گنبد آهنین، فلاخن داوود و دو سپر دفاعی دیگر اسرائیل، افسانهای که شرکتهای اسلحهسازی و مقامات اسرائیلی و حامیان آمریکایی این کشور سالها درباره قدرت بازدارندگی این سپرهای دفاعی ساخته بودند، تا حد زیادی نقش بر آب شد.
۳. برخلاف آنچه نتانیاهو و شاهزاده رضا پهلوی انتظار داشتند، مردم علیه حکومت به خیابانها نیامدند. برعکس، روحیه همبستگی ملی علیه تجاوز خارجی تقویت شد.
۴. ترامپ بهخاطر پردهپوشی مقاصد خود در زمانی که مذاکره ظاهراً ادامه داشت و برنامه مشترکی که با نتانیاهو از ماهها قبل برای حمله به ایران تدارک دیده بود، از منظر اخلاقی و عرف دیپلماتیک، به اعتبار سیاسی قدرتمندترین کشور دنیا و جایگاه رئیسجمهور این کشور خدشه وارد کرد.
۵. شاهزاده رضا پهلوی باوجود اینکه دو پیام قبلیاش بعد از شروع جنگ نتوانسته بود مردم را به حمایت از او در خیابانهای تهران و شهرهای کشور به خیابان بیاورد، تا روز آخر جنگ، سیاست دعوت مردم به سرنگونی نظام به کمک حمله خارجی، آنهم بدنامترین چهره سیاسی جهان را ادامه داد. آخرین روز جنگ، قبل از شروع کنفرانس مطبوعاتی شاهزاده در پاریس و دعوت دوباره او از مردم به قیام علیه حکومت و پیوستن نیروهای نظامی به مردم، بخش اداری و ورودی زندان اوین بهعنوان سمبل سرکوب نظام مورد حمله قرار گرفت. برخی از مراکز بسیج و سپاه نیز بمباران شدند. همزمانی تقریبی این حملات با دعوت دوباره شاهزاده رضا پهلوی از مردم به خیزش برای سرنگونی نظام را بهسختی میتوان اتفاقی ارزیابی کرد.
چند ساعت مانده به حمله حسابشده ایران به پایگاه نظامی آمریکا در قطر و اعلام آتشبس، شاهزاده رضا پهلوی از پاریس، تلویزیون ایراناینترنشنال از لندن و هواپیماها و پهپادهای اسرائیلی از هوا، با حمله به نهادها و مراکز نمادین سرکوب در کشور، آخرین تلاش خود برای تشویق مردم به قیام علیه حاکمیت را انجام دادند. تلاشی بینتیجه که از همان روزهای آغازین جنگ نمایان بود.
شاهزاده بهدرستی نظام جمهوری اسلامی را در ضعیفترین روزهای خود ارزیابی میکرد. نکتهای که اما او و هوادارانش از آن غفلت کردند، احساسات عمیق ملی و اتحاد مردم علیه تجاوز به خاک کشور بود. حدود ۱۲ ساعت بعد از قمار بزرگ شاهزاده، با خبر توافق آتشبس از سوی دونالد ترامپ، معلوم بود که برنامه شاهزاده و حامیانش، حداقل در این مقطع زمانی، شکست خورده است.
مردم ایران، بهویژه در تاریخ معاصر کشور، نشان دادهاند که داوری سختی درباره کسانی که با کمک دشمن خارجی قصد سرنگونی نظام داشتهاند، دارند. شاهزاده رضا پهلوی با قرار گرفتن در حلقه فرشگردیان بعد از جنبش زن، زندگی، آزادی، خود را از حمایت بخشهای بزرگی از مردم ایران محروم کرد.
شاهزادهی خلبان که چهار دهه پیش درخواست پیوستن به ناوگان نیروی هوایی ایران برای دفاع از مرزهای کشور علیه عراق کرده بود، در این جنگ ۱۲ روزه نهتنها متجاوز به خاک و آسمان کشور را محکوم نکرد، بلکه سودای استفاده از حمله خارجی به کشور و نخستوزیری بدنام، برای تحقق مقاصد سیاسی خود را داشت. متأسفانه شاهزاده با این انتخاب ناشیانه خود، خود را بهنوعی در جایگاه مسعود رجوی و مجاهدین خلق قرار داد.
۶. کشورهای اروپایی، بهویژه آلمان، در قامت حامی بیپرده اسرائیل ظاهر شدند و حمله نظامی آشکار و ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای را محکوم نکردند. در ضعیفترین شکل موضعگیری سیاسی «طرفین را دعوت به آرامش کردند».
این کشورها عدم وفاداری خود به عرف بینالمللی و آنچه تا قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ میلادی نظامهای دموکراسی لیبرال در عرصه حقوق بشر و حق حاکمیت ملی کشورها به آن افتخار میکردند را نشان دادند. سخنان سخیف و ضدایرانی فردریش مرتس، صدراعظم جدید آلمان، درباره «کار کثیف اما مهمی که اسرائیل برای آلمان و دیگر کشورهای غربی انجام داده بود»، اوج این سقوط اخلاقی بود.
۷. حکومت ایران گذشته از ضرباتی که در این جنگ خورد، در عرصه سیاست داخلی نیز، بعد از فرونشستن گرد و خاک جنگ، باید درباره آنچه در این ۱۳ روز بر مردم و کشور رفت پاسخگو باشد.
باید به مردم نشان دهد که آیا از این حمله درسهای لازم را گرفتهاند؟ آیا همچنان میخواهند بر طبل سیاست شکستخورده و ایرانبربادده غنیسازی اورانیوم بکوبند؟ آیا قدر انسجام ملی و همبستگی مردم میهندوست و فداکار ایران را میدانند؟
پاسخ به این سؤالها هم بستگی به تصمیم رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مسئولان حکومت دارد و هم به توازن قوا و تلاش مردم و جامعه مدنی برای در اولویت قرار گرفتن منافع ملی کشور بهجای ماجراجویی هستهای.
تلاش نیروهای سیاسی کشور باید در جهت دست برداشتن از سیاست پرهزینه اسرائیلستیزی باشد. ایران، حتی اگر نخواهد اسرائیل را مانند عربستان و عراق بهرسمیت بشناسد، لزومی ندارد در دفاع بهحق از حقوق فلسطینیها، گفتمانی اسرائیلستیز داشته باشد.
اسرائیل کشوری متجاوز و اشغالگر است، نخستوزیر و ارتش این کشور به جنایات جنگی علیه ساکنان غزه دست زدهاند، نظم کنونی جهان از بسیاری جهات ظالمانه است و حامی متجاوز. ایران اما بهتنهایی نمیتواند برای حقوق فلسطینیان و به هر قیمت بجنگد.
زمان تصمیمگیریهای واقعگرایانه و شجاعانه برای تغییر مسیر در عرصه سیاست داخلی و خارجی ایران فرا رسیده است.