عرفان قانعی فرد
اسراییل در یک استراتژی چند لایه و چند بعدی با هدف قرار دادن فرمانداران اصلی نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی در سپاه پاسداران، قدس، بسیج، نیروی انتظامی و دیگر ارگانهای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی مرکز ثقل تسلیم سازی و مهار تهدید داخلی و خارجی را نابود کرد. حمله اسراییل به خاطر برتری عملیاتی و تسلط اطلاعاتی یک ضربه قطع سر بود که با حذف همزمان مدیران ارشد، ساختار امنیتی جاسوسی جمهوری اسلامی را فلج کرد. از نظر اطلاعاتی این یک حمله به مرکز ثقل فرماندهی عملیات است که باعث اختلال در مدیریت بحرانهای داخلی می شود. کشته شدن سران اطلاعاتی امنیتی رژیم ملایان شیعه باعث بی اعتمادی داخلی، از هم پاشیدگی هماهنگی در دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی شده و نوعی شوک روانی گسترده در بدنه حاکمیت زخم خورده و تحقیر شده را ایجاد کرده است.
وقتی در حملات اخیر اکثر سایتهای نظامی، موشکی، پهپادی، پدافندی و زیر ساختهای نظامی جمهوری اسلامی نابود شدند، یعنی بازدارندگی نظامی بطور کلی کاهش یافته و رژیم استبداد دینی در تهران از نظر "امنیت سخت" آسیب پذیر و فاقد شیرازه و پایه امنیتی است. ماجرا به اینجا ختم نشد، ظاهرا موساد در همه بیست پنج استان کشور با اطلاعات دقیق و هدفمند، عملیات جاسوسی، اطلاعاتی نظامی همزمان انجام داده و به احتمال زیاد از نظر مطالعات امنیتی نوعی همکاری اطلاعاتی توسط نیروهای داخلی در داخل خاک ایران صورت گرفته و در تئوری ثبات رژیم، یعنی هیبت بادکنکی رژیم شکست، اقتدار امنیتی پوشالی فرو ریخت و دستگاه حفاظت اطلاعات وعملیات آن فلج شد.
وقتی موساد زیرساختهای فرماندهی و ذخیره اطلاعات رژیم ملاها را هدف قرار داد به معنی شکنندگی رژیم ضعیف و ناتوان است که مسیر فروپاشی اش هموارتر شده. به خاطر ناتوان شدن در توانایی اطلاعاتی امنیتی، بقای رژیم از نظر داخلی در خطر جدی قرار گرفته و رفتار تهاجمی را نشان می دهد، اما در طی تاریخ بیشتر از آن چه یک حاکمیت استبدادی نشان می دهد موقعیتش لرزان و شکننده است. ظاهرا موساد از نوعی عملیات مشترک وحمایتی با سی آی ای برخوردار بوده، حالا هر چه دستگاه تبلیغات رژیم ملاها در تهران بیانیه بدهد که در عملیاتی گسترده ضربه به سی آی ای و موساد زده، اینها همه جمله سازی های بی معنا و ادعاهای تو خالیست.
اکنون خبرها از آغاز بازداشتهای گسترده در ایران حکایت دارد که حاکمیت نگران، زخمی، با کشوری پر تنش، ویران ورشکسته و دچار بحران گسترده به آماده باش امنیتی و افزایش گشت شهری و ایست بازرسی و افزایش بازداشتها پرداخته است. تمام وحشت، توهم و کابوس رژیم، شبکه جاسوسی اسرائیل نیست بلکه وحشت از تقویت شبکه داخلی مقاومت و آتش اعتراض ها و شورشهای شهریست که هر لحظه شعله ور تر خواهد شد، به این خاطر گرگ های خون آشام رژیم دیکتاتور اسلامی به سه دلیل درصدد انتقام جویی از ملت شریف و نجیب و صبور ایرانند تا ضعف و ناتوانی و تحقیر خود را جبران کنند.
ترس از شورش داخلی: یعنی از بین رفتن توان نظامی اطلاعاتی موجب شده رژیم نگران خلا قدرت پدید آمده و درنتیجه وقوع اعتراضات مردمی گسترده است بنابراین سعی دارد از طریق سرکوب پیشگیرانه و فضای رعب و وحشت جامعه مایوس و ناامید را از انفجار اجتماعی باز دارد.
ترمیم ساختار اطلاعاتی امنیتی با قربانی سازی: رژیم با طرح اتهام جاسوسی برای دشمن خارجی فرضی به سبک اتهام های حزب توده در تاریخ معاصر، نوعی توجیه برای سرکوب داخلی فراهم مطرح کرده است. این نوع عملیات یک تاکتیک کلاسیک در رژیم های در حال فروپاشی است تا شاید بدنه خود را بازسازی کنند که از نظر مطالعات امنیتی و اطلاعاتی، بی فایده است.
ارسال پیام بازدارنده به مردم و فعالان: در این بازارهای تماما ساختگی و مسخره، جمهوری اسلامی پیامی واضح به جامعه مدنی و نخبگان و بدنه متزلزل خود می دهد که هرگونه ارتباط یا سکوت در برابر اسرائیل هزینه دارد.
نتیجه راهبردی: بازداشت ها پس از شکست نظامی، نشانه ای روشن از درک رژیم نسبت به خطر فروپاشی قریب الوقوع است و جمهوری اسلامی اکنون بدون قدرت نظامی اطلاعاتی امنیتی، به جای رفع تهدید خارجی درگیر کنترل تهدید داخلی شده و بطور کامل از فاز دفاع خارجی به فاز بقای داخلی منتقل شده. این مرحله بعنوان مرحله سختگیری نهایی رژیم های در حال فروپاشی تعریف می شود.
از امروز باید به ملت ایران تبریک گفت. رژیم صرفا به دنبال بقاست و می داند جریان دینامیک پدید آمده در داخل جامعه مشابه موتوری است که حرکت می کند و راه خود را می رود و نزاع داخلی قریب الوقوع پدید می آید و بحران، حاکمیت وحکمرانی را به مرحله نهایی سوق می دهد. این رفتار وحشیانه سرکوبگران اسلامی مشابه روسیه تزاری و روسیه کمونیست، اسلام ناب محمدی را نجات نمی دهد بلکه به قبرستان تاریخ روانه خواهد کرد.
نمایش ماکت مقوایی خامنه ای، یعنی از رهبر مسلمین منظومه شمسی و حومه، تنها یکمقوا برای نمایش سوگواری حکومتی باقی مانده. دیکتاتور تهران مانند موش فاضلاب در یک زیرزمین، ذلیل و خوار و رسوا منتظر انتشار خبر مرگش می باشد.