یدالله کریمی پور
دیروز آنتونیو جوستازی پژوهشگر ارشد قدیمی ترین مرکز مطالعات دفاعی بریتانیا( با دیرینگی ۱۹۵ سال)، یعنی "مؤسسه شاهنشاهی خدمات متحد=RUSI) مقاله بسیار مهمی در باره آینده ایران منتشر کرد که از سوی چندین نویسنده داخلی و نیز کانال های تلگرامی بازپخش شد. آنتونیو در این مقاله با عنوان: کردها، شاهنشاهی خواهان و گرگ ها: چرا رژیم ایران در تهران با فروپاشی مواجه است؟، توضیح داده که جریان های مختلف اپوزیسیون، از هوادران خاندان پهلوی تا جریان های سیاسی قدیمی، مانند جبهه ملی، حزب توده، فدائیان خلق و سازمان مجاهدین(منافقین)، تا گروه های قومگرای آذری، کرد و بلوچ، مانند حزب دمکرات کردستان ایران(حکا) و پکا و پژاک و کومله و جیش العدل و نیز داعش، تصویری از از اپوزیسیون آشفته و متعارض ارائه می دهد و نتیجه می گیرد که پیامد سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، فروپاشی ایران است و نه انتقال نسبتا آرام به نظام سیاسی جدید.
محمد حسین کریمی پور نیز در کانال تلگرامی وزین خود، یادداشتی کوتاه با عنوان: اسرائیل؛ دشمن فرهنگ و تمدن ایران از نویسنده ای به نام محمد علی عزت زاده فوروارد کرده و هدف اسرائیل را تجزیه ایران بر شمرده است. کوتاه آن که دهها یادداشت در این باره در فضای مجازی پخش و بازپخش شده است.
در اینجا برآنم تا چکیده وار، سستی این ژاژخواری را که بیشتر منبعث از نداشتن استراتژی نگری است، به نوبه خویش برملا کنم:
۱- نخست آن که چنان چه اسرائیل در پی فروپاشی و تجزیه ایران بود، چرا با وجود آسمان باز، سازههای زیربنایی ایران را هدف قرار نداد؟ و چرا با بسیج و فعال سازی گروه های مسلح تجزیه خواه، با اعلام پرواز ممنوع، در پی یورش این تشکل های وابسته به شهرهای مرزی بر نیامد؟! چرا؟ در غیر این صورت هدف اسرائیل چیست؟!
کاش شورای عالی امنیت ملی تنها برای این پرسش پاسخی در خور فراهم می کرد؛
۲- برای اسرائیل با یک هفتاد و پنج وسعت و یک دهم جمعیت ایران، که توسط اقیانوسی ۲۲ کشوری عرب، تحت محاصره جغرافیایی است، با تجزیه ایران این فشار استراتژیک تاریخی چگونه زدوده می شود؟!
هدف درازمدت اسرائیل یافتن حامیان بزرگ منطقه ای است که با تغییر موازنه قدرت، در صورت دگرگونی سیاست بین الملل، با اتکای به او(آنها) به ادامه بقایش یاری رساند؛
۳- عرب، ناتو، آمریکا و اسراییل، کمترین گمانی ندارند که پیامد بی ثباتی ایران، ناپایداری، نا امنی و هرج و مرج در کل خاورمیانه و به ویژه آسیای جنوب باختری است.
تصور وجود ایرانی آشوب زده ی مستمر، حماقت محض استراتژیک و تفسیراتی از این گونه است؛
۴- ایران، حائلی قدرتمند و سنگین در برابر اتصال دو بخش تکفیری آسیای جنوبی، افعانستان، آسیای مرکزی و خاورمیانه است. نقشی که ۵۰۰ سال است به خوبی ایفا کرده است، یعنی به تنهایی مانع و سدی در برابر پیوستن باختر و خاور مسلمانان سنی شده است، چگونه ممکن است غرب از استراتژیک بودن این سد غافل شده باشد؟ حتی آنتونی و رابرت شرلی نیز صدها سال پیش به فرخندگی این سد سترگ پی برده بودند؛
۵- خطر جدایی گزینی کرد و بلوچ و ....عبث است. در کجای جهان سیاست خودگردانی خواهی و مخالفت با تمرکز، نامش تجزیه طلبی است؟! تنها محور ضعف ایران که آن هم با دیپلماسی توانمند حل وفصل شدنی است، گرایشات امپریالیستی ترکیه در فضای پیرامونی است.
کاش فرصتی مهیا می شد که ۲۴ ساعت متوالی، باورمندان تجزیه ایران توانمند با استدلال های استراتژیک به جدل فرا خوانده می شدند.