Monday, Jul 28, 2025

صفحه نخست » از سالن همایش تا میدان نبرد: تشریح جنگ پیچیده‌ی پسا-مونیخ، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgمقدمه: از هم‌گرایی نمادین تا آرایش سیاسی جدید

سروش سرخوش - ویژه خبرنامه گویا

همایش «همکاری ملی برای نجات ایران» که در روز شنبه، ۲۶ ژوئیه، در مونیخ برگزار شد، را نمی‌توان صرفاً یک نشست سیاسی دیگر تلقی کرد. این رویداد، یک «مانور راهبردی» دقیق و چندلایه بود که با هدف تغییر آرایش سیاسی اپوزیسیون و ارسال پیام‌های مشخص به سه مخاطب اصلی (مردم داخل، جمهوری اسلامی، و جامعه جهانی) طراحی شده بود. اکنون که غبار رویداد فرونشسته و واکنش‌ها به آن آشکار شده، می‌توان با قاطعیت گفت که این همایش، بیش از هر چیز، یک «کنش تأسیسی» بود که توانست به شکلی هوشمندانه به برخی از آسیب‌های تاریخی اپوزیسیون پاسخ دهد و همزمان، یک جنگ تمام‌عیار روایت‌ها را کلید بزند. این تحلیل، ضمن کالبدشکافی دستاوردهای راهبردی همایش، به تشریح این نبرد پیچیده‌ی پسا-مونیخ می‌پردازد.

بخش اول: دستاوردهای راهبردی همایش

تحلیل رخدادهای همایش نشان می‌دهد که این گردهمایی موفق به کسب چهار دستاورد کلیدی شد:

۱. تأسیس یک «مرکز ثقل سیاسی»: مهم‌ترین دستاورد همایش، تثبیت جایگاه شاهزاده رضا پهلوی نه به عنوان یک «شرکت‌کننده»، بلکه به عنوان «محور و میزبان» یک پروژه‌ی فراگیر بود. این جایگاه‌یابی، یک جهش استراتژیک از مدل‌های پیشین ائتلاف بود و تلاش کرد تا با تعریف یک مرکز ثقل مشخص، به مشکل تاریخی «فقدان محوریت» پاسخ دهد و یک «آدرس سیاسی» مشخص برای کنشگران داخلی و بازیگران بین‌المللی ایجاد کند.

۲. اجرای یک «عملیات روانی» علیه بدنه‌ی نظام: اعلام خبر پیوستن «دست‌کم پنجاه هزار تن از مقامات و نیروهای نظامی» به کارزار همکاری ملی، یک اقدام صرفاً خبری نبود؛ این یک عملیات روانی دقیق با هدف ایجاد «تردید سیستماتیک» در بدنه‌ی جمهوری اسلامی و شکستن انسجام روانی نیروهای آن بود. اهمیت این عدد، نه در صحت‌سنجی فوری آن، که در تأثیر روانی عمیقی است که بر ذهن مخاطب خود در درون ساختار قدرت بر جای می‌گذارد.

۳. سنتز نمادین «داخل» و «خارج»: همایش با پخش پیام‌های ویدئویی و صوتی از چهره‌هایی با پایگاه‌های اجتماعی متفاوت مانند شهبانو فرح پهلوی (نماد تداوم تاریخی)، شیرین عبادی (نماد جامعه مدنی) و مهم‌تر از همه، زندانیان سیاسی از درون ایران، یک سنتز نمادین قدرتمند ایجاد کرد. این اقدام، به همایش مشروعیت بخشید و آن را از اتهام «جدا بودن از واقعیت‌های ایران» تا حد زیادی مصون داشت.

۴. ترسیم «حداقل‌های یک آلترناتیو»: همایش با تأکید بر سه اصل بنیادین (تمامیت ارضی، سکولاریسم، و اعلامیه حقوق بشر)، یک چارچوب حداقلی اما روشن برای دوران گذار ارائه داد. این استراتژی، ضمن آنکه دایره‌ی وسیعی از گرایش‌ها را در بر می‌گیرد، به شکل عامدانه از ورود به جزئیات اختلاف‌برانگیز نظام سیاسی آینده پرهیز کرد تا راه را برای جذب حداکثری نیروها باز نگه دارد.

بخش دوم: جنگ روایت‌ها (آنچه پس از مونیخ آغاز شد)

با وجود دستاوردهای مهم، موفقیت نهایی این پروژه به نحوه‌ی مدیریت چالش‌های پس از آن بستگی دارد. مهم‌ترین چالش، «جنگ بر سر تفسیر و معنای مونیخ» است که در سه جبهه جریان دارد:

۱. چالش اول: استراتژی «تحقیر» از سوی جمهوری اسلامی: دستگاه تبلیغاتی نظام، با ترکیب دو تاکتیک «بایکوت خبری» و «تمسخر هدفمند»، تلاش می‌کند تا این رویداد را «بی‌اهمیت» و «غیرجدی» تعریف کند. این یک استراتژی هوشمندانه برای عدم اعطای مشروعیت به رقیب است. این رویکرد، «پروژه‌ی مونیخ» را با این چالش روبرو می‌کند که چگونه می‌تواند از سد این «بی‌تفاوتیِ مهندسی‌شده» عبور کرده و خود را به عنوان «یک تهدید واقعی» به نظام تحمیل کند.

۲. چالش دوم: «جنگ داخلی» در اپوزیسیون: همانطور که انتظار می‌رفت، بلافاصله پس از همایش، انتقاداتی از سوی سایر بخش‌های اپوزیسیون در مورد «خطر انحصارطلبی»، «فقدان برنامه‌ی عملیاتی شفاف» و «ترکیب شرکت‌کنندگان» مطرح شد. این «جنگ داخلی روایت‌ها» خطرناک‌ترین تهدید برای این حرکت نوپاست. بزرگترین آزمون رهبران این ائتلاف، نه مبارزه با جمهوری اسلامی، که توانایی آن‌ها در مدیریت این بحران اعتماد درونی و ارائه‌ی پاسخ‌های عملی و قانع‌کننده به منتقدان است.

۳. چالش سوم: «سکوت استراتژیک» جامعه جهانی: فقدان پوشش خبری معنادار در رسانه‌های جریان اصلی غربی، یک «واقعیت سیاسی» است. این سکوت نشان می‌دهد که دولت‌های غربی، هنوز این حرکت را به عنوان یک آلترناتیو رسمی به رسمیت نشناخته‌اند و در فاز «انتظار و ارزیابی» به سر می‌برند. ائتلاف مونیخ با این چالش روبروست که چگونه این سکوت را بشکند و خود را به عنوان یک شریک قابل اعتنا در صحنه‌ی بین‌المللی تثبیت کند.

نتیجه‌گیری نهایی: عبور از آستانه و ورود به میدان نبرد جدید

همایش مونیخ، یک «عبور از آستانه» بود. این رویداد، اپوزیسیون ایران را از پارادایم «رقابت‌های فلج‌کننده» به پارادایم «همکاری حول یک محور» منتقل کرد و با یک مانور تهاجمی، ابتکار عمل را در جنگ روانی به دست گرفت. این یک موفقیت بزرگ و یک نقطه‌ی عطف است.

اما این همایش، پایان یک نبرد و آغاز نبردی به مراتب پیچیده‌تر بود: نبرد برای کنترل روایت. موفقیت نهایی این پروژه، دیگر نه در سالن‌های همایش، که در میدان جنگ رسانه‌ای و در توانایی آن برای پیروزی در این نبرد سه‌جانبه (علیه روایت تحقیرآمیز نظام، روایت تردیدآمیز رقبا، و روایت سکوت جامعه جهانی) رقم خواهد خورد. چالش بزرگ این آلترناتیو نوظهور، گذار از «حرکت نمادین» به «نهاد سیاسی» و تبدیل سرمایه‌ی به دست آمده در مونیخ، به یک قدرت واقعی و تأثیرگذار است. تاریخ، قضاوت خود را بر اساس نتایج این نبرد جدید خواهد نوشت.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy