Sunday, Jul 27, 2025

صفحه نخست » شهروند ایرانی میان نان خشک و بمب اتم

kayhan.jpg*منبع: ایندیپندنت عربی
*نویسنده: سالمه الموشی نویسنده و پژوهشگر عربستان سعودی
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن

بازتعریف اولویت‌های یک کشور پس از جنگ کار آسانی نیست، اما مهم‌تر از آن، توانایی حکومت آن کشور در ایجاد توازن‌ میان نیازهای خودش و ضرورت‌های معیشتی مردم است. چالش‌های ژئوپولیتیک ایران غیرقابل انکار است، اما انحصار و تقلیل قدرت حاکم بر این کشور با همه امکانات بالقوه‌اش به پروژه هسته‌ای، جامعه را در معرض از‌ دست‌دادن تعادل میان آنچه بر کاغذ ترسیم می‌شود و آنچه در واقعیت زندگی ملموس وجود دارد، قرار می‌دهد.

در دنیای سیاست نمی‌توان آرمان‌های حکومت یک کشور را از نیازهای اساسی شهروندانش جدا کرد. دولت‌ها اولویت‌های خود را در سطح بین‌المللی ترسیم می‌کنند، اما یک شهروند درگیر دغدغه‌های روزمره‌ای است که بر ثبات زندگی‌اش اثر می‌گذارد. معضل اصلی امروز در نظام سیاسی ایران همین‌ است. در حالی که تهران همچنان بر حق خود برای داشتن برنامه‌ای هسته‌ای صلح‌آمیز تأکید می‌کند و آن را منبعی برای قدرت استراتژیک می‌داند، قادر نیست به پرسش‌های این معادله پاسخ دهد: بعد از این چه خواهد شد؟ به کجا خواهیم رسید؟این سؤال‌ها نه‌فقط از زاویه تحلیل رویدادهای جاری، بلکه از دل زندگی مردم ایران برمی‌خیزد. جایی که شهروند ایرانی با چالش‌هایی فزاینده از تأمین ابتدایی‌ترین نیازهای روزمره تا ترس دائم از آثار تحریم‌ها روبروست. مشکل در اصل پروژه هسته‌ای نیست، بلکه در شکاف رو‌ به‌ گسترش میان نمادپردازی‌های گفتمان سیاسی و واقعیت‌های اجتماعی است.

در حالی که پرونده‌های غنی‌سازی در وین مورد بحث قرار می‌گیرند، قدرت شهروندان در برابر تورم، بیکاری و بدون چشم‌انداز اجتماعی کاهش می‌یابد.

در سیاست بین‌الملل معمولا، قدرت کشورها با راکتورها سنجیده می‌شود نه با نانوایی‌ها. اما در تهران، جایی که محاسبات «امنیت ملی» با نبض خیابان تلاقی می‌کند، شهروندانی زندگی می‌کنند که مجبورند با معادله‌ای سخت دست و پنجه نرم کنند: زیستن در سایه پروژه‌ای هسته‌ای نظام، در حالی که دغدغه‌ روزانه‌ی آنها تأمین نان شب و گاز و آب و برق روزانه است.

پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر، دیگر سؤال اصلی این نیست که چه کسی پیروز شد و چه کسی شکست خورد، بلکه اینست که «از زندگی چه باقی مانده؟» دولت، گفتمان راهبردی‌اش را با واژه‌هایی چون حاکمیت، غنی‌سازی و چالش‌های جهانی از سر می‌گیرد، در حالی که شهروند نان به دست می‌پرسد: «کی زندگی من از خطبه‌های نماز جمعه به خانه‌ام منتقل می‌شود؟»

زندگی روزمره ایرانیان زیر سقف یک تناقض شکل می‌گیرد: نظامی که می‌کوشد وزن خود را در معادلات قدرت منطقه‌ای تثبیت کند و مردمی که درگیر سقوط ارزش پول و افزایش بهای اجاره خانه و نان هستند. اگر جنگ‌ها در کشورهای دیگر توازن قدرت را تغییر می‌دهند، در ایران پرسشی را به میان می‌کشند که همواره بی‌پاسخ مانده یا پاسخ آن به تعویق افتاده: قدرت در بیرون مرزها چه معنایی دارد، وقتی در داخل مرز با رنج و مشقت و سستی زندگی می‌کنیم؟

👈مطالب بیشتر در کیهان لندن

در تهران، صبح دیگر مانند گذشته نیست. نور خورشید با تردید وارد خانه‌ها می‌شود، صداها خفه‌اند، گام‌های مردم آهسته و محاسبه‌شده است، انگار که گوش به زنگِ آژیر خطر راه می‌روند. این توصیفی ادبی از جنگ نیست، بلکه واقعیتی است از شهری که تازه از تقابل مستقیم با اسرائیل بیرون آمده و هنوز دیوارهایش بوی دود می‌دهند.

جنگ هنوز پایان نیافته، نه بیانیه‌ای رسمی آن را اعلام کرده و نه مردم حس کرده‌اند که تمام شده. تنها پروازها متوقف شده‌اند، غرش‌ها کم شده‌اند، و مردم به مشاغل یا آنچه از مشاغل باقی مانده بازگشته‌اند. تهران امروز شبیه کسی است که از آتش‌سوزی بزرگی نجات یافته اما هنوز بوی دود را در ریه‌هایش حس می‌کند. شهر دیگر از جنگ نمی‌ترسد، از زندگی بعد از آن می‌ترسد.

شهروند ایرانی میان دو پرسش متضاد زندگی می‌کند: یکی، چگونه این زمستان گاز تهیه کنم؟ و دیگری، حکومت چه زمانی درصد جدید غنی‌سازی را اعلام خواهد کرد؟! به‌ ظاهر این دو پرسش فاصله زیادی دارند، اما در حقیقت به شکلی طنزآمیز بهم مرتبط‌اند. رژیم در مسیر پروژه هسته‌ای پیش می‌رود، در حالی که پروژه زیست انسانی در ایران به سطح صرفا بخور و نمیر اقتصادی و معیشتی تقلیل یافته است.

با هر گامی که حکومت در وین یا نطنز برمی‌دارد، سؤالی در ذهن شهروند ایرانی متولد می‌شود: آیا این مذاکرات برای من داروی کمیابم فراهم می‌کند؟ آیا چرخش سانتریفیوژها منجر به رفع تحریم خواهد شد یا تشدید آن؟ آیا این کشور به اورانیوم ۹۰ درصد نیاز دارد، در حالی که حکومت نمی‌تواند آب آشامیدنی سالم برای مردم تأمین کند؟

«برنامه هسته‌ای» به واژه‌ای برای «آینده‌ای نامعلوم» تبدیل شده. اما مردم در زمان حال زندگی می‌کنند و دست به گریبان با تمامی نگرانی‌ها و سؤالاتی که پاسخی در گفتمان رسمی نمی‌یابند. حملات هوایی متوقف شده، اما قیمت نان همچنان در حال افزایش است. برق بازگشته، اما قطع مکرر آن خاطره‌ای ترسناک در دل خانواده‌ها برجای گذاشته. مردم روز خود را همچون زندگی در اردوگاه پناهجویان می‌گذرانند: در مصرف گاز صرفه‌جویی کن! تلفنت را زیاد شارژ نکن! بیرون نرو! و توقع هیچ‌ چیز را نداشته باش!

هربار که مقام مسئولی از پیشرفت در پرونده هسته‌ای سخن می‌گوید، مردم بیشتر در لاک واقعیت فرو می‌روند. رآکتورها خانه‌ها را روشن نمی‌سازند، و آرمان‌های بزرگ، شیرخشک فراهم نمی‌کنند. در چنین شرایطی، پروژه هسته‌ای به معمایی وجودی تبدیل شده نه از آن رو که بی‌اهمیت است، بلکه چون به زمانی دیگر تعلق دارد؛ به حکومتی که در نمادگرایی غرق شده و سوار بر اسب خیالی قُدرت «بمب اتمی» می‌تازد، در حالی که مردم برای باز بودن نانوایی فردا تلاش می‌کنند. آری، چیزی سخت‌تر از خود جنگ وجود دارد: زنده‌ماندن از آن بدون احساس پیروزی! وقتی جنگ تمام می‌شود، باید مراسم‌های کوچک بازگردند، ازدواج‌ها بیشتر شوند، و خنده‌ها بلندتر. اما در ایرانِ ۲۰۲۵ مردم جشن نمی‌گیرند، چون مطمئن نیستند این پایان جنگ است یا فقط آتش‌بس میان دو حمله.

خانواده‌هایی که فرزندان‌شان را از دست داده‌اند، و کارگرانی که به‌دلیل فروپاشی اقتصادی اخراج شده‌اند، دچار شوک مدنی و فقدان تعادل‌اند؛ تعارض میان آنچه گفته می‌شود و آنچه زیسته می‌شود. وقتی زندگی روزمره از کنار ساختمان‌های فروریخته عبور می‌کند، مردم درمی‌یابند که چیزها دیگر فقط از بیرون نمی‌شکنند، بلکه از درون نیز.

پروژه هسته‌ای ایران از دهه‌ها پیش فقط برنامه‌ای برای تولید انرژی نبوده، بلکه تبدیل به یک مسئله ملی شده؛ حکومتی که به آن به‌عنوان تضمینی برای بقای حاکمیت خود باور دارد، و مردمی که این پروژه به‌ مثابه سرنوشت به آنها تحمیل شده است؛ و این، همان تناقض است.

شهروند ایرانی نه با فناوری مخالف است و نه با آرمان ملی. اما دیگر خود را بخشی از آن نمی‌بیند. چگونه می‌توان از او خواست در رؤیای هسته‌ای شریک باشد، در حالی که حتی صندلی خالی در بیمارستانی نمی‌یابد؟ چگونه از او صبوری برای «شکوه جمهوری اسلامی» خواسته می‌شود، در حالی که هیچکس به رنج‌های روزانه وی اهمیتی نمی‌دهد؟



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy