ویژه خبرنامه گویا
در مرکز این گفتمان، نام اندیشکده نومحافظهکار آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسیها» به چشم میخورد. مامدوف هشدار میدهد که برخی چهرههای این بنیاد و رسانههای همسو با آن، از جمله اورشلیم پست، آشکارا تجزیه ایران را بهعنوان یک گزینه ژئوپلیتیک مطرح میکنند.
او بهویژه به سرمقاله جروزالم پست به تاریخ ۱۸ ژوئن ۲۰۲۵ اشاره میکند که در آن از دونالد ترامپ خواسته شده «برای اتمام کار سرنگونی رژیم خامنهای» از تجزیه ایران حمایت کند. در این سرمقاله آمده بود: «رئیسجمهور ترامپ باید ائتلافی از کشورهای خاورمیانه تشکیل دهد که هدف آن تجزیه ایران باشد؛ و برای مناطق سنی، کردی و بلوچ که مایل به جدایی هستند، تضمینهای امنیتی فراهم کند.»
مامدوف بهدرستی این پیشنهاد را نه تنها بیپایه و فاقد پشتوانه اجتماعی در ایران میداند، بلکه آن را از لحاظ ژئوپلیتیکی خطرناک و از نظر اخلاقی مشکلدار ارزیابی میکند. به باور او، این گفتمان در امتداد همان رویکرد تغییر رژیم است که حالا با پوشش «حقوق اقلیتها» و «بازطراحی مرزها»، تجزیهطلبی را عادیسازی میکند.
در همین راستا، برندا شفر (Brenda Shaffer)، مشاور ارشد انرژی در بنیاد دفاع از دموکراسیها، در مقالهای با عنوان Iran is More Than Persia (ایزان تنها پارس نیست) در وبسایت رسمی این بنیاد صراحتاً نوشته است: «بیش از نیمی از جمعیت ایران را اقوام غیر فارس تشکیل میدهند. این اقوام، عمدتاً در مناطق مرزی زندگی میکنند و با احساس بیگانگی از هسته مرکزی قدرت، در برابر سیاستهای رسمی مقاومت میکنند.» شفر نتیجه میگیرد که این ساختار «قومی» میتواند به عنوان یک نقطهضعف ژئوپلیتیک علیه جمهوری اسلامی مورد بهرهبرداری قرار گیرد. هرچند او مستقیماً از تجزیه دفاع نمیکند، اما مدل تحلیلی او عملاً مسیر تحریک قومی را عادیسازی میکند.
هرچند مقاله شفر مربوط به سال ۲۰۲۱ است، اما به دلیل اینکه همچنان در پلتفرم رسمی بنیاد دفاع از دموکراسیها بدون فاصلهگذاری یا اصلاح باقی مانده، میتوان آن را پایه نظری و چارچوب تحلیلی مهمی برای سیاستهای اخیر در سال ۲۰۲۵ دانست. این مقاله عملاً به سیاستهای فعلی نومحافظهکاران در اندیشکده و رسانههای همسو جهت داده است و ربط دادن آن به گفتمانهای تجزیهطلبانه تازه کاملاً مقبول و ضروری است.
این نگاه، سابقهای قدیمیتر نیز دارد: در مقاله ای به قلم او در نیویورک تایمز به تاریخ ۲ ژوئن ۲۰۰۶ با عنوان «ترکیب قومی ناپایدار ایران» (Iran's Volatile Ethnic Mix) نیز، شفر استدلال کرده بود که ساختار چندقومیتی ایران میتواند منشأ بیثباتی و فرصتی برای تغییر در سیاست خارجی آمریکا باشد. الدار مامدوف نیز در مقاله اخیر خود به همین یادداشت ارجاع داده است
مامدوف در مقالهاش به این نکته نیز اشاره دارد که چنین دیدگاههایی نه فقط در میان سیاستگذاران جنگطلب بلکه در رسانههای جریانساز اسرائیلی نیز نفوذ پیدا کردهاند. او از مقالهای دیگر در اورشلیم پست با عنوان Moral, strategic failings Netanyahu must avoid with Iran (خطاهای اخلاقی و راهبردیای که نتانیاهو باید در قبال ایران از آنها پرهیز کند) - ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵ - یاد میکند که در آن، با لحنی تحلیلی اما مشابه، ایده تجزیه ایران بهعنوان راهحل راهبردی مطرح شده است. به باور مامدوف، وقتی چنین مفاهیمی در فضای رسمی و سردبیری یک روزنامه اسراییلی پر تیراژ مطرح میشود، دیگر صرفاً ایدههای حاشیهای نیستند بلکه بخشی از گفتمان سیاستگذاری محسوب میشوند.
در مقابل این تحلیلهای خطرناک، مامدوف به واقعیت پیچیده و تاریخی ایران اشاره میکند: ملتی ۹۰ میلیونی با پیشینهای دیرینه در ملتسازی، که حتی در میان اقوام مختلف، وفاداری به هویت ملی ایرانی غالب است. او مینویسد: «ایرانیها، حتی آنهایی که ترکزبان، کرد، بلوچ یا عرب هستند، در واکنش به تهدیدهای خارجی نه به تجزیه، بلکه به همبستگی تمایل دارند.» نمونه بارز این همبستگی، واکنش مردم تبریز، ارومیه و سایر شهرهای آذربایجان ایران به حملات اسرائیل در آوریل ۲۰۲۴ و ژوئن ۲۰۲۵ بود؛ رویدادهایی که نشان داد دفاع از تمامیت ارضی ایران در میان اقوام مختلف همچنان یک اصل پایدار است.
در این میان، تمرکز بر اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسیها اهمیت ویژهای دارد. اگرچه چهرههایی مانند مارک دابوویتز (مدیر عامل بنیاد) و کلیفورد می (بنیانگذار) مستقیماً درباره تجزیه سخنی نگفتهاند، اما انتشار و ترویج دیدگاههای برندا شفر در پلتفرم رسمی این بنیاد، بدون هیچ نقد یا فاصلهگذاری، نشاندهنده پذیرش ضمنی این گفتمان است.
در این میان، نام سعید قاسمینژاد، تحلیلگر ارشد بنیاد دفاع از دموکراسیها در حوزه اقتصاد ایران، نیز برای مخاطبان ایرانی کاملاً آشناست. او بارها در رسانههای فارسیزبان حضور یافته و بهشکلی غیررسمی از حلقههای نزدیک به شاهزاده رضا پهلوی شناخته میشود. قاسمینژاد در سفر رسمی شاهزاده به اسرائیل در آوریل ۲۰۲۳ نیز از همراهان نزدیک او بود و در کنار وی در بسیاری برنامهها و نشستهای رسمی حضور داشته است. این همکاری مستقیم، حساسیت و ضرورت شفافسازی درباره مواضع و همسوییهای سیاسی او را دوچندان میکند. اما سکوت کامل قاسمینژاد در برابر ترویج گفتمان قومی و تجزیهطلبی از سوی همکارانش در بنیاد دفاع از دموکراسیها بسیار نگرانکننده است. چگونه ممکن است شخصی که خود را مدافع حقوق ملت ایران میداند، در اندیشکدهای حضور داشته باشد که زمینهسازی نظری برای تقسیم ایران بر اساس قومیت را فراهم میکند؟ این همنشینی، نیازمند شفافسازی فوری است.
مامدوف بهدرستی هشدار میدهد که هرگونه تحلیل مبتنی بر تجزیه ایران، نهتنها بدون مبنای اجتماعی داخلی است، بلکه با مقاومت همسایگان ایران نیز مواجه خواهد شد: ترکیه با هرگونه استقلال کردستان مخالف است؛ پاکستان نسبت به تحرکات بلوچستان نگران است؛ چین، روسیه و هند نیز هرگونه بازطراحی مرزها به سبک آمریکایی را تهدید علیه ثبات منطقه میدانند.
مقاله مامدوف نه تنها پرده از خطری واقعی برمیدارد، بلکه مسئولیت را به گردن ما نیز میاندازد: ما نمیتوانیم در برابر چرخش بخشی از نخبگان غربی به سوی تجزیه ایران، سکوت کنیم. و چهرههای اپوزیسیون و مشاوران شاهزاده رضا پهلوی نیز موظفاند مواضع خود را درباره همکاری با نهادهایی مانند بنیاد دفاع از دموکراسیها بهروشنی اعلام کنند.
منابع
-
Eldar Mamedov, Responsible Statecraft, 1 July 2025:
https://responsiblestatecraft.
org/iran-war-2672502741 -
Brenda Shaffer, Iran is More Than Persia, Foundation for Defense of Democracies, 28 April 2021:
https://www.fdd.org/analysis/
2021/04/28/iran-is-more-than- persia Brenda Shaffer, Iran's Volatile Ethnic Mix, New York Times, 2 June 2006:
-
https://www.nytimes.com/2006/
06/02/opinion/02iht-edshaffer. 1874687.html
-
-
Jerusalem Post, 18 June 2025:
"Trump must help Israel finish the job to dismantle Khamenei's regime"
https://www.jpost.com/opinion/
article-848332 -
Jerusalem Post, 25 June 2025:
"Moral, strategic failings Netanyahu must avoid with Iran"
https://www.jpost.com/middle-
east/article-849162