شاهان پهلوی هر که بودند
شیفتهی این سرزمین اهورایی بودند
از ما بودهاند
و مقصدشان، مقصد انسان آزاده بود
آینده بود،
تمدنی بزرگ و انسانی
>
شاهان پهلوی هر که بودند
برخلاف شیخ و چریک و کِرِملینی
جهان را دُرُست میدیدند
و در هزارراه آن دوران
شاهراه رسیدن به آینده را یافته بودند
آنان بودند که فرهنگ دانشآموزی را همگانی کردند
زن را به روشنی دیدند
و او را از هزارتوی تنگ و تاریک حدیث و آیه
به روشنای آزادی بُردند
و ایران باستان را که فخر انسان است
با غرور ایران امروز درآمیختند
>
هنگامیکه حزب توده در مسکو
خاکسارانه دورهی وفاداری میدید
و فرمانبرداری از برادر بزرگتر
و بر دمکراسی غرب زهرپراکنی میکرد
>
هنگامیکه چریکهای آرمانگرا
در چپراههها سرگردان بودند
و در پایگاههای فلسطینی دورههای خرابکاری
بمبسازی و ترور میدیدند
شاهان پهلوی، در سراسر ایران
به پیکار با بیسوادی برخاسته بودند
وجوانان را برای دانشاندوزی
روانهی غرب میکردند
>
منزلگاه شیخ
مدینهای در دقیانوس است،
آکنده از خون و خفقان قدسی
>
آنکس که شاه و شیخ را
در سپهر سیاسی ایران یکسان میبیند
شیّاد اگر نباشد اهل تمیز نیست
و گوهر و خس را
براستی که ازهم باز نمیشناسد،
و سخنهایاش را چون زر
پس از سنجیدن خرج نمیکند
>
چپ پُر مدّعا
هنوز که هنوز است
پس از نیم قرن زندگی در غرب
از کُمای کمونیستی برنخاسته است
و چشمهایاش را یکبار هم نمالیده است
تا ببیند به کجا پناه آورده است
و چرا آمده است
و از خود پُرسان کند که چرا همین غرب را
برای زیستن برگزیده است
و چنانچه سامانهی سیاسیاش شایستهی زیستن است
همان را برای ایران هم بخواهد
>
رضا فرمند
>