حبیب رمضانخانی
شریعتمداری کیهان، در واکنش به نقش و محوریت آمریکا در پروژه دالان « زنگزور» یا همان «پل ترامپ» باز پیشنهاد بستن تنگه هرمز را برای فشار و تقابل با آمریکا پیشنهاد داده که خود گویای ته کشیدن کارتهای بازی و اهرمهای فشار نظام است!
چرا که زمانی حاکمیت، از غنیسازی اورانیوم، جبهه مقاومت تا پشتوانه مردمی از بابت مشارکت بالا در انتخابات را، به عنوان اهرمهای فشار و امتیازگیری مقابل غرب، همراه خود داشت. ولی امروز تقریبا هر سه مورد یا از بین رفته، یا بسیار تضعیف شده و قدرت اثرگذاری سابق را ندارد.
در نتیجه، امثال شریعتمداری که زمانی با اهرم نیروهای مقاومتی و هدف قرار دادن پایتختهای عربی تا بالا بردن درصد غنیسازی و تهییج مردم برای کشاندن به خیابان را در محکومیت مواضع غربیها، در چنته داشت و برگ آخر و برنده را در بستن تنگه هرمز میدید، الان چنان دستش خالی شده که برای هر موضعگیری، فورا به سراغ تنگه هرمز و پیشنهاد بستن آن میرود!
چکیده کلام: به تجربه، شریعتمداری و تندروها، هیچگاه از شکستهای خود درس و عبرت نگرفته و تا تمام آرزوهای خود را به پای رنج و هزینه مردم عملی نکنند، دست بردار نیستند!
در این راستا، این روزگار و این حکمرانی، به مردم ایران یک عمر جوانی و آرامش و به حسین شریعتمداری یک عملیات بستن تنگه هرمز بدهکار است!
عمر و جوانی رفته مردم را که جبرانی نیست، ولی برای تحقق آرزوی شریعتمداری، بسان ورزشکاران و نیروهای پلیس که با حضور در میان طرفداران بیمار و کودک خود با پوشاندن لباسشان بر تن آنها و... باعث رضایت و لبخندشان میشوند، شایسته است برای آقای شریعتمداری هم چنین نمایشی اجرا شود!
پس عاقلانه است، اگر در اطراف تهران، پشت سدی و رودخانهای آبی مانده و جاری هست، میتوان یک پیچ درهای را به عنوان تنگه هرمز نامگذاری و با بستن نمایشی آن و اسیر گرفتن هزار آمریکایی، همزمان آرزوی شریعتمداری و محسن رضایی را جامه عمل پوشاند! شاید دست از سر مردم بردارند!

بنیصدرسازی؟