Saturday, Aug 16, 2025

صفحه نخست » چرا حباب توهم اقتدار گفتمان‌ ولایی شکسته نمی‌شود؟ احمد علوی

Ahmad_Alavi.jpgدر گفتمان‌های فرقه‌ای، مانند گفتمان ولایی در ایران یا دیگر ساختارهای سیاسی مشابه نظیر کیش شخصیت در کره شمالی، فرقه مائو تسه‌تونگ در دوران انقلاب فرهنگی چین، و حزب بعث صدام حسین در عراق، توهم اقتدار به‌عنوان یک برساخته گفتمانی، ادراکی و معرفت‌شناختی پابرجا می‌ماند، حتی در مواجهه با شکست‌های عینی مانند بحران‌های اقتصادی (تورم مزمن و افسارگسیخته در سطح بین‌المللی)، انزوای بین‌المللی و منطقه‌ای، بحران‌های منابع (آب و برق)، مسائل زیست‌محیطی (خشک‌شدن دریاچه‌ها و آلودگی هوا)، و چالش‌های اجتماعی نظیر عدم تمکین زنان به حجاب اجباری. این مقاله با استفاده از چارچوب‌های نظری فوکو (تولید حقیقت)، لاکلائو و موف (زنجیره‌های هم‌ارزی)، و روان‌شناسی شناختی (سوگیری تأییدی و انسجام شناختی) توضیح می‌دهد که چرا این توهم در گفتمان‌های فرقه‌ای نه تنها شکسته نمی‌شود، بلکه در بحران‌ها تقویت می‌گردد. ساختار این تحلیل بر سه لایه اصلی استوار است: گفتمانی، معرفت‌شناختی، و روان‌شناختی، که با مثال‌هایی از گفتمان ولایی و دیگر فرقه‌های سیاسی (فرقه سیاسی ایرانی، کیش کیم، فرقه مائو، و حزب بعث) تبیین می‌شود.

۱. ریشه‌های گفتمانی: بازتولید توهم اقتدار از طریق گفتمان فرقه‌ای

گفتمان‌های فرقه‌ای با ایجاد یک چارچوب بسته و خودمرجع، شکست‌های عینی را به فرصت‌های تقویت اقتدار تبدیل می‌کنند. این فرآیند از طریق مکانیزم‌های گفتمانی متعدد، که ریشه در نظریه‌های لاکلائو و موف (1995) دارند، عملی می‌شود. نخست، دوگانه‌سازی حق/باطل جهان را به دو اردوگاه "حق" (فرقه) و "باطل" (دشمنان) تقسیم می‌کند. در گفتمان ولایی، بحران‌های اقتصادی مانند تورم مزمن (که ایران را در رتبه‌های بالای جهانی قرار می‌دهد) یا انزوای دیپلماتیک به‌عنوان "امتحان الهی" یا "نبرد مقدس" تفسیر می‌شوند. به‌طور مشابه، در فرقه های سیاسی ایرانی، شکست‌های نظامی در دهه 1980 به "امتحان ایدئولوژیک" بازخوانی شد، و در کره شمالی، بحران‌های اقتصادی به "جنگ علیه امپریالیسم" تبدیل می‌گردد. این دوگانه‌سازی، شکست‌ها را به بخشی از یک روایت قهرمانی تبدیل می‌کند.

دوم، بازتعریف/بازنمایی شکست به پیروزی (تکنیک Spin framing) اجازه می‌دهد که ناکامی‌ها به "دستاورد معنوی" یا "مظلومیت" تبدیل شوند. در گفتمان ولایی، تورم افسارگسیخته به "پیروزی در برابر تحریم‌ها"، انزوای منطقه‌ای به "مقاومت قهرمانانه"، بحران‌های آب و برق به "صبر انقلابی"، و عدم تمکین زنان به حجاب به "دفاع از ارزش‌ها" بازتعریف می‌شود. در فرقه مائو، قحطی‌های انقلاب فرهنگی به "پیروزی طبقاتی" تبدیل شد، و در حزب بعث صدام، شکست‌های دیپلماتیک به "مظلومیت ملت عرب" تفسیر گردید. این بازتعریف، شکست‌های عینی را از تهدید به فرصت تبدیل می‌کند.

سوم، انحصار تفسیر وقایع از طریق کنترل رسانه‌ها و نهادهای ایدئولوژیک، روایت‌های رقیب را سرکوب می‌کند. در گفتمان ولایی، گزارش‌های مردمی از تورم بالا، انزوای بین‌المللی، یا اعتراضات زنان به حجاب به‌عنوان "دروغ‌پراکنی دشمن" بی‌اعتبار می‌شوند. فرقه های ایرانی نیز انتقادات داخلی را به "نفوذ دشمن یا وزارت اطلاعات بدنام رژیم آخوندی" نسبت می‌دهد، و در کره شمالی، رسانه‌های دولتی هرگونه روایت مخالف را سانسور می‌کنند. این انحصار، حباب توهم را از نفوذ واقعیت محافظت می‌کند.

چهارم، زنجیره هم‌ارزی (Laclau & Mouffe, 1985) مسائل غیرمرتبط (اقتصاد، فرهنگ، دیپلماسی) را به هسته مرکزی "حفظ اقتدار" پیوند می‌زند. در گفتمان ولایی، تورم مزمن به "مقاومت اقتصادی"، انزوای دیپلماتیک به "دفاع از استقلال"، و اعتراضات زنان به "جنگ فرهنگی" مرتبط می‌شود، به‌طوری که هر انتقاد به "خیانت" تعبیر می‌گردد. در حزب بعث، شکست‌های اقتصادی به "دفاع از عزت عراق" پیوند خورد، و در فرقه های سیاسی ایرانی، هر ناکامی تحت عنوان "مبارزه با رژیم" پنهان میشود.

پنجم، فرافکنی شکست‌ها به بیرون ناکامی‌ها را به عوامل خارجی مانند "توطئه" یا "تحریم" نسبت می‌دهد. در گفتمان ولایی، تورم و بحران‌های زیست‌محیطی به "تحریم‌های غرب"، انزوای منطقه‌ای به "دسیسه‌های صهیونیستی"، و عدم تمکین به حجاب به "نفوذ فرهنگی" نسبت داده می‌شود. فرقه های سیاسی ایرانی نیز شکست‌های سازمانی را به "خیانت داخلی" یا "دخالت خارجی" فرافکنی می‌کند، و در کره شمالی، قحطی‌ها به "امپریالیسم" نسبت داده می‌شود. این فرافکنی، مسئولیت داخلی را حذف کرده و توهم اقتدار را به‌عنوان "قربانی قهرمان" حفظ می‌کند.

۲. ریشه‌های ادراکی-معرفت‌شناسی: کنترل تولید حقیقت

از منظر معرفت‌شناسی، بر اساس تحلیل فوکو (1980) از "رژیم‌های حقیقت"، اقتدار در گفتمان‌های فرقه‌ای نه یک واقعیت عینی، بلکه یک برساخته گفتمانی است که از طریق کنترل ابزارهای تولید حقیقت بازتولید می‌شود. در این چارچوب، حقیقت به‌مثابه برساخته گفتمانی عمل می‌کند. در گفتمان ولایی، تورم مزمن، انزوای بین‌المللی، بحران‌های زیست‌محیطی، و عدم تمکین زنان به حجاب از طریق روایت‌های رسمی به "حقیقت معنوی" تبدیل می‌شوند، نه شکست عینی. در فرقه مائو، قحطی‌های دهه 1960 به‌عنوان "پیشرفت انقلابی" برساخته شد، و در فرقه های سیاسی ایرانی، انزوای سازمانی به "حقیقت مبارزه" تفسیر گردید.

تسلط بر ابزار تولید حقیقت، از جمله رسانه‌ها، آموزش، و نهادهای ایدئولوژیک، به فرقه اجازه می‌دهد تعریف "شکست" و "پیروزی" را کنترل کند. در گفتمان ولایی، رسانه‌های رسمی تورم افسارگسیخته را به "پیروزی در برابر دشمن"، انزوای دیپلماتیک را به "استقلال"، و چالش‌های اجتماعی مانند حجاب را به "دفاع از ارزش‌ها" تفسیر می‌کنند. در کره شمالی، رسانه‌های دولتی بحران‌های اقتصادی را به "موفقیت‌های کیم" تبدیل می‌کنند، و در حزب بعث، شکست‌های نظامی به "عزت ملی" بازنویسی شد.

بستن دایره شواهد تضمین می‌کند که فقط داده‌های سازگار با روایت فرقه‌ای معتبر تلقی شوند. در گفتمان ولایی، آمار تورم بالا، انزوای منطقه‌ای، یا گزارش‌های زیست‌محیطی اگر مخالف روایت رسمی باشند، به‌عنوان "دشمن‌ساخته" کنار گذاشته می‌شوند. فرقه سیاسی ایرانی نیز شواهد شکست‌های سازمانی را "جعلی" می‌خواند، و در کره شمالی، هر داده مخالف از دایره حقیقت حذف می‌گردد.

تقلیل‌گرایی معرفتی اقتدار را به شاخص‌های انتخابی (مانند توان موشکی در گفتمان ولایی) محدود می‌کند و ضعف‌ها (تورم، انزوا، بحران‌های منابع، مسائل جنسیتی) را نادیده می‌گیرد. در حزب بعث، تمرکز بر "رهبری صدام" باعث شد بحران‌های اقتصادی نادیده گرفته شوند.

مکانیزم‌های ایمنی‌بخش (Popper, 1963, Immunization) داده‌های مخالف را پیشاپیش بی‌اعتبار می‌کنند. در گفتمان ولایی، گزارش‌های تورم یا اعتراضات زنان به‌عنوان "جعلی" یا "توطئه" کنار گذاشته می‌شوند. در فرقه های سیاسی ایرانی، انتقادات داخلی به "نفوذ دشمن" نسبت داده می‌شود، و در کره شمالی، هر داده مخالف به "دروغ امپریالیستی" تلقی می‌گردد. این ایمنی‌بخشی، حباب توهم را در برابر واقعیت مصون می‌کند.

۳. ریشه‌های روان‌شناختی: حفظ انسجام ذهنی

لایه روان‌شناختی، بر اساس نظریه‌های سوگیری تأییدی (Nickerson, 1998) و انسجام شناختی (Festinger, 1957)، توضیح می‌دهد که چرا افراد در گفتمان‌های فرقه‌ای توهم اقتدار را می‌پذیرند. سوگیری تأییدی باعث می‌شود افراد فقط داده‌های سازگار با باور فرقه‌ای (مانند "اقتدار نظام" در گفتمان ولایی) را بپذیرند. در ایران، توجیه تورم یا انزوای دیپلماتیک به‌عنوان "مقاومت" پذیرفته می‌شود، همان‌طور که در فرقه سیاسی ایرانی، انزوای سازمانی به "مبارزه" تفسیر می‌گردد.

نظریه انسجام ادراکی-شناختی نشان می‌دهد که پذیرش شکست (مانند تورم یا عدم تمکین به حجاب) پرهزینه روانی است، بنابراین واقعیت تحریف می‌شود. در کره شمالی، پذیرش قحطی به‌عنوان شکست، هویت "دولت کیم" را تهدید می‌کند، پس به "توطئه" تبدیل می‌شود. در گفتمان ولایی، چالش‌های اجتماعی و زیست‌محیطی مشابه تحریف می‌گردند.

هویت‌گرایی سیاسی باور به اقتدار را به "خودی بودن" گره می‌زند. در گفتمان ولایی، پذیرش روایت رسمی درباره تورم یا انزوا با سرمایه اجتماعی و امنیت شخصی مرتبط است. در حزب بعث، "عراق صدام" محور هویت قرار گرفت.

حلقه بازخوردی با تکرار روایت‌های فرقه‌ای، مقاومت در برابر واقعیت افزایش می‌یابد. در گفتمان ولایی، تکرار مراسم و رسانه‌ها توهم اقتدار را تثبیت می‌کند، همان‌طور که در فرقه مائو، تبلیغات مداوم انقلاب فرهنگی این کار را انجام داد.

۴. مکانیزم بازتولید چرخه‌ای: چرا توهم پابرجا می‌ماند؟

چرخه بازتولید توهم اقتدار در گفتمان‌های فرقه‌ای به این صورت عمل می‌کند:

رویداد عینی (مانند تورم مزمن، انزوای دیپلماتیک، بحران آب، مسائل زیست‌محیطی، یا عدم تمکین به حجاب) رخ می‌دهد.

قاب‌بندی مجدد توسط رسانه‌ها و نهادهای فرقه‌ای به "توطئه" یا "پیروزی معنوی" تبدیل می‌شود.

پخش آیینی و نمادین (مانند رژه‌ها و سخنرانی‌ها) اطمینان روانی ایجاد می‌کند.

بازخورد در جامعه فرقه‌ای روایت رسمی را پذیرفته و مخالفان را طرد می‌کند.

تثبیت روایت به "حقیقت تاریخی" تبدیل می‌شود.

این چرخه در فرقه‌های دیگر نیز دیده می‌شود: در برخی از فرقه های سیاسی ایرانی، شکست‌های نظامی به "مبارزه قهرمانانه" تبدیل شد؛ در کره شمالی، قحطی‌ها به "مقاومت علیه امپریالیسم" بازتعریف گردید؛ و در حزب بعث، شکست‌های دیپلماتیک به "عزت ملی" بدل شد.

نتیجه‌گیری

حباب توهم اقتدار در گفتمان‌های فرقه‌ای به دلیل انسداد گفتمانی (حذف روایت‌های رقیب)، پاداش‌های هویتی (گره‌خوردن پذیرش روایت با امنیت اجتماعی)، عادت معرفتی (سنجش اقتدار با نشانه‌های فرقه‌ای، نه واقعیت عینی)، و تقویت در بحران (بازخوانی شکست‌ها به‌عنوان پیروزی) شکسته نمی‌شود. این مکانیزم‌ها در گفتمان ولایی با بحران‌هایی مانند تورم افسارگسیخته، انزوای دیپلماتیک، مسائل زیست‌محیطی، و عدم تمکین به حجاب دیده می‌شود، و در فرقه‌های دیگر مانند فرقه سیاسی ایرانی، کیش کیم، فرقه مائو، و حزب بعث نیز تکرار می‌گردد. این ساختار فرقه‌وار، توهم اقتدار را به یک "حقیقت خودبسنده" تبدیل می‌کند که در برابر واقعیت‌های متضاد مقاوم است.

منابع

Foucault, M. (1980). Power/Knowledge: Selected Interviews and Other Writings, 1972-1977. Pantheon Books.

Laclau, E., & Mouffe, C. (1985). Hegemony and Socialist Strategy: Towards a Radical Democratic Politics. Verso.

Festinger, L. (1957). A Theory of Cognitive Dissonance. Stanford University Press.

Nickerson, R. S. (1998). "Confirmation Bias: A Ubiquitous Phenomenon in Many Guises." Review of General Psychology, 2(2), 175-220.

Popper, K. (1963). Conjectures and Refutations: The Growth of Scientific Knowledge. Routledge



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy