علی لاهیجی - کیهان لندن
در دنیایی که مردم و به ویژه روشنفکران برای کسب قدرت بهم میتازند و هیچ شخص یا گروهی تاب تحمل عقاید شخص دیگری را ندارد، قاعدتا دعوت به اتحاد و همبستگی برای آزادی ایران هم خریدار ندارد. اما من شیوه کار خودم را دارم و آن شناساندن و اپوزیسیون واقعی و همچنین گام برداشتن در جهت تقویت همبستگی و اتحاد اپوزیسیون است. قبل از نگارش این یادداشت لازم میدانم به دو نکته اشاره کنم تا هموطنان کُرد مرا بهتر بشناسند. مرا معمولا به عنوان نویسنده و تحلیلگر سیاسی میشناسند اما در اصل یک تکنوکرات هستم که درآمد من از طریق تخصص و تجارب کاری به دست میآید. در سی سال گذشته بیش از دویست یادداشت و مقاله در روزنامههای کثیرالانتشار و همچنین در وبسایتهای خبری و تحلیلی نوشتم اما نه دستمزد گرفتم و نه از امتیازی استفاده کردم. فاندبگیر هم نیستم. همچنین با شاهزاده نیز نه ملاقات کردم و نه مکاتبه داشتم و فکر نمیکنم که او شناختی از من داشته باشد. خُب، این چند نکته را گفتم تا خوانندگان محترم بدانند که من وامدار کسی نیستم.
اما نکته دوم که میل دارم به آن اشاره کنم این است که ما مردم گیلان با وجود فاصله جغرافیایی که با مردم استان کردستان و دیگر مناطق کردنشین در غرب میهن داریم اما در فرهنگ و زبان و رسوم خیلی بهم نزدیک هستیم. شاید این بخاطر مهاجرت کُردها از صدها سال پیش به شهرهای استان گیلان مثل عمارلو ، لاهیجان، سیاهکل و چمخاله و غیره... باشد که ساکن شدند، ادغام شدند و با آرامش زندگی میکنند. پس به خاطر همین مختصر شناختی که دارم به خود جسارت دادم تا خودمانی چند کلام در موضوعات زیر با هممیهنان کرد صحبت کنم:
در مورد قدمت تاریخی و قلمرو مردم کردستان
در مورد نتایج مبارزات مناطق کردنشین در کشورهای ترکیه و سوریه و عراق
در مورد حمایت مشروط مردم کردستان از رهبران اپوزیسیون
در مورد اینکه چرا حمایت از شاهزاده را توصیه میکنم.
قدمت تاریخی کردستان
مطالعه تاریخ ایران حتی از زمان کوروش بزرگ و قبل از آن نشان میدهد که کردستان همیشه جزئی از قلمرو ایران بزرگ بوده است. میخواهم بگویم کردستان خود قسمت مهمیاز تاریخ ایران است. در منابع غربی از دلاوری سربازان کُرد در دفاع از میهن خود، ایران، به نیکی یاد شده است. در دوران امپراتوری مادها، هخامنشیان، سلوکیها، اشکانیان و ساسانیان و پس از آنها... ایرانیان کُرد نقش اساسی در جلوگیری از تهاجم روم باستان به سرزمین خود داشته و حتی در حملات ایران به رومیان نیز از بهترین سربازان و فرماندهان این سرزمین بودهاند.
اما از سال ۱۴۰۰ میلادی یعنی حدود ششصد سال پیش بسیاری از مناطق کردنشین ایران به دلیل ضعف دولت مرکزی از کشور جدا شدند و اکنون فقط قسمت کوچکی از کردستان بزرگِ ما برای ایران باقی مانده است. شاید مطالعات تاریخی من چندان وسیع نباشد که بتوان خدمات متقابل اقوام ایرانی از جمله ایرانیان کرد را به یکدیگر تشریح کنم اما حداقل میتوانم بگویم که کردها چه عراقی یا ترکیهای یا سوریهای از اقوام اصیل ایرانی هستند.
در حقیقت ایران تاریخی بدون کُردها را نمیشود تصور کرد. اگر مشکلی برای کُردها پیش میآمد سایر اقوام ایرانی همیشه پشت آنها بودند. مردم ایران نه تنها در مورد حادثه حلبچه با مردم کردستان عراق ابراز همدردی کردند بلکه در حمله داعش به کوبانی نیز در کنار آنها بودند. در مورد بخش کردستان ترکیه هرچند به خاطر روابط خوب جمهوری اسلامی و آنکارا امکان حمایت علنی وجود نداشت اما ایرانیان قلبا در کنار حقوق کُردها بوده و هستند. در کشورمان نیز موقعی که گشت ارشاد اسلامی رژیم مهسا امینی را به قتل رساند مردم ایران یکپارچه در کنار استان کردستان و همه ایرانیان کُرد بودند و بیش از پانصد شهروند جان باختند و بسیاری چشم خود را از دست دادند و زخمی شدند و به زندان افتادند. ایرانیان شعار «از کردستان تا تهران جانم فدای ایران» سر دادند. آری، ما مردم ایران متحد در مقابل جفا به یک شهروند ایرانی کُردزبان ایستادیم همانطوری که برای آذریها، لُرها ، بلوچها و سایر اقوام ایرانی نیز خواهیم ایستاد. در کنار پیروان ادیان و مذاهبی که به آنها ظلم میشود، مانند کلیمیان ، آشوریها و ارامنه و زرتشتی و همچنین بیدینها و خداناباوران نیز خواهیم بود.
من قدمت تاریخی کردستان را از آن جهت توضیح دادم تا به ایرانیان کُرد یادآوری کنم که این کشور خانه و سرزمین مادری آنهاست. ما باید با هم ایران را بسازیم.
یک نکته لازم است در همینجا اشاره کنم که وقتی یک کُرد ساکن ایران به اربیل عراق میرود، ممکن است حسرت بخورد و بگوید کاش من هم آنجا زندگی میکردم. من این حسرت را درک میکنم. اما اگر ما مردم ایران هم متحد شویم و یک حکومت دموکراتیک و ملی را جایگزین جمهوری اسلامی کنیم، پلههای ترقی را به سرعت طی خواهیم کرد و ایرانی خواهیم داشت که برای همه آزاد و آباد خواهد بود.
تمایل برخی به «استقلال» در مناطق کُردنشین
آنچه در بین برخی کُردهای منطقه اعم از مناطق کردنشین ترکیه و عراق و سوریه و حتی ایران شنیده میشود تمایل برخی به «استقلال کردستان» است. خُب، شاید من هم اگر کُرد میبودم و اینهمه تبعیض قومی را میدیدم احتمالا عشق به «استقلال» در وجود من هم شعله میکشید. اما آیا امکان ایجاد کشور مستقل کردستان وجود دارد؟
- کُردها در قسمت کُردنشین ترکیه بیش از صد سال مبارزه کردند، خون دادند، امنیت مناطق کردنشین کاهش یافت، سرمایهگذاری صورت نگرفت و در نتیجه این مناطق از توسعه عقب ماند. حاصل آن کوچ جوانان کُرد به استانبول و اروپا بود. البته شرایط مالی و زندگی اکثر این مهاجرین بهتر شد اما ناامنی ناشی از نبردهای مسلحانه باعث عقبماندگی در قسمت کُردنشین ترکیه شد. عبدالله اوجالان یکی از رهبران کُرد ترکیه بعد از دهها سال مبارزه مسلحانهی بیحاصل به مبارزه سیاسی روی آورد تا از این طریق منافع کُردها را تامین کند. او فهمید که با تفنگ نمیتوان کشور را درست کرد. او فهمید سازمان ناتو پشت ترکیه است. او فهمید که حتی اگر در ترکیه اعلام «استقلال» یا «خودمختاری» شود، نه تنها آمریکا و اروپا و روسیه در کنار ترکیه خواهند بود بلکه کشورهای ایران و عراق و سوریه هم به ترکیه کمک خواهند کرد تا به نتیجه نرسد. (نمونه انتخابات استقلال کردستان عراق که متعاقبا توضیح خواهم داد). البته در مورد ترکیه به این نکته اشاره کنم که حزب دموکراتیک خلقها (HDP) به رهبری صلاحالدین دمیرتاش قبل از اوجالان به مبارزه سیاسی روی آورده بود و حتی نمایندگان زیادی در مجلس ترکیه دارد.
- در سوریه ده سال امریکا در کنار کُردها بود و از جبهه دموکراتیک کردستان سوریه حمایت کرد اما در بزنگاه تاریخی و در موقعی که ظاهرا باید حمایت میشدند تا اختیارات لازم برای اداره نواحی کُردنشین را میداشتند، آمریکا و دیگر کشورها ساکت شدند و فقط قول گرفتند که دولت جولانی کُردها را مثل علویان قتل عام نکند. نهایتا در اواسط مارس ۲۰۲۵ دولت دمشق و کردهای شمال سوریه به توافق رسیدند و توافقنامه آتشبس و یکپارچگی سرزمینی را امضا کردند و مقرر شد مدیریت گذرگاههای مرزی، فرودگاه و میادین نفت و گاز تحت کنترل نیروهای دولت سوریه باشد و نیروهای نظامی دموکراتیک سوریه با ارتش ادغام شوند. نظر من این است با توجه به اینکه جنگ داخلی سوریه حدود ۱۲ سال طول کشید و دولت بشار اسد عملا بر تمام مناطق کنترل نداشت، کردهای سوریه میتوانستند امتیاز بیشتری بگیرند. هفته گذشته عبدی مظلوم برای اینکه حرفی زده باشد پیشنهاد داد که بجای «جمهوری عربی سوریه» از عبارت «جمهوری سوریه» استفاده شود که همه ساکنان سوریه در بر میگیرد.
- در مناطق کردنشین عراق وضعیت دموکراسی از سایر کشورهای کُردنشین منطقه بهتر است و به همین دلیل وضعیت اقتصادی قابل قبولی دارند. کردستان عراق حتی قابلیت استقلال هم داشت چونکه دولت صدام حسین پس از جنگ خلیج فارس و ادامه تحریمهای بین المللی عملا قدرت کنترل کشور را از دست داده بود. بعد از سقوط صدام حسین جنگهای مذهبی و قومی اما کاهش نیافت. تکریتیها از یکطرف قیام کردند و بعد داعش آمد و تقریبا میتوان گفت که کشور از هم پاشیده و حکومت مرکزی بسیار آسیبپذیر بود. البته کُردها هم وقتی فرصت را مناسب دیدند انتخابات برای «استقلال کردستان» را برگزار کردند که به جایی نرسید و آمریکا هم توصیه کرد که دنبال استقلال نباشند. پس کردها و دولت عراق بر سر اداره «اقلیم کردستان عراق» توافق کردند. میخواهم بگویم در حالی که همه چیز برای استقلال کردستان عراق مهیا بود و دولت عبادی یا مالکی به نظر میرسید که توان مقابه با کردستان را نداشته باشند، قدرتهای اروپایی و آمریکا اجازه «استقلال» را به آن منطقه که فقط بخشی از کردهای منطقه را در خود جای میدهد، ندادند. شاید هم فشار ترکیه به اروپا و امریکا تاثیرگذار بود. در هر صورت پروژه «استقلال کردهای عراقی» نتیجهای نداشت.
کشورهای ترکیه و عراق و ایران و سوریه برای حفظ خاک خود متحد هستند و این طبیعی است که برای حفظ تمامیت ارضی کشور خود هر اقدامیانجام دهند. مثلا اگر کردهای سوریه «خودمختاری» اعلام کنند، دولتهای ترکیه و ایران اجازه نمیدهند چون در اینصورت آنها هم مجبور هستند امتیازاتی بدهند. بعلاوه، روی سیاست کشورهای قدرتمند هم که نمیتوان حساب کرد. آنها هم با کشورهای منطقه بده و بستان دارند. بنابراین باید دنبال مبارزه سیاسی و تحمیل حقوق اقوام به دولتهای کشور خود بود.
حمایت مشروط مردم کردستان از رهبران اپوزیسیون
کردها همیشه در حمایت از نیروهای اپوزیسیون ملی و فراگیر در ایران دچار تردید هستند و البته شاید هم حق داشته باشند. پس از آنکه عبدالرحمن قاسملو «لبیک یا خمینی» گفت نتایج آن برای مردم کردستان غمانگیز بود و خودش هم بعدها به دست جانشینان خمینی و باز هم برای تفاهم با جمهوری اسلامی به قتل رسید.
اوایل انقلاب سال ۵۷ و ۵۸ مردم کردستان میخواستند برای حداقل اختیارات با حکومت کنار بیایند اما جواب خمینی و حکومت مرکزی گلوله بود.
سال ۱۳۷۱ حزب دموکرات کردستان میخواست با بخش اصلاحطلب و میانهرو رژیم کنار بیاید و برای مردم کردستان امتیاز بگیرد اما فاجعه تروریستی «میکونوس» رقم خورد.
اینهمه بدحجاب در تهران و شهرستانها میگرفتند و آزاد میکردند اما موقعی که گشت ارشاد اسلامی متوجه میشود که دختر دستگیرشده، مهسا امینی، یک سقزی و کُرد است با باتون از او پذیرایی میکنند. به سرش باتون میزنند و وی را به قتل میرسانند.
مرم عادی استان کردستان در دهه شصت به خاطر گزینش نمیتوانستند وارد دانشگاه دولتی شوند مگر اینکه مورد تایید پیشمرگان کُرد وابسته به حکومت باشند. همچنین حداقل سه نفر باید آنها را تایید میکردند.
استخدام کُردها در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی انجام نمیشد مگر اینکه ارتباط خویشاوندی با نماینده مجلس شورای اسلامی یا پیشمرگان مسلمان کُرد داشته باشند.
در دهه هفتاد خورشیدی جوانان کردستان از روی بیکاری و فقر به تهران میآمدند و در میادین تهران از جمله میدان «ولیعصر» (میدان ولیعهد) یا میدان «صادقیه» (میدان آریاشهر) منتظر میماندند تا کسی بیاید و کارگر روزمزد نیاز داشته باشد.
از دهه نود خورشیدی جوانان کُرد برای لقمهای نان به کولبری روی آوردند و در گرما و سرما در ارتفاعات کار کردند، دستگیر شدند، گلوله خوردند، کشته شدند... این سهم مردم کردستان بود از توسعهی کشور توسط جمهوری اسلامی! کیست که کولبران را ببیند و دلش به درد نیاید؟! بچههای نوجوان کردستان که در هوای برفی و بارانی برای دو لقمه نان جان میدهند یا مردمی که هنگام کولبری مورد هجوم نیروی امنیتی قرار میگیرند و کشته میشوند.
البته سهم ما گیلانیها هم چندان بیش از این نبود چون ما را هم «ضدانقلاب» میدانستند. در جمهوری اسلامی کردها ، گیلانیها و بلوچ و ترکمن خط قرمز گزینش برای استخدام بودند.
مصیبت و تبعیض برای مردم کردستان زیاد بود و بازگو کردن همه آنها در این یادداشت امکانپذیر نیست. اما چه باید کرد؟ امروز هرچند کردستان کاملا ساکت نیست اما فعالان آنها همچنان محدود به مناطق کردنشین هستند. هر جا کنفرانسی است، نشستی است، تریبونی یا مصاحبهای هست، این فعالان و رهبران احزاب کُرد مواضع و خواستهای قومی و نه سراسری دارند. البته من نکوهش نمیکنم اما واقعیتها را هم باید دید. در ترکیه احزاب کرد با توجه به شرایط آن کشور با احزاب بزرگ آن کشور متحد و برای اهداف خود تلاش میکنند. در عراق نیز همینطور است. در ایران هم باید همین باشد. احزاب کُرد باید شرایط ایران را بررسی کرده و اپوزیسیون اصلی را پیدا کنند و مشروط یا غیرمشروط در کنار آنها باشند. با انزوای سیاسی و اینکه منتظر بمانیم و ببینیم کدام اپوزیسیون غالب میشود بعد تصمیم بگیریم از آن «مطالبه» کنیم، کار هیچ قوم و منطقهای در ایران درست نمیشود. من نارضایتی کُردها را درک میکنم و اگر بخواهند به صورت مشروط از اپوزیسیون مورد نظر خود حمایت کنند من به آنها حق میدهم. اما توصیه من به هموطنان کُرد این است که اپوزیسیون واقعی و اصلی را شناسایی کنند و روی اسب مُرده شرط نبندند. یعنی با نیرویهایی از اپوزیسیون متحد شوند که محبوبیت و شناسایی مردمی داشته باشند.
چرا حمایت از شاهزاده را توصیه میکنم
همینکه نوشتم "چرا حمایت از شاهزاده را توصیه میکنم" حالا حتما یک عده انتقاد خواهند کرد اما اشکال ندارد. من این یادداشت را با زبانی ساده برای مردمی مینویسم که نمیتوان آنها را فریب داد. من به هیچکس توصیه نمیکنم که کورکورانه به صف حامیان شاهزاده بپیوندد. من میگویم بروید بررسی میدانی داشته باشید و بعد در کنار اپوزیسیون واقعی و مدافع دموکراسی و آزادی و آبادی ایران که محبوبیت داشته باشد بایستید. حالا ممکن است کسی فکر کند «مجاهدین خلق» محبوبترین اپوزیسیون داخل ایران است. خُب، بروید در کنار آنها بایستید. اما با مواضع خنثی رژیم نکبت را تقویت نکنید.
من معتقدم در کنار مشکلاتی که قطعا وجود داشته اما شاهان پهلوی خدمات بزرگی برای سازندگی، پیشرفت و رفاه مردم ایران انجام دادند. شاهزاده رضا پهلوی نیز هماکنون یک شانس است. در چهارده سال پیش و زمانی که حمایت از شاهزاده محدود بود و همه روی رهبران جنبش سبز تمرکز کرده بودند، من با نوشتن مقاله "حمایت از رضا پهلوی یا اصلاحطلبانی که هنوز رو به قبله جماران نماز میخوانند" از شاهزاده حمایت کردم. (این مقاله حداقل در شش وبسایت معتبر منتشر شد و اقبال عمومی داشت). در سال ۱۴۰۱ هم با نوشتن یادداشت "وکالت به شاهزاده شاید آخرین فرصت" مجددا از شاهزاده حمایت کردم. چرا؟ چون صدای مردم را شنیدم. هنوز هم معتقدم ایشان محبوبیت و صداقت بیشتری در بین نیرویهای اپوزیسیون دارد.
ضمنا شک ندارم که بیش از شصت درصد مردم ایران با شاهزاده همراهی خواهند کرد و در کنار ایشان خواهند ایستاد. اما باید صادقانه بگویم که آمار حمایت از شاهزاده یا حتی دیگر نیروهای اپوزیسیون ملی در استان کردستان کمتر است. دلیل آنهم به نگاه مردم و رهبران احزاب کُردی بر میگردد که غالبا نگاه قومی، منطقهای و زبانی دارند. شاید هم با توجه اتفاقات سالهای گذشته به غیرکُرد اعتماد ندارند. ولی این خط مشی جواب نمیدهد و حتی برای مردم کردستان نیز فایدهای نخواهد داشت. یک مثال بزنم البته هرچند ایران و کانادا قابل مقایسه نیستند. اما آیا در کشور کانادا نمایندگان ایالت کبک که فرانسویتبار و فرانسویزبان هستند فقط به فکر تامین عدالت برای مردم ایالت خود هستند؟ یا دنبال تصویب قوانین برای اقلیتهای این کشورندد؟ انتظار از مردم استان کردستان و مناطق کردنشین همان است که در سال ۱۴۰۱ دیدیم و آن تحقق شعار "از کردستان تا تهران ، جانم فدای ایران" است.
هموطنان کُرد من،
برخی از گروهها و شخصیتها روی کلمه «فدرالیسم» آلرژی دارند و سعی میکنند «فدرالیسم» را جداییطلبی تفسیر کنند و مردم را بترسانند. در حالی که پیشرفتهترین کشورهای دنیا مثل آمریکا و آلمان و بریتانیا و اکثر کشورهای اروپایی و غربی فدرال هستند و تمامیت ارضی خود را هم دارند. اما به نظرم شاهزاده روی کلمات حساسیت ندارند. اگر شما از شاهزاده بپرسید جمهوری فدرال آلمان را ترجیح میدهید یا پادشاهی سعودی را؟ قطعا جواب شاهزاده جمهوری فدرال آلمان خواهد بود که به صورت فدرال اداره میشود. مگر میشود شاهزاده رضا پهلوی شیوه حکومت کشورهای بریتانیا، بلژیک، ژاپن، ایتالیا و اسپانیا را ببیند و چهل سال تائیدشان کند و در مصاحبه از سیستم کشورداری این کشورها مثال بزند و بعد خودش حکومت اقتدارگرا را انتخاب کند؟ شاهزاده همیشه تاکید کرده که حکومت اقتدارگرا را نمیپذیرد. شاهزاده و حامیان واقعی ایشان مسلما شیوه حکومتی سوئیس را به جمهوری آذربایجان و ترکیه ترجیح میدهند. این مطالب را گفتم تا به هموطنان و ایرانیان کُرد بگویم شاهزاده تنها فردی است که طمع قدرت ندارد و اوست که میتواند مردم را به مرحلهی دست یافتن به قدرت و اختیارات خود برساند.
با چنین اختیاراتی و عدم تمرکز قدرت، همه استانهای کشور این حق را خواهند داشت تا در انتخابات آزاد، استاندار و فرماندار و شهردار خودشان را انتخاب کنند. پلیس و نیروی شهربانی خودشان را انتخاب کنند. با هماهنگی دولت مرکزی سرمایهگذاران خارجی را جذب کنند و بیکاری را کاهش دهند. مگر میشود در قرن بیست و یکم به اقوام مختلف یک کشور گفت که شما در انتخابات شرکت کنید بعد دولت مرکزی برای شما تصمیم خواهد گرفت؟!
هممیهنان عزیز کُرد، ما میتوانیم با اتحاد و حمایت از شاهزاده به دموکراسی برسیم و از طریق صندوق رای قدرت را در سراسر ایران به مردم واگذار کنیم. داشتن یک حکومت سکولار، دموکراتیک و ملی حق مردم ایران است.
*علی لاهیجی تحلیلگر سیاسی