نقد آرمین جلالی
یکی از دوستان "ملی" در این روزهای ملتهب و یادگار ۲۸ مرداد، مطلبی فرستاد، بقلم آقای جلالی.
بر آن شدیم تا در کانال "پوپولیسم، موانع دمکراسی"، چنین مطلبی را بی پاسخ نگذاریم که به اطلاع وطن پرستان و عاشقان و رهروان راه آزادی و دمکراسی در ایران عزیزمان، میرسانیم.
آقای جلالی نوشت:
"چهره محمد مصدق، آن معمار ضدتوسعه پس از گذشت دهها سال بیش از پیش زیر سوال رفته است. امروزه او نه پدر نفت که پدر پوپولیسم خوانده میشود و فراموش نمیشود که دولت کوتاهمدتش نهتنها نتوانست اقتصاد بینفت را سرپا نگه دارد، که اساسا توانایی اداره بدون نفت را نداشت. وی به محض رسیدن به قدرت در مقام نخستوزیری، در قامت قهرمان عدالتخواهی برآمد؛ اما دستاوردهای مشروطه را فروخت، مجلس را کماثر کرد و نظام قانون را بهنام مصلحت مردم لگدمال نمود.
میراث پوپولیستی مصدق، شاخهای دیگر از همان درخت دولتیسازی بود. پوپولیسم او، نه تنها اقتصاد بلکه توقع جامعه را از دولت دچار اختلال کرد. مصدق سیاست را به خیابان و شور تودهها گره زد و به جای قانونگرایی، فریاد و هیجان را معیار مشروعیت قرار داد. آن روزی که مصدق برای مصلحت شخصی و سیاسی خود مجلس را بیاعتبار کرد، الگویی از پوپولیسم بنا نهاد که هنوز در اذهان وارثان فکری او زنده است...."
مقاله ادامه دارد و اما، نقد و انتقاد حقیر بر نوشتار آرمین جلالی کوتاه خواهد بود :
چنانچه نوشته آرمین جلالی و اصولا جلالی ها، چنان حیرت انگیز است که نقد آن، نقد یک مغالطه بزرگ است !
چرا که آرمین جلالی ظاهرا فراموش کرده که مصدق کلا دو سال نخست وزیر بود. و در تاریخ، حتی تاریخ یک قرن، دو سال یک نقطه است !
آقای جلالی نوشت: مصدق "مجلس را کماثر کرد و نظام قانون را بهنام مصلحت مردم لگدمال نمود" !
حال آنکه مجلس مشروطه ی شاه محور، اصولا اثری نمیتوانست داشته باشد. و "نظام قانون مشروطه" زیر پای شاهان "لگدمال" میشد.
که البته همه این فکت ها، یادآور دقیقا همین مجالس جمهوری اسلامی هستند که با محوریت رهبری ، اصولا هیچ اثری نمیتوانند داشته باشند. و "نظام قانون جمهوری اسلامی" زیر پای ولی فقیه "لگدمال" میشود.
نخست وزیران در آن سال های مورد نظر آقای جلالی (قبل از ۳۲) از ۶ ماه تا ۲ سال حاکم بودند. و با فرمان شاه و نه با تصمیم مجلس یا قانون، مرتبا جابجا میشدند که کشور را در بی ثباتی کاملی فرو برده بود ...
در سیاست، دو سال چنان گذراست که اگر در قالب سیاست های دراز مدتی شکل نگیرد، اصلا اثری نمیتواند داشته باشد. مگر اینکه اتفاقی بزرگ، در این دو سال شکل گیرد یا ایجاد شود. که در دوران دو سال مصدق، همانا ملی شدن صنعت نفت ایران بود که بلافاصله پس از کودتا، مجددا به همان انگلستان و آمریکا در قرارداد کنسورسیوم "فروخته" شد !
اما آقای جلالی بر سیاست های مصدق چنان انتقاد کرده گویا "طی دهه ها تا انقلاب ۵۷"، مصدق حکمرانی نموده !
آرمین جلالی فراموش کرده که سیاست های دهه هایی که مورد نقد و انتقاد سخت وی هستند، سیاست های مصدق نیستند، که در نطفه خفه شدند،
بلکه سیاست های دهه ها دوران محمد رضا پهلوی هستند !
وی فراموش کرده که شاه پهلوی با کمک انگلیس و آمریکا کودتا کرد تا سیاست های مصدق را در نطفه برچینند !
که موفق شدند و چیدند.
و در سال ۳۲، "مشروطه ای" که نخست وزیرهایش، به همت و خواست شاه، دو سال دوام نمی آوردند، چه "دست اوردهایی" داشت و میتوانست داشته باشد، تا آقای جلالی بنویسد که مصدق "دستاوردهای مشروطه را فروخت" ؟
و اما پول های این "فروش" پس چه شدند؟
نه جناب جلالی گرامی، تاریخ را شما هم همانند همانند بسیاری ایدئولوگ های خودمان وارونه خواندید :
آنکه دست آوردهایی از مشروطه ناقص شاه محور، نه برای شخص یا گروه خود، بلکه برای مردم ایران به ارمغان آورد، مگر همان مصدق پوپولار (مردمی) نبود ؟
مگر با اهرم مردم و با توسل به مردم،
در کوتاه ترین مدت حکمرانی ممکنه (تنها دو سال برای البته کل دوران نخست وزیریش که هر روزش چالش با همان شاه بود)،
نفت ایرانزمین را از چنگال ابرقدرت "کبیر" آن زمان، بریتانیای کبیر،
با توسل به "قانون و حقوق و دادگاه جهانی و بین الملل"
و بدون روزی جنگ و ستیز،
بیرون نکشید ؟
و بنابراین بزرگترین دست آورد ملی قرن گذشته را برای ایران و ایرانیان به ارمغان نیاورد ؟
تا امثال شما، ثروت ملت و شاه پهلوی را بنام شخص پهلوی بنویسید،
اما فراموش کنید که بدون ملی شدن نفت، و پول همان نفت، شاهان پهلوی پشیزی در ایران و برای ایرانیان نیافریدند !
جلالی های عزیز،
پوپولاریتی را با پوپولیسم همچنان اشتباه میگیرید.
پوپولاریتی مردمی بودن است، اما پوپولیسم فریب مردم است !
پوپولاریتی یا مردمی بودن، اهرم اصلی همه دمکراسی ها (مردم سالاری) است.
و البته که شخصیتی مردمی و پوپولار، میتواند مردم را فریب دهد و پوپولیست باشد یا شود !
اما فریب و دروغ و پنهان کاری و دیگر شاخص های پوپولیستی همچون فساد و ظلم، با اسناد ثابت میشوند نه با کلی گویی و مخلوط کردن موضوعات !
پس شما وقتی مینویسید مصدق بر اساس مصلحت یا استفاده "شخصی" عمل کرد، اگر سندی بر پر شدن حساب های شخصی مصدق نیاورید، یا ثابت نکنید در پی چه مصلحت شخصی بود، این شما هستید که با دروغ تهمتی بزرگ میزنید و مردم را فریب میدهید تا ۷۰ سال پس از این ماجرای شوم کودتا، مرتکب پوپولیسم و فریب مردم شوید !
چنانچه خصوصا کارنامه پهلوی دوم را، با مغالطه ای بزرگ، بنام مصدق نوشته اید، حال آنکه نیک میدانید که پهلوی دوم، شاگرد و رهرو مصدق نبود...
تا در تلاطم های امروز، با چنین منطق مغالطه محوری، در واقع به آسیاب "دیکتات" و دیکتاتور های "غیر مردمی" یعنی پهلوی ها و خامنه ای ها، آب بریزید...
مهرزاد نکوروح جم، کارشناس ارشد اروپا
منابع:
Ref :
- Samuel P. Huntington, Political order in changing societies, Harvard University. Center for International Affairs

در این شرایط حسّاس، هادی خرسندی

ارتجاع لندنی، مهدی استعدادی شاد