Sunday, Aug 24, 2025

صفحه نخست » چرا رژیم جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد؟ علی فیاض

Ali_Fayaz.jpgبیگانه گی با زمان

اروپا حدود هزار سال دوران سیاه خویش را سپری کرد. دورانی که ارباب و اصحاب کلیسا به اشکال گوناگون حکومت را در دست داشتند. به حدی که حتا به رسمیت شناخته شدن حکومت شاهان نیز بدون اجازه آنها تقریبا امری غیر ممکن بود. ما امروز قرون وسطا را دوره تیره و تار اروپا تلقی می کنیم و تمامی فجایع آن دوران را که به درستی مذهب و کلیسا در آن نقش داشتند را محکوم می دانیم. واقعیت اما این است که انسان های آن روزگاران از جنبه تاریخی در دورانی به سر می بردند که علم و دانش همه گانی نشده بود و تلاش های دانشمندان برای گسترش علم مستقل از کلیسا و مذهب، با سد پایداری به نام انگیزیسیون رو به رو می شد. دانشمندانی که با ایده ها و دانش های جدید پای به میدان می نهادند با همدستی صاحبان زر و زور و تزویر، به محاکمه کشیده شده و به شکنجه و مرگ محکوم می شدند.

نمونه های شاخص آنان در آن دوره گالیله و برونو ژوردانو می باشند. البته رهبران اصلی کلیسا نه تنها دانشمندان پیشرو دانش های بشری، که حتا اندیشمندان مذهبی دگراندیش را نیز به مجازات می رساندند که ژان هوس، اصلاح طلب مسیحی که او را نیز زنده در آتش سوزاندند، نمونه روشنی از این دست به شمار می رود. با این حال در آن دوران که خرافات رواج داشت و جامعه با علوم و دانش های نوین آشنا نشده بود، از حاکمیت کلیسا نمی توان ایراد چندانی گرفت. چرا که درک و دانش مردم آن زمان نیز زمینه ساز چنین وضعیتی بود و پذیرش آن شرایط برای آنها چندان با خرد و دانش عصرشان ناسازگار نبود. درست به همان گونه که حکومت های اموی و عباسی بنا به فضای اجتماعی آن زمان و هم خوانی با شرایط تاریخی موجود به وجود آمدند، و توانستند چندین دهه بر مردمان آن زمان حکم برانند.

حکومت جمهوری اسلامی اما که رونویسی از آن دو حکومت است، هیچ گونه هم خوانی تاریخی - زمانی با انسان های عصر خود ندارد. چرا که متکی بر قوانین و ویژه گی های است که متناسب با "زمان" نیستند. این رژیم از قوانین و روش هایی تبعیت می کند که با زمان کنونی، فاصله ای چند صد ساله دارد. رفتاری را در پیش گرفته است که صدها سال پیش در قرون وسطای اروپا و در دوره امویان و عباسیان رایج بود.

آنها که خود را فرزندان و منتسبان پیامبر و اصحابش می دانستند - عباسیان - نیز نتوانستند در برابر چرخ دنده های تاریخ دوام چندانی بیاورند. حکومت ارتجاعی و معاصرگریز کنونی که جای خود دارد و به هیچ وجه ماندگار نخواهد بود و در نتیجه به زودی در لابه لای چرخ دنده های تاریخ مچاله خواهد شد. همین چهل و چند سال را نیز، با هزاران آمپول و قرص (سرکوب) توانسته است خود را سرپا نگه دارد.

زمان، اما همان گونه که باید و شاید، و بنا بر روند پیش روانه خود، به پیش می تازد و هر خس و خاشاکی را از صحنه هستی می زداید تا انسان به مراحل متکامل تری دست یابد. در این گذار تاریخی، هیچ نوع پدیده ی ناهم خوان و ناهم آهنگ با طبیعت و تکامل بر جای نخواهد ماند. سیر تحول تاریخی انسان بر روی کره زمین، حکایت از این دارد که او همواره - هر چند گام به گام و در مراحلی به سختی - دوره های گوناکونی را سپری کرده و شیوه زیستی خود را تکامل و توسعه بخشیده و سدهای بسیاری را در هم شکسته و قله های بس رفیعی را فتح کرده است تا از حاکمیت توحش و "قانون جنگل" عبور کرده و به قانون سازی مدرن و انسان محور نزدیک شود. شورمندانه در این مسیر، جان های عزیز بی شماری را از دست داده، و تلاش ها و مبارزه های سر سختی را پشت سر گذاشته تا بتواند از موانع عبور کند تا خرد جمعی، حاکمیت شورایی، برابری اقتصادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی را در دستور کار خود قرار دهد.

این روند، روندی طبیعی است و هیچ پدیده ای قادر نبوده و نیست و نتواند که سد راه آن شود. هر پدیده ی ناهم ساز و ناهم آهنگ با تکامل تاریخی - اجتماعی میرا است و در این مسیر بیش از یک مکث تاریخی نخواهد بود.

رژیم ملایان، در ناهم خوانی با تاریخ ، توسعه و تکامل، بر شتاب خود در سرکوب و تداوم توحش می افزاید! غافل از این که این "اعراب" به راهی می روند که سر از "کعبه" در نخواهند آورد!

آنچه که ناهم خوانی این رژیم با مسیر تکامل و توسعه جامعه و تاریخ را به درستی به اثبات می رساند، رفتاری است که هم جامعه و هم رژیم از خود بروز می دهند. مردم ایران، پس از چهل و چند سال حاکمیت آخوند بر جامعه، با سرکوب و ستم های نهادینه شده آن عادت کرده و دیگر از خشونت های این حکومت نمی ترسند. چرا که سرکوب، فقر، تجاوز و بی عدالتی را در روزمره گی خود، لحظه به لحظه لمس می کنند. و به گفته شاعر بزرگ آزادی، فرخی یزدی؛

"تپیدن های دل ها ناله شد آهسته آهسته

فراتر گر رود این ناله ها فریاد می گردد"!

پارادوکس حفظ "سنت" در عصر مدرنیته!

ناهم آهنگی رژیم جمهوری اسلامی با نیازها و خواست های مدنی و مدرن شهروندان، و در بند نگه داشتن آنها، نمایان گر دشمنی آن با توده های مردم، دگر اندیشان، روشنفکران، کارگران، زنان، دانشجویان و ... می باشد. چرا که این رژیم، رژیمی سنت گرا و ارتجاعی است و در نتیجه با خواست ها و نیازهای انسان در دوران مدرن هم خوانی ندارد. و از آن جایی که موجودی این زمانی نیست در چنبره ای از تضادهای خود آفریده، با انسان های معاصر در جنگی تمام عیار به سر می برد.

می دانیم که "سنت" ها، در موارد بسیاری سد کننده راه توسعه و تکامل اجتماعی - سیاسی می باشند، و بنا بر تعریف هایی که از "سنت" ها به عمل می آید، آنها تعلقات تاریخی - اجتماعی متفاوتی دارند. آنچه که ما از آن به عنوان "سنت" نام می بریم، ریشه در رفتارها و هنجارهای اجتماعی پیشینیان دارند که در موارد بسیاری، در عصر توسعه و تکامل اجتماعی - مدنی، هم دست و پاگیر هستند و هم زیان آور. "سنت"ها و قوانین اجتماعی و دینی در موارد زیادی بر سر راه تکامل و توسعه جوامع بشری مانع ایجاد کرده و انسان را از دست آوردها و تغییرات متناسب با نیازهای "هم اکنونی" خود باز می داشته است. چرا که بسیاری از این "سنت" ها در دوران جهل و ناآگاهی پدید آمده و نهادینه شده اند. به تعبیر دیگری می توان گفت که به همان گونه که حرفه ها و شغل ها دست خوش تغییر می شوند، سنت ها نیز به همان گونه دگرگون می شوند. نگاه انسان به آنها نیز تغییر و تحول می یابد و تغییر فضای اجتماعی و ساختاری جامعه، حذف و یا باز نگری آنها را هم در پی خواهد داشت. رژیم های سیاسی که خواهان حفظ و حراست "سنت" ها هستند، در یک تناقض ساختاری و ویران گر، برشاخه می نشینند و بن می برند. یعنی دقیقا کاری که رژیم جمهوری اسلامی که ریشه در سنت ها و باورهای دیرینه دارد، به انجام آن مشغول است.

البته این بدین مفهوم نیست که رژیم جمهوری اسلامی، صرفا به دلیل "سنت" گرایی و ارتجاعی بودنش، محکوم به زوال و نابودی است. این رژیم ساختاری معیوب، مافیایی، سرکوب گرانه و استبدادی دارد. ساختاری که با کشتار انسان شروع شده و بدون تردید با کشتار انسان پایان می یابد.

این رژیم با در هم آمیختن مذهب و سنت، - که دست کم در بخش مربوط به حقوق قضایی و در مواردی حقوق اجتماعی - هیچ پیوند ارگانیکی با معاصریت انسان ندارد، بر تضادها و ناهنجاری های موجود می افزاید. تولید و بازتولید این تضادها که از بدو پیدایش این رژیم با آن همراه بوده است، ایستادگی و مقاومت نسل های کنونی را از همان آغاز دامن زده است. و این تضادها، ایستادگی ها و مقاومت ها تا ریزش و فروپاشی کامل این رژیم ادامه خواهد داشت.

با توجه به این موارد و ده ها مورد دیگر، رژیم جمهوری اسلامی به مثابه پدیده ای ناهم آهنگ و ناهم گون با طبیعت و مسیر توسعه و تکامل، سر انجام در زیر چرخ دنده های بی رحم تاریخ - درست به دلیل عدم هم آهنگی تاریخی و برون تاریخی بودن - له شده و نابود خواهد شد.

فرزندان این سرزمین، از هر گروه و دسته ای باید به این روند علمی تاریخ ایمان بیاورند. ایمان به اینکه؛ تاریخ، تکامل و توسعه، یک حرکت نیست. خود عین علم است. "روند" است. روندی مداوم و سیال که ایستایی ندارد و هر سدی را ویران خواهد کرد. روندی که هیچگاه از حرکت باز نمی ماند و نیز هیچ گاه به عقب باز نمی گردد. هر پدیده و نظامی که خود را با این حرکت و سیر تکاملی آن هم آهنگ نسازد، از این قطار باز خواهد ماند. تمامی رژیم ها و حکومت هایی که خود را رو در روی مسیر حرکت تاریخ قرار می دهند، جایی بهتر از زباله دانی تاریخ نخواهند یافت!

بنابراین هیچ تلاشی و هیچ مبارزه ای همراه، و هم گون با تاریخ و حرکت آن، بیهوده و بی فایده نخواهد بود. و این درسی است که ما از خود تاریخ می آموزیم.

اندکی صبر، سحر نزدیک است!



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy