Sunday, Aug 24, 2025

صفحه نخست » شمارش معکوس برای زیستن در تهران، جهانگیر گلزار

Jahangir_Golzar_2.jpgابر فاجعه در راه ایران

تهران گفته می‌شود که ۵/۹ میلیون نفر جمعیت دارد، اما در واقع جمعیت واقعی این کلان‌شهر، با احتساب حومه، به حدود ۱۶ میلیون نفر می‌رسد. بسیاری کرج را با تهران یک مجموعه شهری واحد می‌دانند و تحلیل می‌کنند. در ابتدای انقلاب، جمعیت ایران 35 میلیون نفر و جمعیت تهران حدود 4 میلیون نفر بود. همان زمان نیز بارها گفته می‌شد که تهران با مشکلات متعدد روبه‌روست و یکی از مهم‌ترین مشکلات آن، تراکم جمعیت بود؛ مشکلی که نیازمند یافتن راه‌حلی جدی و فوری بود.

ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس‌جمهور ایران، بارها درباره مشکل کلان‌شهر تهران طرح‌هایی ارائه داد. یکی از مهم‌ترین طرح‌های او، انتقال ادارات و کارخانه‌ها به مناطق دیگر کشور بود. با این حال، این طرح‌ها هرگز جدی گرفته نشد و اجرا نگردید. حتی به طعنه به او گفتند که می‌خواهد تهران را به شهری مانند پاریس تبدیل کند.

طبق قواعد شهرسازی، شهرها می‌توانند حداکثر تا یک برابر بیش از ظرفیت زیستی خود، جمعیت‌پذیری داشته باشند. یعنی برای تهران محاسبه 2 میلیون امکان زندگی هست بنا بر این حد اکثر بایستی 4 میلیون در آن زندگی کنند و نه با محدوده تهران 16 میلیون نفر .

امروزه در سراسر جهان، بسیار از «توسعه پایدار» سخن گفته می‌شود. یکی از مهم‌ترین اصول این توسعه، مصرف و تولید پایدار است. توسعه پایدار به‌طور کلی در سه حوزه تعریف می‌شود:

۱- پایداری محیط‌زیست: استفاده از منابع بدون آسیب به طبیعت و منابع طبیعی، و در عمل، عمران و احیای محیط‌زیست.

۲- پایداری اقتصادی: بهره‌برداری عادلانه از منابع، با در نظر گرفتن حق نسل‌های آینده. منابع متعلق به همه نسل‌هاست، بنابراین نباید برای نیازهای امروز، ذخایر نسل‌های آینده را پیش‌خور کرد.

۳- پایداری اجتماعی و سیاسی: حفظ هماهنگی اجتماعی و ثبات سیاسی با اولویت‌دادن به حفاظت از محیط‌زیست. اگر انسان‌ها آموزش ببینند، طبیعت را تخریب نکنند و حتی آن را آباد کنند، طبیعت همچون دوستی مهربان از ما محافظت خواهد کرد.

اکنون اگر به تهران بزرگ نگاه کنیم، اعداد و واقعیت‌ها هشداردهنده است:

  • مصرف آب در تهران، ۲۴ برابر استاندارد جهانی است.
  • مصرف زمین کشاورزی برای تهران بزرگ ، ۵۳ برابر استاندارد است.

تمرکز جمعیت در تهران، امکان ادامه حیات را برای مردم این شهر و حتی کل کشور تهدید می‌کند. منابع کشور به‌طور نامتوازن در تهران متمرکز شده و این امر، موجب انواع آلودگی‌های هوا، آب و خاک شده است.

بر اساس داده‌های موجود، سطح آب‌های زیرزمینی تهران در ۲۰ سال گذشته، ۲۰ متر پایین رفته است. این یک فاجعه جدی است. برداشت بیش از حد آب باعث شده دشت تهران سالانه ۲۵ سانتی‌متر فرونشست کند. این پدیده به تخریب خانه‌ها، آسیب به جاده‌ها و ایجاد خسارت‌های جبران‌ناپذیر منجر می‌شود.

با توجه به شرایط اقلیمی ایران، میزان بارش‌ها و کاهش ذخایر سدها، پیش‌بینی می‌شود تا سال ۱۴۱۰، یعنی تنها ۶ سال دیگر، تهران با قطعی دائمی آب روبه‌رو شود. از سوی دیگر، پیش‌بینی می‌شود تا سال ۱۴۲۰، یعنی در ۱۶ سال آینده، به دلیل تخریب کامل زیرساخت‌های محیط‌زیستی، تهران عملاً غیرقابل سکونت شود.

عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی که ۱۲ سال در این سمت فعالیت داشت، سال‌ها پس از وزارت خود هشدار داد که ایران بعد از 25 سال غیرقابل زندگی خواهد بود و بخش بزرگی از مردم ناچار به مهاجرت می‌شوند.

35 سال پیش، مقاله‌ای مفصل درباره بحران آب و آینده نگران‌کننده ایران و تهران نوشتم و هشدار دادم که باید از همان روز تغییرات اساسی در ساختار مدیریت، تصفیه و نگهداری آب و در نظام کشاورزی ایجاد شود تا بتوان از بروز بحران، و به بیان دقیق‌تر «ابر بحران»، جلوگیری کرد.

اگر تنها به ظرفیت زیستی تهران نگاه کنیم، این شهر حداکثر توان پذیرش ۳ تا ۵ میلیون نفر را می تواند داشته باشد . با این حال، کرج که طبق آمار سال ۲۰۲۴، سه میلیون نفر جمعیت دارد، به‌طور کامل با تهران پیوند خورده و معضل را چند برابر کرده است.

این بحران ریشه در مدیریت نادرست و فساد ساختاری دارد. در تهران، مدیریت مبتنی بر رانت‌خواری و نفوذ مافیای مالی، اقتصادی و نظامی است. به همین دلیل ۴۰ درصد شاغلان صنعتی کشور و ۵۰ درصد اقتصاد ملی در این منطقه متمرکز شده‌اند. این صنایع برای تولید نیازمند برق و آب هستند. در حال حاضر در برخی ساعات با قطع برق مواجه‌اند.

تا شعاع ۵۰ کیلومتری تهران مجوز احداث صنایع داده شده است، کاری که در هیچ الگوی توسعه پایدار توصیه نمی‌شود. کارخانه‌های بزرگ مانند سیمان، فولاد، ماشین‌سازی و قطعه‌سازی نه تنها به آب و انرژی زیادی نیاز دارند، بلکه فشار مضاعفی بر منابع محدود تهران وارد می‌کنند.

میزان مصرف آب صنایع در محدوده تهران دو برابر مصرف آب آشامیدنی مردم است.

امروز ۴۰ درصد آب تهران از استان‌های دیگر تأمین می‌شود؛ این یعنی بحران تهران به دیگر استان‌ها نیز سرایت کرده است.

مدیریت تهران در دست ۲۲ نهاد مختلف است که هیچ هماهنگی موثری با یکدیگر ندارند. در چنین شرایطی، سیاست کلی کشور متناسب با مدل حکمرانی بیت خامنه‌ای، یعنی ساختاری خودسر، غیرپاسخگو، موروثی و رانتی است. این مدل مدیریت خود بخشی از فاجعه است.

شبکه آب تهران که در دوران مصدق تلاش شد سالم و پایدار باشد، امروز ۳۵ تا ۴۰ درصد فرسودگی دارد. زیرساخت برق نیز با کمبودهای جدی روبه‌روست. تصفیه‌خانه‌های فاضلاب تنها ۴۵ درصد پساب را تصفیه می‌کنند.

در زمینه حمل‌ونقل نیز بحران ادامه دارد. دانشگاه صنعتی شریف پیش‌بینی کرده است که تا سال ۱۴۰۶، میانگین سرعت خودروها در تهران به ۸ کیلومتر بر ساعت کاهش خواهد یافت. این یعنی عملاً فلج شدن ترافیک. سرعت پایین، فرسودگی خودروها، کیفیت نامطلوب سوخت و کمبود ناوگان حمل‌ونقل عمومی، همگی فشار سنگینی بر جسم و روان مردم وارد می‌کند. شهرداری تهران می گوید به ۸۰۰۰ اتوبوس برقی نیاز دارد که تأمین نشده است.

بسیاری از ساکنان تهران برای فرار از آلودگی و فشار زندگی، آخر هفته‌ها به شمال کشور می‌روند، اما این امکان فقط برای طبقات مرفه وجود دارد و اکثریت مردم از آن محروم‌اند.

تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران تنها شهرهایی نیستند که با بحران‌های شهری روبه‌رو شده‌اند. برلین، پاریس، توکیو، سنگاپور و بسیاری از شهرهای چین هم چنین مشکلاتی را تجربه کرده‌اند. تفاوت در این است که آن‌ها توانسته‌اند با هماهنگی ملی، علم و فناوری، راه‌حل‌های پایدار بیابند.

به‌عنوان نمونه، سنگاپور ۴۰ درصد آب صنایع خود را از طریق بازیافت تأمین می‌کند و آلمان توانسته یک رودخانه بزرگ را از مرگ به زندگی بازگرداند.

برای نجات تهران و دیگر کلان‌شهرهای ایران:

  • باید مجوز ساخت صنایع در اطراف کلان‌شهرها غیر ممکن و در صورت نیاز محدود شود.
  • وزارت‌خانه‌ها باید هماهنگ عمل کنند.
  • کولرهای آبی باید با فناوری مدرن بازطراحی شوند.
  • آموزش عمومی درباره مصرف بهینه و حفاظت از محیط‌زیست ضروری است.
  • دولت باید در خدمت مردم باشد تا اعتماد عمومی بازگردد.

امروز ما با بحران‌های متعددی روبه‌رو هستیم. ما، مردم، صاحبان خانه بزرگ یعنی ایران هستیم. هر یک از ما باید از خود آغاز کنیم و در مصرف منابع و جلوگیری از آلودگی بکوشیم.

دفاع از طبیعت، دفاع از حق حیات است. طبیعت بدون ما ادامه حیات خواهد داد، اما ما بدون طبیعت نخواهیم توانست زندگی کنیم. ما مالک طبیعت نیستیم، بلکه باید دوست و حامی آن باشیم تا زنده و شاد بماند.

استبداد حاکم، به دلیل ناکارآمدی و فساد، یکی از موانع اصلی احیای طبیعت ایران است. وظیفه و حق شهروندی ما ایجاب می‌کند که به این استبداد اعتراض کنیم، برای گذار به دموکراسی بکوشیم و حاکمان را وادار کنیم برای این معضلات، راه‌حل عملی ارائه دهند و به آن پایبند باشند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy