روزانە با حجمی از نظرات مقامات حکومتی و حلقەهای پیرامونی مواجە هستیم کە در تحلیلهای خود هدف نهایی امریکا و اسرائیل را تجزیە ایران میخوانند.
در این میان دو چهرە موثر جناح اصلاح طلب یعنی بهزاد نبوی و محسن آرمین نگرانیهای خود را بیان داشتند و اقای محسن ارمین راە حل سوم ارائە داد اما راە حل او اغاز بحران است.
قبل از نوشتار محسن ارمین در همین سایت گویا نوشتار قشنگی از اقای محمد رضاسرداری تحت عنوان ایران در حسرت سادت ( انور سادات ) درج شد کە ضمن تشابهات تاریخی موضوعات متناقضی نیز بیان داشتە بود کە بە ان اشارە خواهم کرد اما نگاە نویسندە حسرت راە حل از نوع انور سادات بود کە انهم زیاد با شرایط کنونی ایران همخوانی نداشت.
از نگاە او تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی بە حسن نصراللە را بە دلیل الگوگیری ایران از مصر در رابطە با اسرائیل عنوان میکند کە این ایدە یک اشتباە است و اگر ایران روزشمار از بین بردن اسرائیل در تهران را حذف میکرد ممکن بود بگوئیم ایران از الگوی مصر پیروی میکند اما تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی بە حسن نصراللە و سفرهای متعدد مقامات ایرانی بە مصر درست بعداز سقوط بشار اسد برای مهار ترکیە کە دشمن مشترک هر دو کشور محسوب میشود بود.
رژیم اسلامی ترکیە با عقبە اخوانی دشمن مشترک مصر، سعودی عربیا، امارات متحدە عربی، اردن، بحرین و برخی کشورهای دیگر است بە اضافە ایران شیعی کە در سوریە توسط ترکیە بیرون راندە شد و ایران مجبور شد خاکریزهای جدیدی صدها کیلومتر دورتر یعنی در مصر علیە ترکیە بزند.
بنابراین نزدیکی ایران بە مصر برای گشودن فصل جدیدی در روابط با کشورهای عربی کە با تفکرات اخوانی خصومت دیرینە دارند بود نە برای نزدیکی بە اسرائیل. ضمنا ایران در حسرت نداشتن یک میخائیل گورباچف است نە یک انور سادات!!
نگرانیهای رژیم و پیرامونی جای خود دارد اما سوال اینجاست کە ایا بهتر نیست رژیم و عقلای نظام بجای اینکە منتظر طرحهای غرب برای تجزیە ایران باشند کە هزینەهای زیادی بر مردمان ایران بویژە مناطق فارس نشین تحمیل خواهد کرد خود همانند شوروی سابق بە تجزیە ایران تن دهند تا از کشت و کشتار جلوگیری کنند؟ با تمام استدلالات میتوان گفت کە نجات ایران نە در گرو ایدە محسن ارمین و نە در گرو ساداتیزە کردن ایران بلکە در گرو گورباچوفیزە کردن ایران است.