مرجان آبادی (هفته نامه ماریان)
برگردان : علی شبان - ویژه خبرنامه گویا
اشاره :
جمهوری اسلامی مانند هر فریبکار خوبی میداند باید با تکیه بر سوگیری های مناسب و قدرتمند، توانایی خود را برای تصاحب ِ ذهنهای ثابت کند : سوگیری های تائید و دستیابی بر باورهای مردم که مهمترین آنها، سلطه ی غرب و در نتیجه؛ گفتمان ضد امپریالیستی است. که از نظر اخلاقی برای مردم پذیرفتنی میشود و گسترش مییابد و چون هاله ای مؤثر عمل می کند. به این سو گیری ها، سوگیری اصالت بخشیدن نیز اضافه میشود که بطور سیستماتیک صدای افراد تحت سلطه را تائید می کند. و البته سو گیری هایی که با عقاید و نظرات حاکمان همسوئی داشته باشد.
مرجان آبادی- روان درمانگر
رویاروئی بین دولت یهود و رژیم ملاها، درگیری و شوک ِ تازهای در خاورمیانه است. امروزه هیچکس از دامنه یا مدت زمان آن خبر ندارد، اما تغییر شکل منطقه، با پیامدهای عمده برای بقیه ی جهان، به آن بستگی دارد. این پرسش در حال افزایش است : آیا باید به رژیم ملاهای ایران اجازه داد به سلاح هسته ای دست یابد؟ اسرائیل، که مستقیماً توسط تهران تهدید می شود، به روش خود؛ به این پرسش پاسخ داده است. از ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵ نیروهای هوایی آن مجموعهای از حملات را به ایران انجام داده و سایتهای نظامی و هسته ای را هدف قرار داده اند. این عملیات «شیر برخیز» لقب گرفته است. از زمان به قدرت رسیدن ِ روح الله خمینی، پدر انقلاب اسلامی، این رژیم پیوسته تأکید کرده است که «اسرائیل باید از نقشه جهان محو شود.» آیا رژیم ملا ها میتواند سقوط کند؟ و اگر چنین است، آیا شکست نظامی، او را مجبور به کناره گیری می کند؟ و یا به فرضیه ای که مورد علاقه ی بسیاری از ناظران ِ خارجی است - آیا خشم مردم از سرسختی سپاه پاسداران و رهبر رژیم، میتواند این رژیم سیاسی- مذهبی را که توانسته از زمان سقوط شاه و انقلاب ۱۹۷۹ با مشت آهنین، کشور را در دست داشته باشد، سرنگون کند؟ ع.ش
***
اینک گفتگو یک متخصص ایرانی در درمان شناختی رفتاری را که در شماره ی ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵ هفته نامه ماریان (چاپ پاریس)، تحت عنوان ِ ایران : « برای برخی، انتقاد از رژیم ملاها به معنای تضعیف روایت مقاومت است»، میخوانیم *:
صدا های زیادی برای محکوم کردن ِ «به بازی دادن ِ » چوانان فرانسوی توسط تبلیغات ِجمهوری اسلامی ایران بلند شده است. در میان آنها میتوان از مرجان آبادی، این متخصص درمان شناختی رفتاری نام برد. او متولد ایران است که در گفتگوئی با هفته نامه ماریان (چاپ پاریس)، مکانیسم ذهنی حاکم در ایران را رمز گشائی می کند. سال ۱۹۷۹، پس از انقلاب اسلامی در ایران، پیش از اقامت گزیدن در بلژیک، نخست در فرانسه پناهنده شد. او که روان درمانگر و متخصص درمان شناختی ِ رفتاری است، مکانیسم های ذهنی که در ایران قادرند درک ِ واقعیت را شکل دهند، - بویژه از آغاز حمله اسرائیل - بررسی می کند.
ماریان : از آغاز جنگ ایران و اسرائیل، شاهد ظهور یک نگرش «بله، اما» بوده ایم، که به ما اجازه میدهد در عین شناخت خطرات ناشی از جمهوری اسلامی، ثبات آن را در صورت روبرو شدن با فروپاشی در اولویت قرار دهیم؛ این را چگونه توضیح میدهید ؟
این واکنش- « بله رژیم خشن است، اما سقوط آن بدتر خواهد بود»-، پیش از اینکه منعکس کننده ی یک تحلیل استراتژیک باشد، یک مکانیسم دفاعی روانشناختی است. این نشان دهنده ی دشواری در محکومیت اخلاقی ی بی قید و شرط از سوی آنهاست، چرا که خطر ِ تضعیف یک جهان بینی ی عمیقاً ریشهدار را به همراه دارد. از سوی دیگر، برای برخی انتقاد از این رژیم، به معنای تضعیف روایت ِ مقاومت در مواجهه با قدرتهایی است که به عنوان سلطه گر از آنها نام برده می شود. و برای برخی دیگر، ثبات منطقه ای آبستن خشونتی سیستماتیک است. در هر دو مورد، محکومیت ِ [هر گونه مواجهه با رژیم]، با یک «اما»، که شکاف ِ پدیده آمده را ایجاد می کند؛ تسکین می یابد.این نگاه، انسجام ایدئولوژیک را بازیابی میکند : « مطمئناً ، غیر قابل قبول است، اما باید بدترین سناریو را هم در نظر بگیریم.»
و سپس،«اما»، به عنوان یک استراتژی برای توجیه هویت عمل می کند. هنگامی که کسی به یک ایدئولوژی متعهد است - بویژه به صورت عمومی یا احساسی - پذیرش خطا و اشتباه از جانب او میتواند به تضعیف تصویر ِ ذهنی که از خود دارد، منجر شود. و در چنین حالتی، این تنها یک نگاه وُ نظر نیست که باید اصلاح شود؛ بلکه بخشی از هویت اوست. سپس «اما» به یک پُل ِ روانی تبدیل میشود : به ما اجازه میدهد تا یک واقعیت نگران کننده را بپذیریم و در عین حال، از فرو پاشی درونی اجتناب کنیم.
ماریان : هنگامی که با اطلاعاتی روبرو میشویم و باورهای ما را به چالش می کشند، چه اتفاقی می افتد؟
این پدیدهای است که در روانشناسی رفتاری مشاهده میشود : نشانگان (سَندرُم) در رویاروئی با خشونت ِ بیش از حد [ نمونه بارز آن در ایران]، به حالت عضوی در میآید که فلج شده و از کار افتاده است. و نمیتواند عکسالعمل نشان دهد. و تنها تلاش او بر پایه ی توجیه خود است. در این حالت، آنها بناچار با تحمیل یک توضیح استراتژیک، سطح ِ احساسات خود را کاهش می دهند.در اینجا «اما» به یک استراتژی ی غیر فعال تبدیل میشود : و در این مرحله، محکوم کردن ِ بی قید و شرط ِ [هر عکسالعمل لازم و کارا] خیلی مشکل بنظر می رسد. و درست در اینجاست که یک سؤال بزرگتری را به میان میکشیم تا بتوانیم بحث را از مسیر خود خارج کنیم.
ماریان : در چه زمانی جهش گیری ِ همدلی و همدردی به تفکری کودکانه بدل می شود؛ جائی که میل ِ به «در سمت درست» قرار گرفتن برای تحلیل ِ روشن واقعیت، اولویت پیدا می کند؟
در تحلیل رفتار متقابل، نقاط کوری وجود دارد که در سه حالت گوناگون ِ خود انگیختگی و احساسات ، منطق و تحلیل مسائل و روش متکی به قوانین و باورها تعریف می شوند.در مورد بحث ما بیشتر سعی میشود به قوانین و باورها تکیه کنیم که اکثراً آنها از پیامهای ضمنی و مغرضانه نشأت می گیرند. در این مورد خاص، خوانش ِ ایدئولوژیکی از جهان، بطور عیان عرضه اندام میکند و از یک موضع ِ سیستماتیک علیه امپریالیسم و تحت سلطه آن بودن؛بدون بیان جزئیاتی و بدون فاصله گیری انتقادی، به استقبال این روش کشیده می شود.
تفکر انتقادی اغلب توسط حالتی چون «بچه ی خوب بودن» مهار می شود. بسیاری این ایده را در خود پرورش داده اند که «ادم خوب» بودن لزوماً به معنای حمایت از ضعیف ترین افراد است؛ تا جائی که قضاوت انتقادی خود را حتی در رویاروئی با تناقضات یا زیاد ِ روی ها، به حالت تعلیق درمی آورند.
ماریان : چگونه یک رژیم میتواند همزمان از امید و وحشت برای حفظ ِ قدرت خود استفاده کند؟
جمهوری اسلامی مانند هر فریبکار خوبی میداند باید با تکیه بر سوگیری های مناسب و قدرتمند، توانایی خود را برای تصاحب ِ ذهنهای ثابت کند : سوگیری های تائید و دستیابی بر باورهای مردم که مهمترین آنها، سلطه ی غرب و در نتیجه؛ گفتمان ضد امپریالیستی است. که از نظر اخلاقی برای مردم پذیرفتنی میشود و گسترش مییابد و چون هاله ای مؤثر عمل می کند. به این سو گیری ها، سوگیری اصالت بخشیدن نیز اضافه میشود که بطور سیستماتیک صدای افراد تحت سلطه را تائید می کند. و البته سو گیری هایی که با عقاید و نظرات حاکمان همسوئی داشته باشد.
جمهوری اسلامی با بکارگیری حُکم های متناقض، تنش دائمی و فشار روانی جمعی را زنده نگه میدارد : نخست در میان ایرانیان و نیز حتی ناظران خارجی. نشانهها و قطب نماهای اخلاقی را مبهم جلوه میدهد و از احساس گناه ِ پسا استعماری استفاده می کند. و نیز تحمیل ِ ترس ِ «اشتباه فکر کردن»؛ سکوت زُورکی را بر انسانها پذیرا کرده است.ما وابسته می شویم، این موردی است که غالباً شنیده می شود. و این شعار را با تکرار مداوم به باور مردم اضافه می کند.
در همان هنگام که او خبر از روزنه هائی میداد، بر وسعت اعدام کردنها سرعت بخشید و یک اعدام در هر شش ساعت را اعمال نمود.مرکز نفوذ و حاکمیت او در دو پهلو گویی های مداوم، دستورات متناقض نهفته است که فراکاوی را فلج و وجدان را خنثی می کند. تعداد بسیار کمی از مردم از جنبش ِ زن،زندگی، آزادی حمایت کردند.اعتصاب کامیون داران علیه جمهوری اسلامی که به مدت ۲۰ روز ادامه داشت، بار هم ما هیچ تظاهراتی در حمایت از این جنبش ندیدیم.
پیام ِ [نظام جمهوری اسلامی] این است : « ما به اندازه کافی قدرتمند هستیم که نظم را تحمیل کنیم، اما در برابر انتقاد، بسیار شکننده هستیم.» بنابراین دو سوگیری فعال میشوند : سو گیری شر کمتر، که شامل ترجیح ثبات یک رژیم اقتدارگر در برابر هرج و مرج است. و سو گیری ترس القائی : بازی با طیف بدترین برای توجیه ِ پذیرش آنچه را که غیر قابل قبول است. این فضائی است که باعث فلج انتقادی میشود و هر موضعی مشکوک قلمداد شده و به خود می گوئیم اگر من انتقاد کنم، نژاد پرست، اسلام هراس یا همدست ِ [خارجی ها] قلمداد می شوم.
خروج از ناهماهنگی در شناخت مسائل، نخست مستلزم شناسائی علت آن است. چندین علامت ِ درونی میتوانند به شما هشدار دهند : واکنش احساسی ِ بیش از حد به اطلاعات خاص، نیاز فوری به پاسخ دادن یا اصلاح آنها، دوری جستن از در نظر گرفتن منابعی که از نظرایدئولوژیک مخالف تلقی می شوند، استفاده از فرمول های خودساخته ی رایج : « همیشه همینطور است»، « ما میدانیم که.... ». این واکنشها بیشتر منعکس کننده ی تفکر دفاعی است تا استدلال ساختار یافته [ که در جستجوی آن هستیم].
نوشتههای داخل ِ[ ] از مترجم است.