Tuesday, Sep 2, 2025

صفحه نخست » ب.ز، فرانکنشتاینِ «دولت موریانه»، مخلوقی که خالقش را گروگان گرفت، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgدر تاریخ هیولاها، تراژیک‌ترین داستان متعلق به هیولای دکتر فرانکنشتاین است؛ مخلوقی که برای یک هدف مشخص ساخته شد، اما آنقدر قدرتمند و پیچیده شد که در نهایت، خالق خود را به ورطه‌ی نابودی کشاند. این دقیق‌ترین توصیف برای پدیده‌ای به نام «بابک زنجانی» است. او یک مفسد اقتصادی منفرد نیست؛ فرانکنشتاینِ «دولت موریانه» است. مخلوقی که توسط سیستم برای انجام عملیات‌های مالی پنهان در دوران تحریم خلق شد، اما اکنون با در دست داشتن «جعبه سیاه اسرار»، خالق خود را به گروگان گرفته و از یک ابزار به یک باج‌گیر استراتژیک تبدیل شده است.

برای فهم این پدیده، باید به آزمایشگاهی بازگردیم که او در آن متولد شد: دوران تحریم‌های فلج‌کننده و دولت محمود احمدی‌نژاد. در آن زمان، «دولت موریانه»--همان کارتل امنیتی-اقتصادی که ساختار رسمی کشور را از درون می‌بلعد--برای بقای خود به راه‌هایی برای دور زدن تحریم‌ها و جابجایی میلیاردها دلار پول نفت نیاز داشت. این کاری بود که دولت رسمی با ساختار شفاف و قابل رصدش قادر به انجام آن نبود.

اینجا بود که به یک «کارگزار دورزن» (Bypass Broker) نیاز پیدا شد؛ یک چهره‌ی غیررسمی در بخش خصوصی که بتواند شبکه‌ای از شرکت‌های صوری و حساب‌های بانکی پیچیده در سراسر جهان ایجاد کرده و پول‌های سیاه را جابجا کند. بابک زنجانی، که خود را «بسیجی اقتصادی» می‌نامید، برای این نقش انتخاب شد. این یک معامله‌ی همزیستانه بود: سیستم به او مصونیت، دسترسی و رانت‌های افسانه‌ای می‌داد و او برای سیستم، شریان‌های حیاتی مالی را باز نگه می‌داشت.

او محصول ضروری یک سیستم غیرشفاف بود؛ محصولی که البته با اراده و طمع سیری‌ناپذیر خود، این نقش را پذیرفت و در آن به استادی رسید.

پس از تغییر دولت و روی کار آمدن حسن روحانی، سیستم تصمیم گرفت این مخلوق را کنترل کند.

دستگیری و محاکمه‌ی زنجانی آغاز شد. اما خیلی زود مشخص شد که این یک محاکمه‌ی عادی نیست. سیستمی که برای فسادهای به مراتب کوچکتر، افراد را به سرعت اعدام می‌کند، در برابر او متوقف شد. چرا؟ زیرا زنجانی دیگر یک «متهم» ساده نبود؛ او به یک «دارایی استراتژیک» تبدیل شده بود.

حکم اعدام او نه برای اجرا، که به عنوان یک اهرم فشار صادر شد. او به دو دلیل زنده ماند:

1) کلید گاوصندوق: او تنها کسی است که نقشه‌ی کامل دارایی‌های پنهان‌شده در خارج از کشور را در دست دارد. اعدام او به معنای از دست رفتن قطعی میلیاردها دلار بود.


2) جعبه سیاه اسرار: مهم‌تر از پول، اطلاعاتی بود که او در سینه داشت. او تمام نام‌ها، رویه‌ها و نهادهای درگیر در این شبکه‌ی پولشویی را می‌شناخت. اعدام او، امنیت بسیاری از بازیگران پشت پرده را تضمین می‌کرد. زنده نگه داشتن او، یک شمشیر داموکلس بر سر تمام شرکای سابقش است.


تهدیدهای اخیر او علیه برخی مسئولان ارشد اقتصادی، نشانه‌ی ورود به خطرناک‌ترین پرده از این درام است. زنجانی دریافته که با تشدید دوباره‌ی تحریم‌ها، نیاز سیستم به دانش و شبکه‌ی او دوباره حیاتی شده است. او اکنون از جایگاه یک «دارایی منفعل» به یک «بازیگر فعال» تبدیل شده است.

تهدیدهای او یک بلوف نیست؛ یک باج‌گیری محاسبه‌شده است. او با این کار به خالقان خود پیام می‌دهد: «شما دوباره به من نیاز دارید. یا مرا دوباره وارد بازی می‌کنید، یا همه را با افشای اسرار خود غرق خواهم کرد.» گزارش‌هایی که از فعالیت مجدد اقتصادی او به گوش می‌رسد، نشان می‌دهد که این استراتژی باج‌گیری احتمالاً در حال نتیجه دادن است.


داستان بابک زنجانی، آینه‌ی تمام‌نمای پارادوکسِ بنیادینِ هر سیستم مبتنی بر فساد است: سیستمی که برای بقای خود نیازمند دور زدن قانون است، در نهایت موجوداتی را خلق می‌کند که با استفاده از همان منطق بی‌قانونی، خودِ سیستم را به گروگان می‌گیرند. بابک زنجانی، ویروسی است که از آزمایشگاه گریخته و اکنون به بیماری مزمن و لاعلاج خالقش تبدیل شده است. او دیگر یک فرد نیست؛ او یک «وضعیت» است؛ وضعیت خطرناکی که در آن، مخلوق بر خالق خود مسلط شده و سرنوشت یک اقتصاد، به بازی یک هیولای خودساخته گره خورده است.

می‌توان استدلال کرد که داستان بابک زنجانی، فقط روایتی از گذشته نیست؛ بلکه طرح اولیه‌ی مدل بقای «دولت موریانه» در آینده است. سیستم از «آزمایش زنجانی» درس‌های بزرگی آموخته است: هم فهمیده که برای بقا در شرایط تحریم به چنین کارگزارانی نیاز دارد، و هم آموخته که یک «فرانکنشتاینِ» غیرقابل کنترل چقدر می‌تواند خطرناک باشد. بنابراین، سناریوی محتمل برای آینده، نه حذف این مدل، که «بهینه‌سازی» آن است.

یعنی تلاش کارتل برای خلق و پرورش نسل جدیدی از «بابک زنجانی»‌های وفادارتر، کنترل‌شده‌تر و گمنام‌تر که بتوانند همان کارکرد را بدون ایجاد تهدید برای خالقان خود، ایفا کنند. از این منظر، زنجانی نه یک استثنا، که یک پیشگام بود و میراث واقعی او، نه بدهی‌هایش، که «عادی‌سازی» الگوی «بسیجی اقتصادی» به عنوان یک جزء ساختاری و دائمی در اقتصاد سیاسی ایران است.


سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی


لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy