Friday, Sep 5, 2025

صفحه نخست » لغو کنسرت میدان آزادی؛ جامعه مدنی برد یا باخت؟! بابک خطی

Babak_Khati.jpgاکنون که کنسرت میدان آزادی لغو شده است می‌توان در فضایی آرام و بدون تنش برگزاری چنین واقعه‌ای را بررسی کرد.

آیا برگزاری چنین رخدادی حتی با لحاظ سوءنیت محض حکومت در استفاده صرفا تبلیغاتی از این برنامه و طراحی آن با قصد خدمت صرف به سیستم پروپاگاندای نظام و قرار دادن این فرض که هنرمندان اجرا کننده نیز فقط برای منافع شخصی خود پا به میدان گذاشته‌اند، اقدامی آسیب زا برای جامعه، برخلاف مصالح جامعه مدنی و تحقق دمکراسی بود یا این سکه روی دیگری هم می‌تواند داشته باشد.

در تاریخ سیاسی جهان لحظه‌هایی وجود دارد که فرهنگ و اجتماع و نه توپ و تانک، سرنوشت رژیم‌های اقتدارگرا را رقم می‌زنند.

در لهستان، کنسرت‌های راک در دهه ۱۹۸۰ تبدیل به تریبونی برای اعتراض شدند، در مجارستان نیز، یک فستیوال ساده، جرقه فروپاشی دیوار برلین را زد. پرسش امروز این است که آیا ایران هم می‌تواند چنین تجربه‌ای را تکرار کند؟

لهستان؛ موسیقی راک به جای بیانیه سیاسی!

در لهستانِ کمونیستی، کنسرت‌های راک در ظاهر فقط برنامه‌های موسیقی بودند که تحت نظارت دولت و شاید برای سرگرمی نسل جوان و برای دور شدن از مبارزه با حکومت اجازه اجرا پیدا کرده بودند، اما همان‌طور که گرامشی می‌گوید، هژمونی سیاسی بدون هژمونی فرهنگی پایدار نمی‌ماند.حکومت لهستان تلاش می‌کرد همه‌چیز را تحت کنترل داشته باشد، اما روی صحنه موسیقی در عین تحمیل اقدامات و الزامات امنیتی نتوانست سلطه فرهنگی خود را به پیش ببرد.

جوانان در کنسرت‌ها می‌رقصیدند، فریاد می‌زدند و احساس آزادی می‌کردند و این لحظه‌های کوچک، همان چیزی بود که جیمز اسکات "مقاومت روزمره" یعنی کنشی که بی‌سلاح اما پرقدرت است، می‌نامد. نهایتا هم این فضای سرگرمی، به یاری جنبش کارگری سالیدارنوشچ که توسط لخ والسا رهبری می‌شد آمد، که در نهایت پایه‌های حکومت کمونیستی را لرزاند و گذاری دمکراتیک را رقم زد.

مجارستان؛ پیک‌نیکی که تاریخ را عوض کرد!

۱۹ آگوست ۱۹۸۹، گروهی از فعالان فرهنگی و سیاسی در مرز مجارستان و اتریش، یک جشن فرهنگی برگزار کردند که در ظاهر فقط جشن صلح و دوستی بود، اما در گرماگرم این فستیوال ناگهان صدها شهروند آلمان شرقی از فرصت استفاده کردند و از مرز به طرف غرب عبور کردند و جالب اینکه سربازان مجارستانی هم برخلاف انتظار، شلیک نکردند.

رویدادی که نشان داد "دیوار آهنین" بین بلوک شرق و غرب دیگر آن قدرت هژمونیک و سمبولیک سابق را ندارد. به زبان هابرماس، این پیک‌نیک به یک "حوزه عمومی" سیاسی یعنی جایی تبدیل شد که گفت‌وگو و عمل جمعی، روایت رسمی قدرت را بی‌اعتبار نمود و نکته جالب اینکه سه ماه بعد از این اتفاق، دیوار برلین واقعا فروریخت.

می‌توان گفت ایران هم در تاریخ خود بارها این مساله را تجربه کرده است که آیین‌ها و رویدادهای فرهنگی می‌توانند بار سیاسی پیدا کنند. مثلا در انقلاب ۱۳۵۷، مراسم نماز عید فطر به امامت آیت‌الله طالقانی در تپه‌های قیطریه به یک میدان اعتراضی علیه حکومت وقت بدل شد. همین امروز هم از نماز جمعه زاهدان تا موسیقی رپ، زیر زمینی، آواز خوانی بانوان، شعار دادن در استادیوم‌ها، شبکه‌های اجتماعی و حتی هنر خیابانی، به نوعی به حوزه عمومی "جایگزین" برای انجام عمل سیاسی تبدیل شده‌اند تا تک صدایی تحمیلی حکومت را بشکنند

در مورد کنسرت میدان آزادی نیز می‌توان گفت حتی اگر حکومت فقط اهداف تبلیغاتی داشته باشد و هنرمندان مربوطه نیز فقط برای منافع خود پا به میدان بگذارند، بازهم از یک رویداد عمومی بزرگ در کشوری دیکتاتوری باید استقبال کرد،

چرا که قدرت جمعیت، ترس از سیستم خشن سرکوب را می‌ریزد و گاهی یک تلنگر قطعات بعدی دومینو را می‌ریزد.

در اینجا عده‌ای به درستی به سوءاستفاده حکومت از هنر و فرهنگ برای عادی نشان دادن شرایط و پوشش جو اختناق اشاره می‌کنند، اما باید گفت این سیاست در برنامه‌های کاملا محدود و قابل کنترل تام مثل برنامه‌های تلویزیونی با تعداد مشخص و دستچین شده شرکت‌کننده و نهایتا کنسرت‌های کاملا کنترل شده قابل اجرا است و در رویدادی که قرار است در وسعتی مثل میدان آزادی برگزار شود داستان کاملا متفاوت بوده چنین کنترلی اساسا امکان‌پذیر نیست و این شکل حضور مردم است که تعیین کننده‌ بوده می‌تواند صحنه را به سمت اهداف جامعه مدنی و آزادی عوض کند. اتفاقی که خصوصا در حوالی سالگرد انقلاب زن، زندگی آزادی می‌توانست آبستن تحولاتی بر علیه حکومت دیکتاتوری‌ای باشد که اکنون در ضعیف‌ترین حالت خود قرار دارد.

فراموش نکرده‌ایم که در رومانی، در تجمعی حکومتی و تبلیغاتی‌ که اساسا برای نمایش قدرت حکومت بود، صحنه‌ای که چائوشسکو دیکتاتور وقت در میان حضور فرمایشی مردم، مشغول سخنرانی درمورد وابستگی مخالفان به نیروهای خارجی بود و نیروهای امنیتی چون مور و ملخ در میان جمعیت موج می‌زدند، در یک لحظه طلایی به صحنه هو کردن او تبدیل شد و از آن پس تا نابودی کامل رژیم کمتر از ۲۴ ساعت طول کشید.

البته مورد رومانی فقط یک مثال است و قرار نیست تحولات همه‌جا الزاما اینقدر سریع باشند.

اما می‌‌توان گفت دیکتاتوری‌ها در برابر قدرت نرم فرهنگ آسیب‌پذیر هستند و ایران هم می‌تواند صحنه‌ای باشد که در آن موسیقی، آیین‌های اجتماعی در فضای جمعی بزرگ، سد ترس را بشکنند و روایت رسمی قدرت را به چالش بکشند و در بر اقتدار پوشالی حکومت ترک ایجاد کنند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy