از منظر اقتصاد سیاسی، یک کنسرت خیابانی مانند اجرای لغوشده همایون شجریان در میدان آزادی تهران (۱۴ شهریور ۱۴۰۴/۵ سپتامبر ۲۰۲۵)، فراتر از یک رویداد فرهنگی، به عنوان عرصهای برای کشمکش قدرت، اعمال سیطره بر منابع سیاسی - اقتصادی- منزلتی قابل تاویل است. در چارچوب رژیم ولایی، ساختار سیاسی بر پایه رقابت جناحهای گوناگون برای تصاحب قدرت-ثروت و منزلت بنا شده، چنین رویدادهایی لایههای پیچیدهای از روابط قدرت را آشکار میسازند. این تحلیل بر ابعاد کلیدی سیطره بر منابع قدرت-ثروت-منزلت تمرکز دارد و نشان میدهد چگونه وقتی یک جناح (مانند دولت وفاق) تلاش میکند از هنر و هنرمندان برای کسب اعتبار و تقویت پایگاه اجتماعی خود استفاده کند، جناح مقابل (محافظهکاران امنیتی و اصولگرایان) این تلاش را تخریب میکند تا موازنه قوا به زیانش تغییر نکند. این تخریب اغلب از طریق موانع اداری، ابراز نگرانیهای امنیتی و عدم هماهنگی نهادها صورت میگیرد، که در نهایت به حفظ هژمونی سیاسی هسته سخت قدرت و جناح غالب کمک میکند.
۱. قدرت: رقابت جناحی و استفاده ابزاری از هنر
تلاش برای کسب اعتبار از طریق هنر: در نظام سیاسی ایران، قدرت نه تنها از طریق نهادهای رسمی مانند دولت و مجلس، بلکه از راه ابزارهای نرم مانند فرهنگ و هنر توزیع میشود. دولت مسعود پزشکیان، با رویکرد اصلاحطلبانهتر، کنسرت خیابانی شجریان را به عنوان فرصتی برای "همبستگی ملی" و "نشاط اجتماعی" البته با تاویل خودش برنامهریزی کرد. این رویداد، با حمایت مستقل (مانند بانک صادرات) و تمرکز بر دسترسی عمومی، میتوانست اعتبار دولت را در میان طبقه متوسط شهری - که تحت فشار تحریمها و تنشهای سیاسی قرار دارد - افزایش دهد. همایون شجریان، به عنوان هنرمندی محبوب با سابقه فرهنگی، ابزاری مناسب برای این منظور بود، زیرا اجرای او میتوانست نمادی از "اعتماد به مردم" و "فضای عمومی برای همه" باشد، همانطور که معاون امور هنری وزارت ارشاد، نادره رضایی معاون هنری وزارت ارشاد دولت ، تاکید کرد. این استراتژی، بخشی از تلاش جناح دولتی برای تغییر موازنه قدرت به نفع خود است، جایی که هنر به عنوان پلی برای اتصال دولت به جامعه مدنی عمل میکند و میتواند پایگاه اجتماعی را گسترش دهد.
تخریب توسط جناح مقابل: جناح محافظهکار، که کنترل نهادهایی مانند شهرداری تهران (تحت علیرضا زاکانی) و دستگاههای امنیتی را در دست دارد، این تلاش را تهدیدی برای تعادل قدرت میبیند. اگر کنسرت موفق میشد، میتوانست امید به تغییر فضایی هر چند اندک از سوی دولت را افزایش دهد و موازنه قوا را به زیان پایداریچی ها و هسته سخت قدرت تغییر دهد، به ویژه در شرایط آتشبس شکننده و تحریمهای فزاینده که رژیم را آسیبپذیر میکند. بنابراین، جناح مقابل از طریق "سنگاندازی" - مانند عدم اجازه ورود تجهیزات و ادعای مشکلات هماهنگی - رویداد را لغو کرد. این تخریب، نه تنها اعتبار دولت را تضعیف میکند، بلکه نشاندهنده ترس از "بیاعتباری رژیم" و تبدیل شدن رویداد فرهنگی به تجمع سیاسی است، که میتواند قدرت جناح غالب را چالش بکشد. در نتیجه، هنرمندانی مانند شجریان ناخواسته به قربانیان این کشمکش تبدیل میشوند، جایی که موفقیت آنها میتواند تعادل قدرت را برهم بزند.
۲. کنترل: ابزارهای امنیتی و محدودیت فضای عمومی
کنترل اجتماعی از طریق هنر: سیاست کنترل در ایران، بر پایه نظارت بر فضای عمومی و جلوگیری از تجمعات بالقوه اعتراضی استوار است. میدان آزادی، به عنوان مکانی نمادین با سابقه اعتراضات (مانند جنبش ۱۴۰۱)، برای جناح محافظهکار تهدیدکننده است. مصوبه شورای امنیت برای اجراهای خیابانی از تیرماه ابلاغ شده بود، اما "ملاحظات امنیتی" - کد برای ترس از اعتراضات - منجر به لغو شد. سخنگوی دولت، فاطمه مهاجرانی، تایید کرد که برخی دستگاهها نگران "استقبال وسیع مردم" بودند، که میتوانست کنترل را از دست خارج کند. این رویکرد، هنر را به ابزاری برای کنترل تبدیل میکند، نه آزادی بیان.
تخریب برای حفظ کنترل: وقتی جناح دولت تلاش میکند از هنر برای همبستگی استفاده کند، جناح مقابل با اولویتدهی به کنترل امنیتی، آن را تخریب میکند. پیشنهاد جابجایی به ورزشگاه آزادی (که کنترلپذیرتر است و میتواند با طرفداران حاکمیت سازماندهی شود) نمونهای از این استراتژی است، که ماهیت "خیابانی" و عمومی رویداد را از بین میبرد و قدرت را در دست نهادهای امنیتی نگه میدارد. این تخریب، موازنه قوا را حفظ میکند، زیرا اجازه نمیدهد دولت از طریق هنر، کنترل فضای عمومی را به چالش بکشد.
۳. همبستگی اجتماعی: فرصتها و تهدیدها
هنر به عنوان ابزار همبستگی: دولت "وفاق" کنسرت را برای ایجاد همبستگی در شرایط سخت (تحریمها و تنشها) طراحی کرد، جایی که هنر میتواند شکافهای اجتماعی را پر کند. رضایی تاکید کرد که "از نادیده گرفتن بخشی از مردم ضرر کردیم"، و خیابان را فضای عمومی برای همه دانست. این رویکرد میتوانست همبستگی را تقویت کند و قدرت دولت را افزایش دهد.
تخریب برای جلوگیری از همبستگی مخالف: جناح مقابل، با هراس از تبدیل همبستگی فرهنگی به اعتراض سیاسی، رویداد را تخریب کرد تا موازنه قوا تغییر نکند.
نتیجهگیری: تنش ساختاری و تغییر موازنه قدرت
در نهایت، لغو کنسرت شجریان نمادی از تنش بین "وفاق" و "نفاق" بر سر منابع حیاتی قدرت-ثروت- منزلت به زیان توسعه پایدار و شهروندان ایران است. وقتی جناح دولت تلاش میکند از هنر برای کسب اعتبار و همبستگی استفاده کند، جناح مقابل آن را تخریب میکند تا موازنه قوا به زیانش تغییر نکند - این تخریب از به بهانه نگرانیهای امنیتی و عدم هماهنگی رخ میدهد و در نهایت اعتماد عمومی را برای کلیت رژیم ولایی کاهش میدهد. این رویداد میتواند ظرفیت بالقوه اعتراضات اجتماعی را گسترش داده و نشاندهنده محدودیتهای سیاسی در استفاده از فرهنگ است.

چه مُفت! م.سحر

گِلایه از روزگار، رضا بی شتاب