مردم ایران رنج میکشند، تصمیم با آنهاست؛ نه با آسایشطلبان اروپا و آمریکا
ارشان اذری
چهلوشش سال است که مردم ایران زیر سایهی سیاه جمهوری اسلامی نفس میکشند. مردمی که روزی نامشان با شکوه، رفاه و امید گره خورده بود، امروز برای لقمهای نان باید هر روز بجنگند. اگر یک روز کار نکنند، فردایشان گرسنگی است. خانوادههایی که باید نان را جایگزین آرزو کنند، جوانانی که بهجای آینده، در خیابانها با گلوله استقبال میشوند، و زنانی که بهجای آزادی، در زندانها با تحقیر و تجاوز روبهرو هستند.
این جنایتکاران حتی از تأمین ابتداییترین نیازهای زندگی ناتواناند: قطعیهای مکرر آب و برق، نمادی از بیکفایتی مطلق آنهاست. رژیمی که نمیتواند نیاز روزانه مردم خود را برآورده کند، اما میلیاردها دلار خرج حزبالله و گروههای نیابتی میکند، شایستهی هیچ دلسوزی نیست. اگر این افراد واقعاً ایرانی بودند، به فکر ملت ایران بودند؛ نه به فکر صدور خشونت و جنگ.
این وضعیتی نیست که بتوان آن را صرفاً «بحران اقتصادی» یا «مشکل سیاسی» نامید؛ این شکلی از اسارت جمعی است. ملتی که هر روز برای بقا میجنگد، چگونه میتواند برای آزادی انقلاب کند؟ این پرسشی است که ما را به یک واقعیت تلخ میرساند: بدون شکستن این چرخهی جنایت و فقر با کمک خارجی، امیدی به رهایی نیست. و اینجاست که نقش اسرائیل ـ دشمنی که درد مشترک با ما دارد ـ به میان میآید.
درد مشترک ایران و اسرائیل
ملت ایران و اسرائیل یک دشمن مشترک دارند: جمهوری اسلامی.
این رژیم با شعارهای مرگطلبانه، موجودیت اسرائیل را تهدید میکند، همزمان همان ذهنیت نابودی را علیه ملت ایران نیز به کار میگیرد. تهدید موشکی علیه اسرائیل و تهدید باتوم و گلوله علیه ایرانیان، دو روی یک سکهاند. بنابراین درد مشترک، زمینهای طبیعی برای اتحاد میان ایران و اسرائیل فراهم کرده است.
پیوند تاریخی؛ کوروش و یهودیان
ایران و یهودیان پیشینهای تاریخی در همکاری و دوستی دارند. کوروش کبیر پس از فتح بابل، یهودیان اسیر را آزاد کرد و آنان را به سرزمین خود بازگرداند. این اقدام در کتاب مقدس بهعنوان نشانهای از رستگاری و عدالت کوروش ثبت شده است.
امروز، تاریخ بار دیگر فرصت مشابهی پیش روی ما گذاشته است: همانطور که ایرانیان یهودیان را آزاد کردند، اکنون یهودیان نیز میتوانند ایرانیان را از اسارت جمهوری اسلامی رها سازند. این نه خیانت است، نه وطنفروشی؛ بلکه ادامهی همان پیوند تاریخی و انسانی است.
همکاری تاکتیکی، نه اشغال نظامی
کسانی که هر نوع همکاری با اسرائیل را «وطنفروشی» میخوانند، یا آگاهانه واقعیت را تحریف میکنند یا دچار توهماند. هیچ کس سخن از حضور نظامی یا اشغال خاک ایران نمیگوید. مسئله بر سر کمکهای تاکتیکی و هدفمند است:
اطلاعاتی و امنیتی: اسرائیل میتواند شبکههای سرکوب جمهوری اسلامی را برای اپوزیسیون و مردم ایران افشا کند.
سایبری: حملات سایبری به مراکز هستهای و نظامی رژیم میتواند توان سرکوب را فلج کند.
سیاسی و رسانهای: حمایت آشکار اسرائیل از مردم ایران در مجامع جهانی، مشروعیت رژیم را بیشتر زیر سؤال میبرد.
پشتیبانی از اپوزیسیون: کمک به مخالفان ایرانی در خارج کشور برای سازماندهی و ارتباط، مسیر آزادی را کوتاهتر میکند.
این نوع همکاری تاکتیکی نه دخالت نظامی است و نه نقض استقلال ملی؛ بلکه همپیمانی مشروع علیه یک دشمن مشترک است.
حذف هدفمند سران رژیم؛ مؤثرترین کمک
ساختار جمهوری اسلامی بر شانههای چند ده نفر از جنایتکاران اصلی بنا شده است؛ رهبر، فرماندهان سپاه، مسئولان امنیتی و قضات جنایتکاری که دستور کشتار و شکنجه صادر میکنند. اگر این هستهی مرکزی از میان برداشته شود، کل نظام فرو میپاشد.
اسرائیل تجربه و توان بالایی در حذف هدفمند رهبران دشمنان خود دارد. همانطور که در گذشته فرماندهان تروریستی و دانشمندان هستهای رژیم را هدف قرار داده، میتواند امروز نیز مهرههای اصلی جمهوری اسلامی را یکی پس از دیگری از میان بردارد.
این کار سه پیامد روشن دارد:
فروپاشی فرماندهی رژیم: دستگاه سرکوب انسجام خود را از دست میدهد.
ترس در میان مقامات: هیچکس دیگر در رأس حکومت احساس امنیت نخواهد کرد.
امید در میان مردم: جامعه ایران با دیدن ضربهپذیری سران رژیم، روحیه تازهای برای مقاومت پیدا میکند.
اگر اسرائیل بتواند این اقدام را بهطور نظاممند انجام دهد، این بزرگترین خدمت به ملت ایران خواهد بود؛ زیرا بهجای آسیب زدن به مردم یا زیرساختها، دقیقاً سراغ عاملان اصلی جنایت میرود.
صدای مردم داخل ایران، نه مصلحتسنجیهای خارجنشینان
یک واقعیت تلخ را باید پذیرفت: بسیاری از کسانی که امروز در لندن، پاریس یا استکهلم نشستهاند و هرگونه همکاری با اسرائیل را «خیانت» مینامند، کوچکترین درکی از رنج روزانهی مردم ایران ندارند. آنان نانشان روی سفره است، امنیت و آزادیشان تضمین شده، و در آسایش زندگی میکنند.
اما مردم داخل ایران، همانهایی که هر روز عزیزانشان در خیابان و زندان جان میدهند، همانهایی که در فقر و تحقیر له میشوند، باید صدایشان شنیده شود. پرسش اصلی این است: آیا این مردم حاضرند اسرائیل مهرههای جنایتکار رژیم را یکییکی از میان بردارد؟ اگر پاسخ آری باشد، هیچ نیرویی در خارج از ایران حق ندارد به نام «میهندوستی» جلوی آن را بگیرد.
صدای واقعی ایران از کوچه و خیابانهای تهران، مشهد، سنندج و اهواز میآید، نه از دفاتر گرم و نرم در اروپا. و همین مردم هستند که باید تصمیم بگیرند: ماندن زیر چکمهی جنایتکاران یا پذیرفتن کمک برای آزادی.
نتیجهگیری
کمک اسرائیل به براندازی جمهوری اسلامی نه وطنفروشی است و نه دخالت غیرمشروع؛ بلکه عدالت تاریخی و پاسخی به درد مشترک دو ملت است. همانطور که کوروش کبیر یهودیان را از اسارت آزاد کرد، امروز تاریخ فرصتی دوباره پیش روی اسرائیل و یهودیان گذاشته است تا ایرانیان را از چنگال جنایتکاران آزاد کنند.
این اتحاد، نه تنها منطقی و ضروری است، بلکه میتواند سرآغاز فصلی نوین از روابط تاریخی میان ایران و اسرائیل باشد: فصلی که در آن هر دو ملت، پس از دههها درد و رنج، در کنار هم طعم آزادی و امنیت را بچشند.

اصلاح طلبان یاقوتی و شاهزاده طاغوتی!