Monday, Sep 8, 2025

صفحه نخست » دومین «پنجاه و هفتی»(پاسخی به استاد هادی خرسندی)، الف. ارجمند

naghd.jpg

کو جوانمردی، میان راستان

تا به «خرسندی» برد این داستان،

ای بزرگ استاد،ای اهل سخن

نیست در شأن تو بودن گورکن

نبش قبری کرده ای بار دگر

اوستادا کرده ای شق القمر!!

شاعری جانا،سخنور بوده ای

از سخندانان کشور بوده ای

هر سخن جایی و هر نکته مکان

دارد ای استاد شعر و شاعران

جان شاهنشاه، جای نیش نیست

این که گفتی،اصطلاحی بیش نیست

«پنجاه و هفتی» کسی باشد که او،

همچنان مانده است در آن گفتگو،

قرب پنجاه برگذشت ازآن بلا

همچنان باشد برآن غم مبتلا،

از سر بامش برافتاده است تشت

از خطای خود ندارد بازگشت،

نه ز مردم عذر خواهد نز وطن

چون نمی بیند بجزاز خویشتن

لیک آنکس کو پشیمانی نمود

عذربازآورد و انسانی نمود،

گشت بامردم کنون همداستان

او خردمند است بی شکّ و گمان

**

اوستادا! خویش قربانی مکن

خود به نقد آور،گرانجانی مکن

یاد داری در زمان انقلاب

شعر را افکنده بودی در خلاب

با خدا کردی، خمینی هم نفس

که خمینی شد خدا را چون جرس،

کو به فرمان خدا فوتی نمود

فوت او بر باد، بادی می فزود،

از پی فوتش بشد طوفان به پا

انقلابی شد خمینی و خدا،

شد خدا با آن بلا همداستان

میوه اش امروز می بینی عیان

طبق اسناد سخن های شما،

از خدا گربگذرم،دور از خدا،

اولین «پنجاه و هفتی» خود توی

کز خمینی می نمودی پیروی

یا خمینی اول و دوم توی

سر خمینی بود اگر،پس دُم توی

**

زآن زمان تو از بزرگان بوده ای

شاعر محبوب ایران بوده ای

تو که «هادی» بودی و مرد هدا

ازچه مردم را نبودی رهنما؟

در پی شعر تو بس پیر و جوان

با سرافتادند در چاه گمان

چاه کن بودی کنون هم گورکن

تیشه را بر ریشه های خود مزن

زین سخن،میهن ز تو خرسند نیست

طبع تو زهر آفریده، قند نیست



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy