از کاتماندو تا تهران؛ مردم میخواهند پادشاهشان بازگردد
معترضان در نپال و ایران به دنبال ثبات، عدالت و کارآمدیاند؛ ارزشهایی که وعده داده شدند، اما تجربه جمهوریهای معیوب هرگز نتوانست آنها را تحقق بخشد
امیرحسین میراسماعیلی - ایندیپندنت فارسی
کیپی شارما اولی، نخستوزیر نپال، در پی تداوم اعتراضهای گسترده و خونین ضدحکومتی از سمتش استعفا کرد و حالا این کشور بار دیگر به نقطهای سرنوشتساز در تاریخ سیاسی خود رسیده است.
این اعتراضها ابتدا در واکنش به فیلترینگ شبکههای اجتماعی شکل گرفت، اما خیلی زود به شورشی علیه فساد گسترده و ناکارآمدی دولت تبدیل شد که در پی آن، تنها در یک روز، دستکم ۱۹ نفر کشته و بیش از ۱۰۰ نفر زخمی شدند.
کیپی شارما اولی در نامه استعفایش خطاب به رئیسجمهوری نپال نوشت: «با توجه به شرایط بحرانی کشور از سمتم استعفا میکنم تا راهحل سیاسی بر اساس قانون اساسی امکانپذیر شود.» رامچاندرا پاودل، رئیسجمهوری نپال، هم استعفا را پذیرفت و اعلام کرد رایزنیها برای انتخاب نخستوزیر جدید آغاز شده است.
همزمان، معترضان پس از شنیدن این خبر، با شعار «پیروزی» وارد ساختمان پارلمان شدند؛ صحنهای که بهعنوان نشانهای از عمیقترین ناآرامی سیاسی دهههای اخیر نپال توصیف شد.
بحران اخیر نپال از جایی آغاز شد که دولت تصمیم گرفت چندین شبکه اجتماعی پرطرفدار را مسدود کند و این اقدام خشم «نسل زد» را در نپال برانگیخت و با وجود عقبنشینی دولت و لغو محدودیتها، اعتراضها نهتنها فروکش نکرد، بلکه وارد مرحله تازهای شد و بر مخالفت با فساد ساختاری و ناکارآمدی سیستم حکومتی متمرکز شد.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
اکنون پرسش کلیدی برای نپالیها این است که چه کسی جانشین اولی خواهد شد و چه تغییری در ساختار قدرت رقم خواهد خورد، اما آنچه بیش از همه توجهها را جلب کرده، بازگشت دوباره صدای پادشاهیخواهی به خیابانهای کاتماندو است.
فریاد بلند پادشاهیخواهی خیابان
پادشاهیخواهان در نپال ماههای گذشته به همراه ملیگرایان هندو و حزب راشتریا پراجاتانترا، تظاهرات گستردهای در پایتخت نپال برگزار کردند که دهها هزار نفر در آن شرکت کردند. خواسته اصلی آنان احیای دوباره سامانه پادشاهی و نشاندن دوباره پادشاه پیشین بر تخت بود. شعار «راجا آون پارچا» به معنای «پادشاه باید بازگردد»، بارها در خیابانهای کاتماندو طنینانداز شد و پادشاهیخواهان خواستار بازگرداندن هندوئیسم بهعنوان دین رسمی کشور شدند؛ درخواستی که در بستر ناکامی جمهوری نپال معنا مییابد.
از زمان برکناری پادشاه گیانندرا در سال ۲۰۰۸ و تبدیل این کشور به جمهوری فدرال دموکراتیک، در نپال بیش از ۱۲ دولت روی کار آمدهاند. این بیثباتی سیاسی مداوم، فساد ساختاری و بحران اقتصادی جامعه را بهشدت سرخورده کرده و بسیاری را به فکر بازگشت به دوران پادشاهی انداخته است.
حامیان بازگشت پادشاهی استدلالشان را به یک پیشگویی تاریخی نیز پیوند میزنند. بر اساس باورهای هندو، گورو گوراکهنات در قرن هجدهم به پریتوی نارایان شاه یکپارچهکننده نپال، وعده داده بود که سلطنت خاندان او ۱۱ نسل ادامه خواهد یافت. به باور بسیاری، این پیشگویی با سلطنت کوتاهمدت دیپندرا شاه به پایان رسید. الغای پادشاهی در سال ۲۰۰۸ نیز تحقق همان پیشگویی تعبیر شد.
با این حال، بازگرداندن حکومت پادشاهی به نپال در عمل دشوار است. جمهوری در قانون اساسی این کشور تثبیت شده و احزاب اصلی کشور با قدرت با هرگونه تغییر نظام مخالفت میکنند. گیانندرا، شاه پیشین، نیز تاکنون سکوت کرده است.
نکته مهم این است که دلیل اصلی بازگشت بحث پادشاهی نه صرفا پیشگوییهای مذهبی، بلکه ناکامی جمهوری در تحقق وعدهها است. از زمان استقرار جمهوری، فساد ساختاری، بحران اقتصادی و بیثباتی سیاسی مداوم، زندگی مردم نپال را تحتالشعاع قرار داده و باعث شده بسیاری خواهان بازگشت به گذشتهای باشند که در ذهنشان با ثبات و شکوه سلطنت گره خورده است.
شباهت با ایران؛ بازگشت به پادشاهی بهعنوان راهحل
این روند در نپال یادآور وضعیتی آشنا برای ایرانیان است. پس از چهار دهه تجربه جمهوری اسلامی، ناکامیهای ساختاری، سیاست جنگ با غرب، بحرانهای سیاسی و فساد گسترده باعث شده است بخش بزرگی از جامعه ایران، بهویژه پس از اعتراضها و خیزش خیابانی ۱۴۰۱، به بازگشت پادشاهی پهلوی متمایل شوند.
طی سالیان اخیر و در تجمعهای اعتراضی مختلف در ایران، بارها نام رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی، دو پادشاه حکومت پهلوی به همراه شاهزاده رضا پهلوی که اصلیترین چهره اپوزیسیون جمهوری اسلامی محسوب میشود، فریاد زده شد؛ نشانهای از اینکه خاطره دوران پیش از انقلاب ۱۳۵۷ همچنان در ذهن مردم بهعنوان دورهای از ثبات، توسعه و شکوه زنده است.
استعفای نخستوزیر نپال نقطه عطفی در تاریخ سیاسی این کشور است؛ کشوری که طی دو دهه اخیر میان جمهوری ناکام و خاطرات خوش پادشاهی سرگردان مانده است.
همزمانی این رویداد با روندهای مشابه در ایران، نشان میدهد که سرخوردگی از جمهوریهای ناکارآمد میتواند میل به بازگشت به سنت اداره کشور به صورت پادشاهی را تقویت کند. چه در خیابانهای کاتماندو و چه در میدانهای ایران، مردم به دنبال ثبات، عدالت و کارآمدیاند؛ ارزشهایی که وعده داده شدند، اما تجربه جمهوریهای معیوب هرگز نتوانست آنها را تحقق بخشد.