Tuesday, Sep 16, 2025

صفحه نخست » حالا چی میشه؟ آخوندها پس کِی می‌رند!؟ بعد چی میشه؟ نقشهٌ راه پیشنهادی از حالا تا بعد چیست؟ علی صدرات

Ali_Sedarat_3.jpgامروز در ایران، در منطقه و در جهان شاهد التهاباتی گسترده و بیسابقه هستیم. در میان این شرایط پرآشوب، پرسشهای مکرری مطرح میشوند: «حالا چی میشه؟»، «آخوندها پس کی میروند؟» و «بعداً چی میشه؟» و «چه نقشهٌ راهی را از «حالا» تا «بعد» میتوان پیشنهاد کرد؟»

پاسخ به این پرسشها در گرو درک و باور قلبی به یک اصل اساسی است:

برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، من به سهم خود و به نوبه خود باید یک کاری انجام بدهم، هر چقدر هم آن کار در ظاهر بهنظر ناچیز و کوجک بیاید.

اگر هر فردی وظیفه خود را برای مشارکت در اعمال حق حاکمیت ملی به خود و دیگران گوشزد کند، آنگاه این گفتگوها معنا پیدا خواهد کرد. در غیرِ این صورت، فقط اتلاف وقت است، و «آخوندها» ۱۰۰ سال دیگر هم نمیروند!

اگر فردی برای خود هیچ نقشی در این ماجرا قائل نباشد، طرح این سؤالات بیمعنا است! و آن فرد منفعلانه منتظر خواهد نشست و قطعا شاهد اوضاع بسیار بدتری خواهد بود!

راه حل و نقشه راه: از یک فرد، هر یک فردی، تا «سند اساسی دوران گذار، برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران»

https://alisedarat.com/2025/09/07/14617/

راه حل و پاسخ به سؤالات مطرحشده باید از درون خود فرد، هر یک فردی، و در زمان حال نشأت بگیرد، نه اینکه از یک کشور و دولت و ملت دیگر یا توسط شخص دیگری انجام شود، یا به آینده و مثلا به بعد از رفتن «آخوندها» موکول گردد. عدهای هموطنان، طی مدت طولانی، با همفکری و هماندیشی، سندی تحت عنوان «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم ایران» را به تصویب رسانده و منتشر کردهاند.

سه مرحله کلیدی در نقشه راه عبور از ساختار استبدادی، به نظام مردمسالار:

مرحله اول:

از همین لحظه تا سقوط فیزیکی رژیم:

این مرحله شامل زمان حال تا فروپاشی فیزیکی رژیم حاکم است، شبیه آنچه اخیرا در نپال، بنگلادش و دیگر کشورها دیدیم، و البته در «بهار ایران» در میهن خودمان مشاهده کردیم. آن عواملی که چفت و بستهای اسکلت پوسیده رژیم را نگه داشته بود، ناگهان «مثل برف آب شد» یا «مثل یک حباب ترکید». فروپاشی میتواند به اشکال مختلفی رخ دهد: کودتا، مرگ رهبر، درگیریهای داخلی رژیم،... ولی آنچه مطلوب است، اوجگیریِ موجهای عظیم مردمی در خیابانهای جقیقی و مجازی، که سرکوبگران را تحت تأثیر قرار داده و وژدانشان را بیدار کند. هرچه تعداد مردمی که در جنبش شرکت میکنند، بیشتر باشد، مدت این مرحله کوتاهتر میشود، و میزان خشونتها به صفر میل میکنذ.

مرحله دوم:

دوران موقت پس از سقوط:

پس از فروپاشی فیزیکی، یک دوره موقت آغاز میشود که در آن گردانندگی کشور بر عهده «کنگرهای» از ایرانیان خواهد بود. این کنگره وظیفه تشکیل یک «دولت انتقالی» مستقل از عناصر متکی به قدرتهای داخلی (مانند استمرارطلبان) و نیز مستقل از عناصر متکی به قدرتهای خارجی (مانند سلطنتطلبان و مشروطهخواهان) را دارد. دولت انتقالی از ایرانیان غیروابسته و حقوقمدار تشکیل شده که تدبیر امور کشور را در دوران موقف انتقالی، مدیریت میکنند. از جمله وظایف دولت انتقالی، تشکیل یک «هسته انتخاباتی حقوقمدار» است که با بهرهگیری از مؤسسات دولتی و کمک وطندوستان با تجربه در امر انتخابات آزاد، یک انتخابات مهندسینشده، آزاد، مستقل را برای تشکیل «مجلس مؤسسان» برگزار میکند. این «دولت انتقالی» یا «دولت موقت» پس از فروپاشی رژیم ولایت فقیه امور را در دست میگیرد تا زمانی که مجلس مؤسسان تشکیل شده، و قانون اساسی پیشنهادی مورد بحث و تصویب قرار گیرد و سپس در همهپرسی به آرای عمومی گذاشته شود.

مرحله سوم:

استقرار دولت غیرموقت و انحلال دولت انتقالی:

به محض اینکه همهپرسی برگزار و قانون اساسی مشروعیت پیدا کرد، همان هسته انتخاباتی، انتخابات را برای مقامات غیرموقت برگزار میکند. این مقامات شامل رئیسجمهور (شاخه مجریه)، وکلای مجلس شورا (شاخه مقننه)، و سوم شاخه قضائیه، و گردانندگان شاخه چهارم (رسانههای ملی و همگانی) خواهند بود. پس از انتخاب و استقرار این مقامات و متصدیان غیرموقت، دولت انتقالی بلافاصله منحل میشود.

نقش مردم:

از هستههای کوچک تا تلاشهای خوجوش برای تشکیل هرم ملی از پایین به بالا برای مدیریت امور کشور:

مردم از همان زمان انقلاب ۱۳۵۷ تا کنون، حتی در دهه ۱۳۶۰ که شاهد فاجعه ملی کشتارهای جمعی و تجاوز به حقوق بودیم، ساکت نبودهاند، و جنبش مانند آتشی در زیر خاکستر، با ابعاد و اشکال مختلف، ادامه داشته است.

تشکیل هستههای مردمی:

مردم میتوانند گروههای جندنفرهای تشکیل دهند که اعضای آن یکدیگر را به خوبی بشناسند، کاملاً به هم اعتماد داشته باشند و هیچ نفوذی در آنها نباشد. هدف این هستهها انجام کار تلاش در زمینههای مختلف، برای هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش است.

کار حقوقی و قانون اساسی:

از همین حالا، در شرایطی که آرامش نسبی وجود دارد، باید روی «سند اساسی دوران گذار» و «قانون اساسی پیشنهادی» که بر اساس پنج دسته حقوق تدوین شده، کار کرد. این اسناد میتوانند گسترش یابند، و کاملتر و حقوقیتر شوند. این کار نباید به دوران شلوغی پس از فروپاشی موکول شود. کسانی که معتقدند الان وقت قانون اساسی نیست، یا ناآگاهاند یا غرض و مرضی دارند؛ زیرا هدف، تصویب عجولانه چند اصل به عنوان «قانون اساسی» نیست! از هم اکنون باید روی این سند با هم همکاری و همفکری کنیم.

تنوع هستهها و سازماندهی افقی:

هستهها میتوانند بر اساس تخصصهای مختلف شکل بگیرند، مانند دانشجویان حقوق، پزشکی، پرستاری، آتشنشانی یا گروههای کمکهای اولیه. این هستهها باید هرچه بیشتر به صورت افقی در سرتاسر جامعه، نه تنها در تهران یا شهرهای بزرگ، بلکه در مناطق مختلف ایران و حتی در خارج از مرزها فعال باشند.

رساندن صدای ایران به جهان: ترجمه انگلیسی سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران، ابزاری است برای نسلهای جوان داخل و ایرانیان مهاجر در سراسر دنیا تا این سند را با افکار عمومی جهان به اشتراک بگذارند. این اقدام نشان میدهد که مردم ایران هم میدانند که چه نمیخواهند، و هم خیلی خوب میدانند که چه میخواهند.

تشکیل هرم از پایین به بالا:

این هستهها میتوانند از بین خود نماینده انتخاب کنند و هستههایی در ردههای بالاتر را در سطح روستا، شهر، شهرستان، استان و نهایتاً یک مجلس یا کنگره ملی را تشکیل دهند. دموکراسی مستقیمِ مشارکتی و کاملاً افقی در حال حاضر ممکن نیست و باید واقعبین بود، اما میتوان یک «هرم» برای تدبیر امور کشور را هرچه بیشتر از پایین به بالا شکل داد. اگر مردم خود دست به کار نشوند و هر کس به سهم خود کاری نکند، قدرتها، قدرتهای داخلی و خارجی، میآیند و از بالا یک هرم را بر ما تحمیل میکنند.

درسهای جنبش شهریور ۱۴۰۱ و اهمیت «استقلال»

سومین سالگرد قتل دولتی مهسا امینی و شعار «زن زندگی آزادی»، یادآور یک حرکت عظیم ملی بود در اعتراض به تجاوز به حق حیات یک انسان. اما متأسفانه، به دلیل غفلت از مطرح کردن واژه بسیار مهم و کلیدی «استقلال» در آن شعار، برخی به قدرتهای خارجی و وابستگان آنها روی آوردند. این جنبش پس از مدتی از جوشش افتاد، و آن افراد خود را به مهرههای سوخته بدل کردند. شعار کاملتر و کارآمدتر باید «زن، زندگی، استقلال، آزادی» میبود! استقلال در اینجا هم برای یک فرد، هم برای هستهها در همکاری با یکدیگر در درون هسته، و هم در همکاری با سایر هستهها، و هم در سطح ملی، باید به عنوان یک عامل حیاتی، پیوسته مطرح مطرح باشد.

حق آگاهی، و رسوایی و ناتوانی رژیم

یکی از کارهای حقوقی بسیار مهم در حال حاضر، اطلاع و آگاهی، و «احقاق حق آگاهی» است. با این توضیح که تلاش برای «احقاق حق آگاهییابی» و «احقاق حق آگاهیرسانی» یکی از مهمترین م موثرتیرن فعالیتیهای حقوقِ بشری است که هر کدام از ما به راحتی مینوانیم انجام دهیم.. در سال ۱۴۰۱ (۲۰۲۲ میلادی) که رژیم در آستانه فروپاشی بود، خانمها نیلوفر حامدی و الهه محمدی، خبرنگاران دلیر ایرانی، با ایفای وظیفهٌ مقدسِ خبرنگاریِ خود، و تلاش در احقاق حق اطلاعیابی و احقاق حق اطلاعرسانی، نقشی محوری در شروع جنبش مهسا ایفا کردند. این فعالیت، و ملحق شدن بیشمار ایرانیان به عنوان «شهروند خبرنگاران» منجر به ۳۰۰ میلیون توییت و بازتوییت با هشتگ #مهسا_امینی شد. آماری که در تاریخ بیسابقه بود، و نتیجهٌ آن رسیدن فریادهای آزادیخواهانه ملت ایران به گوش جهانیان بود. واقعهای که افکار عمومی دنیا را با قلب ایران و ایرانیان پیوند داد و قلبها و وژدان جمعی جهانیان را درگیر کرد.

نقش افکار عمومی در منطقه و جهان

التهاب کنونی نه تنها در ایران، بلکه در منطقه و در دنیا نیز ملموس است. حمله اسرائیل به مقر مذاکرهکنندگان غزه در قطر منجر به اعتراضات جهانی شد. دولتها، زیر فشار افکار عمومی دنیا ناچار به موضعگیری شدند. نشست امروز سران کشورهای عربی و اسلامی در دوحه، که نماینده حدود ۲ میلیارد نفر هستند، به دلیل «فشار افکار عمومی» و تظاهرات گسترده در کشورهای متعدد، از جمله قطر برگزار شد. اما متأسفانه، بسیاری از قطعنامه و بیانیههای این گونه نشستها، تنها حرف و شعار بوده است. برخورد با این رفع مسئولیت ظاهری مقامات، و جلوگیری از سکوت و انفعال دوباره، به،تو، به من، به ما مردم بازمیگردد و اینکه چقرد در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، خود را مسئل بدانیم. در این رابطه، باید به تجربیات موفق گذشته نگریست. یادآور میشود که ۳۰۰ میلیون توییت و بازتوییت توسط ما مردم انجام شد، نه توسط مقامات یا رهبران.

اهمیت واکنش ملی در ایران و در سایر کشورها، به تجاوزات خارجی

اگر اعتراضات گستردهای که در اعتراض به حمله اسرائیل در ۱۸ شهریور ۱۴۰۴ به قطر دیدیم را، در رابطه با حمله ۱۲روزه به ایران هم شاهد بودیم، چه بسا که اسرائیل جرات این تجاوزهای لگامگسیخته را که بعد از دیدیم را نمیکرد.

به یاد میآورد که در سال ۱۳۸۸، افکار عمومی جهان، ایرانیان را «شهروند خبرنگار» نامید و با تیتر بزرگ روزنامهها «هر ایرانی یک خبرنگار» از آنان یاد کرد. این مثال هم مانند گزارش قتل دولتی مهسا به دنیا، به درستی حاکی از آن است که مردم ایران، برای درآمیختن با افکار عمومی، چقدر توانا هستند. اما چرااز این روحیه و از این استعداد در مواجهه با تجاوز اسرائیل و امریکا به خاک وطن حفظ نشد، و از این توانایی به اندازهٌ کافی بهرهبرداری نگردید؟

حق استقلال، حق آگاهی، حق صلح و خشونتزدایی، حقوقی هستند که تلاش برای احقاق این حقوق، برای هر کسی به آسانی میسر است.

تلاش برای احقاق این حقوق، باعث هرچه کوتاهتر و هرچه خشونتزداتر شدن زمان رسیدن به خودبراندازی و سقوط فیزیکی رژیم، و نیز باعث هرچه کوتاهتر و هرچه خشونتزداتر شدن دوران انتقالی میگردد. این تلاش، وظیفهای است که انجام آن برای هر فردی به سادگی میسر است.

در این دوران، «سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به ما مردم» ایران هم میتواند نقشهٌ راه مفیدی باشد.

https://alisedarat.com/2025/09/07/14617/

علی صدارت

https://linktr.ee/sedarat



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy