🔹ممکن است یک تکه از وجود آدمها بر تکه دیگر وجودشان غلبه کند. بنابراین، چون این را میبینند و بقیه را نمیبینند از ناسازگاری بیخبرند. آدمی که در حالت عادی لفظ قلم حرف میزند، بر جسد مادرش، دیگر اصلا لفظ قلم حرفزدن از یادش میرود، چون در آنجا جلوه احساسات و عواطف و هیجانات بزرگ میشود. در آنجا دیگر نمیگوید که فعل و فاعل را عقب و جلو انداختم، اصلا و ابدا کاری به این ندارد.
🔹بعضی از آدمها یک بخش از وجودشان در نظرشان بزرگ میشود و به سایر بخشها توجه نمیکنند و به همین علت ناسازگاری بقیه بخشها را با این بخش نمیبینند. من معتقدم که خیلی از عرفا اینطور بودهاند، یک بخش از وجودشان در نظرشان بزرگ میشد و به سایر جوانب وجودیشان توجه نمیکردند. درباره سهروردی میگویند که شپش و ساس از تمام بدنش بالا و پایین میرفت و زودتر از پنج سال یکبار حمام نمیرفت. شیخ احمد جام مشهور به ژندهپیل، بوی تعفندادن را علامت مردان خدا میدانست و میگفت مردان خدا اصلا نباید به این توجه کنند. احمد ژندهپیل بدن خود را خانه خود نمیدانست. طبق عقایدش به خانهاش خیلی بها میداد، ولی میگفت که این بدن خانه من نیست. میگفت بدن چیست، بار آن را به زور به دوش میکشم، حالا به حمامش ببرم؟
🔹آدمها گاهی روی یک بخش از وجودشان تمرکز میکنند و از بخشهای دیگر غفلت میکنند. وقتی از بخشهای دیگر غفلت میکنند، دیگر سازگاری و ناسازگاری آن بخش را با بقیه نمیبینند. در تعالیم دینی و مذهبی هم همینطور است. یعنی اگر همین شیخ احمد جام، در یک جایی به این میرسید که پیامبر گفتهاند: «النظافه من الایمان» آن را نمیدید اما «الفقر فخری» حتما در نظرش بزرگ میشد. این جمله پیامبر را میدید و آن را نمیدید. میدانید چرا؟ بودا همیشه میگفت که شما آنچه را که میبینید نمیخواهید، آنچه را که میخواهید میبینید. او هم آنچه را که میخواست میدید. میگفت بدن من مثل گربه خیابان با من بیگانه است. چقدر عرفای ما میگفتند این بدن، خر عیسی است، به اندازهای به او بده که بتواند عیسی را روی دوشش ببرد. دیگر فکر نمیکنم حمام رفتن برای چنین خری لازم باشد، فقط باید یک چیزی بخورد، اینقدر که بتواند راه برود.
🔹این واقعا خطرناک است. آدم خیلی باید حواسش باشد که یک بعد وجودش بزرگ نشود و بداند که انسان یک واحد روانتنی(psychosomatic) یک واحد یکپارچه است و هر کدام از اینها ضربه بخورد، به دیگری هم ضربه میخورد. شما این را در زندگی خود تجربه کردهاید. فکر نکنید که وقتی آدم از حمام بیرون میآید طبق قرارداد شادتر است. این شادتر بودن به دلیل قرارداد نیست، به دلیل آن است که بدن با روان ارتباط دارد. وقتی مسّام - به گفته قدما - یا سوراخهای بدن گرفته میشوند شادی کم میشود. شادی امر روانی است و به احساسات و عواطف و هیجانات بستگی دارد ولی بالاخره با سوراخهای بدن ارتباط دارد. این قرارداد نیست که بگویم آدم وقتی از حمام بیرون میآید از اینکه میبیند دیگران او را تمیز میبینند شاد است، پس آدم از تمیز دیدهشدن شاد است، اصلا این حرفها نیست، شستو شو روی شما اثر میگذارد.
🔹ما واقعا یک واحد روانتنی درهم تنیدهایم. البته موضع ما نسبت به بدنمان یکسره متفاوت شده است. ما بر خلاف احمد ژندهپیليم. میگوییم بدنمان مال ما است، اما روح یعنی چه؟ اکثر ما میگوییم روح چیست؟ ژندهپیل میگفت بدن چیست؟ فرقی نمیکند، یک دید است. ما میگوییم روح چیست، اما عیسی میگفت نمیارزد که ذرهای از روح خود را بفروشی و در مقابلش جهانی را بگیری. برای او روح مهم بود. برای ما روح مهم نیست، بنابراین حمام بدن داریم، حمام روح نداریم. احمد ژندهپیل حمام روح داشت، حمام بدن نداشت ولی در واقع هر دو به یک اندازه خطااند.
کتاب عمر دوباره، صفحات 256 الی 258 با تلخیص

چرا نبرد ۱۲ روزه پایان یافت، یدالله کریمی پور