Thursday, Sep 18, 2025

صفحه نخست » جنبش زن، زندگی، آزادی: از مهسا امینی، دختر ایران، تا لرزش پایه‌های حکومت

aa.jpgدختر ایران؛ آغاز یک روایت ملی

ارشان آذری

وقتی خبر جان‌باختن مهسا (ژینا) امینی در شهریور ۱۴۰۱ منتشر شد، در همان نخستین ساعت‌ها هیچ‌کس نمی‌توانست تصور کند که این نام ساده به نماد یک ملت تبدیل خواهد شد. مهسا، دختری بیست‌ودو ساله، نه سیاستمدار بود و نه کنشگر شناخته‌شده؛ او فقط یک دختر ایرانی بود که می‌خواست مانند میلیون‌ها جوان دیگر زندگی کند. اما مرگ او در بازداشت گشت ارشاد، همه‌چیز را دگرگون کرد. همان لحظه، مهسا از یک فرد به یک «نماد» بدل شد: دختر ایران.

این نام مرزها را شکست. دیگر مهم نبود کردی، ترکی، بلوچی یا فارسی باشی؛ همه او را از خود می‌دانستند. همه حس می‌کردند مهسا می‌توانست خواهر، دختر یا حتی خودشان باشد. همین همدلی، نخستین جرقه‌ی جنبش زن، زندگی، آزادی بود.

شعاری که تاریخ را دگرگون کرد

«زن، زندگی، آزادی» تنها یک شعار خیابانی نبود؛ عصاره‌ی سال‌ها مبارزه و خشم فروخورده بود. زن: نماد کرامت انسانی و نفی تحقیر. زندگی: حق ساده اما سرکوب‌شده‌ی مردم ایران برای زیستن بی‌هراس. آزادی: آرمان دیرین ملتی که بیش از چهار دهه در زنجیر استبداد گرفتار است.

این سه واژه کنار هم، مانند چکشی بر دیوارهای پوسیده‌ی جمهوری اسلامی فرود آمد. برای نخستین بار پس از انقلاب ۵۷، مردم نه برای اصلاح، نه برای تغییر جزئی، بلکه برای برچیدن کل نظام به میدان آمدند. شعارها به‌روشنی می‌گفت: این حکومت باید برودو

لرزش پایه‌های حکومت

اعتراضات پس از مهسا امینی به‌سرعت سراسر ایران را فرا گرفت. از دانشگاه تهران تا خیابان‌های زاهدان، از سنندج تا تبریز و اهواز، مردم یک‌صدا بودند. حکومت، که سال‌ها با سرکوب‌های مقطعی خود را نگه داشته بود، این بار با موجی روبه‌رو شد که حتی ماشین گلوله و زندان نیز نتوانست خاموشش کند.

جهان هم به این صدا پیوست. تصاویر زنان شجاعی که در خیابان روسری از سر برداشتند یا با دستان خالی در برابر نیروهای مسلح ایستادند، به تیتر نخست رسانه‌های جهانی بدل شد. در هر گوشه دنیا، از برلین و پاریس تا لس‌آنجلس و تورنتو، ایرانیان با فریاد «زن، زندگی، آزادی» خیابان‌ها را پر کردند.

حکومت شاید توانست خیابان‌ها را موقتاً آرام کند، اما پایه‌های مشروعیتش هرگز دیگر مثل قبل نشد. در واقع، از پاییز ۱۴۰۱ به بعد، جمهوری اسلامی در وضعیت «بقا به هر قیمت» است، نه حکمرانی.

سالگردی که دوباره شعله کشید

اکنون، در سالگرد درگذشت مهسا، بار دیگر آتش این جنبش شعله‌ور شده است. با وجود سرکوب خونین و هزاران بازداشتی، مردم نشان دادند که یاد مهسا نه‌تنها خاموش نشده، بلکه هر سال پرقدرت‌تر زنده می‌شود. در شهرهای ایران بار دیگر تجمع‌ها و شعارها آغاز شده و حکومت ناچار است با وحشت از تکرار همان طوفان ۱۴۰۱ نیروهای امنیتی را به خیابان‌ها بکشاند.

این بازگشت نشان می‌دهد که جنبش زن، زندگی، آزادی به یک حافظه‌ی تاریخی و سیاسی تبدیل شده است. هر نسلی که در آینده به میدان بیاید، نام مهسا را به‌عنوان رمز مقاومت با خود حمل خواهد کرد.

حلقه مفقوده: اتحاد

با این حال، یک حقیقت تلخ را هم باید پذیرفت: هیچ جنبش اجتماعی، هرقدر گسترده، بدون رهبری و سازمان‌دهی نمی‌تواند به پیروزی نهایی برسد. اعتراضات خودجوش، اگر به یک نقشه راه و رهبری ملی متصل نشوند، سرانجام در خون و فرسایش خاموش می‌شوند. این همان حلقه‌ی مفقوده‌ای است که بارها در تاریخ معاصر ایران تکرار شده است.

امروز ملت ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک محور همبستگی است؛ محوری که بتواند نیروهای گوناگون را گرد آورد و صدای پراکنده خیابان را به یک ائتلاف سیاسی منسجم بدل کند.

نقش شاهزاده رضا پهلوی

در این میان، تنها چهره‌ای که ظرفیت نمادین و تاریخی برای ایفای این نقش دارد، شاهزاده رضا پهلوی است. او نه‌تنها میراث‌دار یک تاریخ ملی است، بلکه در دهه‌های اخیر بارها بر لزوم اتحاد فراتر از مرزبندی‌های حزبی و ایدئولوژیک تأکید کرده است.

شاهزاده رضا پهلوی برای بسیاری از ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، نماد «ایران واحد» است. او می‌تواند حلقه‌ی اتصال جنبش‌های مدنی داخل، اپوزیسیون خارج و حمایت بین‌المللی باشد. در غیاب چنین محوری، هر گروه به‌تنهایی فرسوده خواهد شد؛ اما با اتحاد حول او، امکان ساختن یک جبهه ملی برای آزادی فراهم می‌شود.

از فریاد تا پیروزی

جنبش زن، زندگی، آزادی ثابت کرد که ملت ایران آماده‌ی تغییر است. اما تغییر نیازمند سازمان است. اگر امروز در کنار فریاد خیابان، نقشه‌ی دوران گذار با رهبری ملی شکل بگیرد، فردای ایران می‌تواند نه تکرار شکست‌های گذشته، بلکه آغاز آزادی باشد.

سخن پایانی

مهسا امینی، دختر ایران، با مرگ خود زندگی و آزادی را به فریادی جهانی بدل کرد. این فریاد هنوز خاموش نشده و هر سال پرطنین‌تر می‌شود. امروز مسئولیت تاریخی بر دوش همه‌ی ماست: پیوند دادن این جنبش به اتحاد ملی حول شاهزاده رضا پهلوی. تنها در این صورت است که شعار «زن، زندگی، آزادی» از خیابان‌های خونین به قله‌های پیروزی خواهد رسید.

مهسا زنده است، زیرا ایران زنده است. و ایران آزاد خواهد شد، اگر ما با هم بایستیم.

ارشان آذری



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy