مهر در برابر قهر، از جشنهای خرافی تا مهرگان باستان، واکاوی تاریخی ـ اجتماعی هجوم فرهنگی بر ایران
دیباچه:
ایران را اگر به درختی تناور مانند کنیم، ریشههایش در ژرفای تاریخ است و شاخههایش بر آسمان. هرچند بارها بادهای تند از بیابان برخاستند و آتش در خرمنش زدند، این درخت همچنان پابرجاست؛ گاه زخمی، گاه خمیده، ولی هرگز بریده نشد.
آن روز که تازیان بر این ملک تاختند، نه تنها تیغ بر پیکر فر و شکوه ایران زدند، که بر جان فرهنگ نیز تاختند.
کتابخانهها را سوزاندند، آیینهای شادمانی را به حاشیه راندند، و مردمان را به خاموشی کشاندند.دکتر زرینکوب در دو قرن سکوت میفرماید:
«ایران نه تنها سلطنت خویش را باخت، که زبان و فرهنگش نیز در پرده سکوت فرو رفت.»
و امروز، در روزگار ما، پس از گذشت چهارده سده، همان قهر بازگشته است؛ نه در هیئت لشکر بیگانه، که در چهره حکومتی خودینما که چهلوهفت سال است همچون دشمنی در لباس دوست، ریشههای ایران را میسوزاند.
آتش دیروز و آتش امروز
روزی کتابهای ما در آتش سوخت و امروز شادیهایمان در محاق فراموشی است. در دیروز، آتش بر تیسفون و استخر زدند و در امروز، آتش بر جشنهای باستانی ما. آنچه آن زمان با شمشیر و آتش کردند، اکنون با منبر و رسانه میکنند.
زنده یاد احمدکسروی، آن روشنضمیر بیدارگر، بارها گفت:
«خرافات، بند است بر دست و پای ایرانی؛ اگر نگسلد، رهی به آزادی نخواهد بود.»
و این سخن امروز بیش از هر زمان دیگری بر ما آشکار است.
مهرگان؛ فروغ جاوید ایرانیت
در این میان، مهرگان همچون خورشیدی است که در پاییز برمیتابد و بر تاریکی میتازد.
• مهر یا میترا، در زبان پارسی، فروغ است و روشنایی؛ دوستی و پیوستگی؛ پیمان و محبت.
• دشمن او دروغ و پیمانشکنی است، و آنکه مهر میشناسد، با کینه و نامهربانی بیگانه است.
• فلسفه مهرگان آن بود که مردمان شش روز به شکرگزاری از خداوند پردازند و به یاد آورند که نعمتهای بیپایان او سزاوار سپاس است.
در آن روزها، نیاکان ما سفرهها میگستردند؛ با انار و انگور و بادام و خشکبار، با شراب ناب و خوراکیهای رنگین. جامههای نو میپوشیدند، آتش میافروختند، و شادی و مهربانی را میان خود استوار میکردند. هر کس بر دیگری لبخندی میبخشید و پیمانی نو با راستی و مهر میبست.
بیهقی اگر مینوشت، میگفت: «چنان روزگاری بود که دلها به شادی روشن میشد و خانهها از فروغ مهر پر میگشت.»
مهر در برابر قهر؛ آیین ایرانی در برابر آیین بیگانه
در برابر این آیین زندگیبخش، حاکمان پسین، آیینهایی بر ما تحمیل کردند که بر پایه اندوه و ترس بنا شده بود. به جای لبخند، اشک؛ به جای بزم، ماتم؛ به جای مهر، قهر.
زنده یاد علی دشتی در بیستوسه سال، پرده از این حقیقت برداشت که این دین وارداتی بیش از آنکه آزادی بیاورد، بندگی و خرافه آورد. بزرگ مردانی همچون شجاعالدین شفا و دکتر مسعود انصاری نیز هر یک به زبان خود گفتند که این آیینها جان ایرانی را تهی از شادی و خرد ساختهاند.
بدینگونه، میتوان گفت: هرچه بیگانه آورد، مرگ بود و ماتم؛ و هرچه ایران داشت، زندگی و شادی بود.
---------------------
سخن واپسین:
از روزگار هجوم عرب تا این چهلوهفت سال اخیر، دشمنان فرهنگ ایران کوشیدهاند ریشههای ما را ببرند. اما تاریخ گواه است که این ریشهها چنان ژرف است که هر بار بر خاکستر نیز جوانه زده. مهرگان، همانند نوروز، نه تنها یک جشن، که پرچم ایرانیت است؛ نماد ایستادگی در برابر فراموشی.
پس هرگاه مهرگان را برپا میداریم، در حقیقت بر دروغ و اندوه میشوریم و پیمانی تازه با شادی و زندگی میبندیم.
مهرگان بر ایرانیان راستین فرخنده و همایون باد. 🌺
ایرانبان پورزند

از دختران مدرسه ی شین آباد چه خبر! جعفر بخشی بی نیاز