Thursday, Sep 25, 2025

صفحه نخست » چه سازوکار نظری ناتوانی تصمیم‌گیری در رژیم ولایی را توضیح دهد؟ احمد علوی

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

سخنرانی اخیر علی خامنه و اصرار بر فرار به جلو به عنوان تنها گزینه بقای حاکمیت ولایی بار دیگر نشان داد که حاکمیت ولایی قادر به تصمیم‌گیری اساسی برای خروج از بحرانهای انبوه انباشته اش نیست. این البته شگفت آور نیست، چه سرشت و ساختار رژیم ولایی این امر را به آن دیکته می کند. توضیح اینکه راهی را که دمکراسی ها برای بقای خود برگزیده اند، دگرگونی مداوم و جابجایی مقامات و انطباق ساختار حاکمیت با نیازهای شهروندان است. رژیم ولایی اما با تکیه بر انگاره های فقه ولایی و ساختار متصلب فاقد این نیروی پویای دیگرگونی مداوم و انطباق با نیازهاست. بدیدن ترتیب دسترسی آن به منابع سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی محدود شده و به بیماری ناکارآمدی در عرصه تصمیم گیری بخصوص تصمیم گیری در شرایط بحرانی دچار میشود.

در همین راستا، در ادبیات علوم سیاسی، یکی از پرسش‌های اصلی درباره رژیم‌های اقتدارگرا، چرایی ناتوانی آنان در اتخاذ تصمیم‌های به‌موقع و کارآمد در شرایط بحرانی است. رژیم ولایی ایران، به‌ویژه در دوران رهبری علی خامنه‌ای، نمونه بارزی از این معضل است. این یادداشت تلاش دارد با بهره‌گیری از تئوری پولی‌هوریستیک (Poliheuristic Theory) نشان دهد که چگونه فرایند تصمیم‌گیری در این رژیم به شکل سیستماتیک دچار فلج تصمیم‌گیری می‌شود و چه پیامدهایی برای حکمرانی، اقتصاد و ثبات سیاسی به همراه دارد.

2. چارچوب نظری: تئوری پولی‌هوریستیک

تئوری پولی‌هوریستیک بیان می‌کند که رهبران در شرایط پیچیده، برای ساده‌سازی فرایند تصمیم‌گیری از چندین میانبر ذهنی (Heuristics) استفاده می‌کنند. این رویکرد در دو مرحله رخ می‌دهد:

مرحله حذف غیرجبران‌پذیر (Non-compensatory Stage): رهبر ابتدا گزینه‌هایی را کنار می‌گذارد که می‌تواند تهدیدی حیاتی برای بقا یا مشروعیت سیاسی او باشد.

مرحله انتخاب جبرانی (Compensatory Stage): از میان گزینه‌های باقی‌مانده، انتخاب بر اساس موازنه هزینه-فایده انجام می‌گیرد.

در رژیم ولایی، خامنه‌ای در مرحله اول همواره گزینه‌هایی را حذف می‌کند که به معنای کاهش مشروعیت دینی، سیاسی یا از دست دادن کنترل منابع قدرت باشد. بدین ترتیب، دامنه انتخاب‌ها به‌شدت محدود می‌شود و رهبر در عمل میان گزینه‌های ناکارآمد گرفتار می‌شود. انتخاب هرکدام از این گزینه ها به معنای هزینه های کلان برای جامعه ایران است.

3. مکانیسم ناتوانی تصمیم‌گیری در رژیم ولایی

3.1 حذف گزینه‌های پرخطر

خامنه‌ای هیچ‌گاه حاضر نیست گزینه‌هایی مانند اصلاحات ساختاری سیاسی- اقتصادی، تنش‌زدایی واقعی در روابط خارجی یا واگذاری بخشی از قدرت به نهادهای مستقل را بپذیرد. این گزینه‌ها از همان ابتدا حذف می‌شوند زیرا خطر تضعیف بقای نظام و اقتدار شخصی را به همراه دارند.

3.2 محدودیت گزینه‌های باقی‌مانده

گزینه‌های باقی‌مانده معمولاً به تکرار سیاست‌های گذشته (مثل تکیه بر سرکوب داخلی، مانور تبلیغاتی، یا سیاست خارجی ماجراجویانه) محدود می‌شوند که نه تنها بحران را حل نمی‌کنند بلکه به تعمیق آن دامن می‌زنند.

3.3 فلج تصمیم‌گیری

این روند به شکل‌گیری فلج تصمیم‌گیری (Decision-making paralysis) منجر می‌شود؛ یعنی رژیم به جای اتخاذ تصمیم قاطع، یا تصمیم را به تأخیر می‌اندازد یا به سیاست‌های نیم‌بند و متناقض روی می‌آورد.

4. نشانه‌های ناتوانی تصمیم‌گیری در ایران

اقتصاد: ناتوانی در اصلاح ساختار بودجه و وابستگی مزمن به نفت.

سیاست خارجی: بلاتکلیفی میان تنش‌زدایی با غرب یا ادامه ستیزه‌جویی منطقه‌ای.

اجتماع: سرکوب مداوم به جای گفت‌وگو با جامعه مدنی و پذیرش اصلاحات.

بحران‌های ناگهانی: تأخیر در واکنش به حوادثی مانند سقوط هواپیمای اوکراینی یا اعتراضات مردمی، که باعث از دست رفتن سرمایه اجتماعی شد.

5. پیامدهای ناتوانی تصمیم‌گیری

5.1 پیامدهای اقتصادی

تعمیق رکود و تورم ناشی از نبود سیاست‌گذاری شفاف.

فرار سرمایه و نخبگان به دلیل عدم قطعیت در سیاست‌های کلان.

کاهش سرمایه‌گذاری خارجی و داخلی.

5.2 پیامدهای سیاسی

تضعیف مشروعیت داخلی و گسترش شکاف دولت-ملت.

افزایش وابستگی به سرکوب و نیروهای امنیتی به‌عنوان ابزار اصلی کنترل.

گسترش بی‌اعتمادی بین نهادهای حکومتی و حتی میان جناح‌های درون نظام.

5.3 پیامدهای اجتماعی

کاهش انسجام اجتماعی و افزایش نارضایتی عمومی.

تقویت گفتمان‌های جایگزین که مشروعیت ایدئولوژیک رژیم را به چالش می‌کشند.

تشدید مهاجرت نیروی انسانی متخصص.

5.4 پیامدهای ژئوپولیتیکی

انزوای بین‌المللی و تداوم تحریم‌ها.

ناتوانی در ایجاد ائتلاف‌های پایدار و مؤثر منطقه‌ای.

افزایش هزینه‌های امنیتی به جای توسعه اقتصادی.

6. هراس رژیم از تغییر حکمرانی

یکی از دلایل اصلی حذف گزینه‌های کارآمد، ترس رژیم از تغییر حکمرانی است. تغییر واقعی می‌تواند به معنای:

از دست رفتن منابع ثروت الیگارشهای ولایی (کنترل بر رانت‌های نفتی و نهادهای اقتصادی شبه‌دولتی)،

از دست رفتن منابع قدرت (کنترل نظامی، امنیتی و گفتمان ولایی)،

و کاهش منزلت اجتماعی و سیاسی مقامات و سران رژیم ولایی باشد.

این ترس باعث می‌شود رژیم حتی در برابر اصلاحات حداقلی نیز مقاومت نشان دهد و در نتیجه، چرخه ناکارآمدی بازتولید شود.

7. نتیجه‌گیری

تحلیل بر اساس تئوری پولی‌هوریستیک نشان می‌دهد که ناتوانی رژیم ولایی در تصمیم‌گیری، نه صرفاً ناشی از ضعف فردی رهبر، بلکه محصول یک مکانیسم ساختاری است که هرگونه تغییر واقعی را تهدیدی برای بقا تلقی می‌کند. در نتیجه، تصمیم‌گیری در ایران همواره میان حذف گزینه‌های کارآمد و انتخاب گزینه‌های ناکارآمد گرفتار می‌شود. این وضعیت به تداوم فلج تصمیم‌گیری، تعمیق بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، و در نهایت، شکنندگی روزافزون نظام منجر می‌شود.

تصمیم‌گیری در شرایط بحرانی یکی از مهم‌ترین موضوعات در نظریه روابط بین‌الملل، حکمرانی و سیاست تطبیقی است. در رژیم ولایی ایران، علی خامنه‌ای به عنوان تصمیم‌گیرنده اصلی، بارها در برابر بحران‌های کلان (تحریم‌های بین‌المللی، بحران‌های اقتصادی داخلی، اعتراضات اجتماعی و تنش‌های منطقه‌ای) ناتوانی در اتخاذ راهکارهای قاطع و مؤثر را نشان داده است. پرسش اصلی این یادداشت آن است که: چه سازوکار نظری می‌تواند ناتوانی تصمیم‌گیری در رژیم ولایی را توضیح دهد؟. در همین راستا، این بررسی نشان می‌دهد که هراس رژیم از تغییر حکمرانی -که به معنای از دست رفتن منابع قدرت، ثروت و منزلت است- یکی از مهم‌ترین دلایل حذف گزینه‌های اصلاحی و ناکامی در گذار به سیاست‌های کارآمد محسوب می‌شود.

چارچوب نظری: تئوری پولی‌هوریستیک

تئوری پولی‌هوریستیک (Mintz, 2004) بر آن است که رهبران در شرایط پیچیده، از میانبرهای ذهنی (heuristics) برای ساده‌سازی فرآیند تصمیم‌گیری استفاده می‌کنند. این فرآیند معمولاً در دو مرحله رخ می‌دهد:

حذف گزینه‌های پرهزینه سیاسی: گزینه‌هایی که تهدیدی برای بقا یا مشروعیت حاکمیت یا از دست رفتن منابع قدرت، ثروت و منزلت برای الیگارشهای حاکم باشند، بدون ارزیابی کامل کنار گذاشته می‌شوند.

انتخاب از میان گزینه‌های باقی‌مانده: رهبر از میان مجموعه‌ای کوچک و اغلب ناکارآمد انتخاب می‌کند، حتی اگر این انتخاب در سطح ملی بهینه نباشد.

این الگو نشان می‌دهد که رهبر رژیم ولایی بیشتر دغدغه «حفظ بقای الیگارشهای حاکم» دارد تا «کارآمدی سیاستی». این الگو البته در سازگاری با انگاره اصلی رژیم ولایی که حفظ رژیم ولایی به مثابه تنها واجب شرعی پایه میباشد.

تحلیل موردی: نشانه‌های ناتوانی در تصمیم‌گیری

۱. تحریم‌ها و سیاست خارجی

گزینه حذف‌شده: مصالحه پایدار با آمریکا و غرب یا پذیرش برجام جدید (زیان به مشروعیت گفتمان اقتدار رژیم ولایی).

گزینه انتخاب‌شده: ادامه مقاومت نمادین و اتکا به «اقتصاد مقاومتی» که کارآمدی اندکی دارد.

نشانه فلج: انباشت فشار اقتصادی بدون راه‌حل ساختاری.

۲. بحران اقتصادی داخلی

گزینه حذف‌شده: اصلاحات ساختاری شامل شفافیت مالی، پیوستن به FATF، کاهش بودجه نهادهای رانتی.

گزینه انتخاب‌شده: چاپ پول، دستکاری نرخ ارز، تداوم پرداخت‌های رانتی به نهادهای نظامی و مذهبی.

نشانه فلج: تورم مزمن، ناترازی بودجه و کاهش ارزش پول ملی.

۳. اعتراضات اجتماعی

گزینه حذف‌شده: گفت‌وگوی واقعی با جامعه، گشایش سیاسی.

گزینه انتخاب‌شده: سرکوب امنیتی همراه با وعده‌های محدود اقتصادی.

نشانه فلج: تکرار چرخه اعتراض-سرکوب بدون حل ریشه‌ای بحران.

۴. سیاست منطقه‌ای

گزینه حذف‌شده: عقب‌نشینی از سیاست حمایت از گروه‌های نیابتی.

گزینه انتخاب‌شده: تداوم حضور پرهزینه در یمن، سوریه، عراق و لبنان.

نشانه فلج: افزایش فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی همراه با تخلیه منابع داخلی.

هراس از تغییر حکمرانی: سه‌گانه قدرت، ثروت و منزلت

قدرت

قدرت سیاسی در رژیم ولایی متمرکز در حلقه‌ای بسته حول ولایت فقیه، سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی-ایدئولوژیک است. هرگونه تغییر واقعی در حکمرانی (مانند توزیع قدرت میان نهادهای انتخابی یا تقویت قوه قضاییه مستقل) به معنای تضعیف موقعیت انحصاری ولی‌فقیه و حذف انحصار امنیتی است. از این‌رو تغییر، تهدیدی وجودی تلقی می‌شود.

ثروت

اقتصاد ایران زیر سیطره نهادهای رانتی مانند بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و قرارگاه خاتم‌الانبیا قرار دارد. هر اصلاح شفاف‌ساز اقتصادی، از FATF گرفته تا خصوصی‌سازی واقعی، معادل با پایان دسترسی انحصاری این نهادها به منابع عظیم نفتی، ارزی و مالی است. هراس اصلی از دست رفتن این رانت‌هاست.

منزلت

منزلت اجتماعی الیگارشهای حاکم بر پایه گفتمان فقهی شیعی ولایی و جایگاه‌های رانتی شکل گرفته است. تغییر حکمرانی می‌تواند این منزلت را از بین ببرد و آنان را به سطح شهروندان عادی یا حتی متهمان سیاسی و اقتصادی تنزل دهد. این خطر، انگیزه‌ای مضاعف برای جلوگیری از اصلاحات واقعی ایجاد می‌کند. این سه‌گانه هراس، توضیح می‌دهد چرا رژیم ولایی تغییر ساختار حکمرانی را نه اصلاح بلکه تهدیدی وجودی می‌بیند. در چارچوب پولی‌هوریستیک، همین هراس موجب می‌شود گزینه‌های اصلاحی در همان مرحله نخست حذف شوند و چرخه فلج تصمیم‌گیری استمرار یابد.

بحث و نتیجه‌گیری

بر اساس تئوری پولی‌هوریستیک، رفتار خامنه‌ای در شرایط بحران ناشی از عقلانیت محدود و بقا-محور است. این عقلانیت باعث حذف گزینه‌های اصلاحی و انتخاب راهکارهای ناکارآمد می‌شود. هراس از دست رفتن منابع قدرت، ثروت و منزلت نیز چرخه حذف گزینه‌ها را تشدید می‌کند. پیامد آن، شکل‌گیری فلج تصمیم‌گیری مزمن و تداوم بحران‌های چندلایه است که نه تنها کارآمدی رژیم را از بین می‌برد، بلکه چشم‌انداز فروپاشی تدریجی آن را نیز افزایش می‌دهد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy