مسئولیت جامعه پزشکی کجاست؟
مرگهای پیاپی زندانیان در زندانها به دلیل عدم ارائه خدمات درمانی مناسب روندی بسیار نگران کننده و خطرناک است.
فاجعهای که به دلیل وقوع مکرر، نه یک اتفاق که سوءاستفاده سیستماتیک از حق درمان زندانیان برای تحت فشار گذاشتن آنها محسوب میشود.
در طی کمتر از سه هفته، حداقل چهار زن به نامهای مریم شهرکی، سمیه رشیدی، جمیله عزیزی و سودابه اسدی در زندانهای ایران به دلیل عدم دریافت خدمات مناسب و به موقع پزشکی جان خود را از دست دادهاند.
در این میان تنها خانم سمیه رشیدی آن هم در هنگام افت سطح هوشیاری و در حالت نزدیک به کما به بیمارستان اعزام گردیده بستری شدند، در حالیکه بارها به خاطر بیماری شدید خود به بهداری زندان مراجعه نموده بودند اما تنها با برچسب تمارض روبرو میشدند.
اقدامی بسیار دیرهنگام و صرفا از سر رفع تکلیف که متاسفانه نتوانست جان ایشان را نجات دهد.
این در حالی است که چنین مواردی به جز اینکه جزء اصول اولیه حقوق بشری بوده در ماده ۲۵ بیانیه حقوق بشر و ماده ۱۲ عهدنامه ژنو آمده، به طور مجزا و در بستر حق زندانیان در برخورداری از درمان، توسط سازمان ملل و تحت عنوان "قانون ماندلا" نیز در اصولی هشتگانه مدون شده است:
-اصل دسترسی به خدمات بهداشتی برای زندانیان
-اصل رعایت احترام به کرامت انسانی زندانیان
-اصل دسترسی به خدمات درمانی-بهداشتی بدون تبعیض از نظر جنسیت، نژاد، مذهب، عقیده سیاسی و...
-اصل تعهد کادر درمان زندان به اصول حرفهای و اخلاقی
-اصل حق دسترسی به خدمات درمانی خارج از زندان وقتی ارائهی خدمات مناسب در زندان ممکن نباشد
-اصل مراقبت از سلامت روانی و جسمی زندانیان
-اصل رعایت اصول محرمانگی زندانیان در مورد بیماریهایشان
-و نهایتا اصل اساسی پرهیز از محرومیت درمانی بهعنوان ابزار مجازات یا فشار علیه زندانیان
متاسفانه عدم رعایت این نکات بدیهی در موارد زیادی به تشدید بیماری، آزار مضاعف و حتی مرگ زندانیان انجامیده است و در این زمینه میتوان به لیست بلندی از قربانیان چون جواد روحی، بکتاش آبتین، وحید صیادینصیری، شاهرخ زمانی، بهنام محجوبی فاطمه سپهری، راحله راحمیپور، زینب جلالیان، مطلب احمدیان، مهوش ثابت، پروین میرآسان، معصومه عسگری، پوران ناظمی کاظم علینژاد و ...اشاره کرد.
بنابراین خانم سمیه رشیدی نه اولین نفر در این رویه خطرناک است و- اگر دست روی دست بگذاریم- نه آخرین نفر خواهد بود.
نگارنده درمورد مسائل بهداشتی و درمانی زندانها بر اساس قوانین بینالملی و ملی و کمکاریهای خطرناک صورت گرفته در دو یادداشت:
اختلال سیستماتیک در درمان زندانیان، جنایت علیه بشریت است!
https://news.gooya.com/2024/12/post-93972.php
ساسهای زندان اوین!
https://news.gooya.com/2024/08/post-90098.php
به طور مفصل پرداخته است.
اکنون اما روی سخنم با جامعه پزشکی و همکارانم در کادر درمان است.
کسانی که به جز مسائل انسانی به دلیل حرفه و سوگند پزشکی، در این زمینه به طور ویژه مسوولیت دارند.
همکاران گرانقدر!
جامعه محترم پزشکی!
با توجه به اینکه هیچ متولی دلسوز و نمایندهی قابل اعتمادی در سطح صنفی و دولتی برای پیگیری اموری چنین حیاتی که با سلامت و جان انسانها مرتبط است وجود ندارد، وقتی وزارت بهداشت به عنوان نهاد مسوول نظارت در این مورد هیچ اقدامی انجام نداده و سازمان نظام پزشکی درگیر رقابتهای سخیف قبیلهای درونی، برای کسب حداکثر رانت و پوشش اختلاسهای خود است، چارهای جز این نمیماند که خود ما پزشکان و کادر درمان درکنار انجمنهای صنفی و علمی و خبرگزاریهای "مستقل" وارد عمل شده، نسبت به این روند خطرناک اطلاعرسانی کرده، اعتراض خود در مورد عدم برخورداری زندانیان از خدمات درمانی را به صورت فردی، گروهی، کمپین رسانهای، نامه سرگشاده و... اعلام نماییم.
اعتراضی که در صورت استفاده از تمام ظرفیتهای فردی، گروهی و اطلاع رسانی جامعه پزشکی میتواند با آگاهی بخشی عمومی داخلی و بینالمللی نهادهای مسوول را مجبور به پاسخگویی و تغییر رفتار در جهت رفع این اهمال مرگبار نماید.
در این روزهای تلخ برای ایران و مردم آن، ما وظیفه داریم، خودمان اقدام کنیم و با عبور از نهادهای پوچ و بیخاصیتی چون وزارات بهداشت و سازمان نظام پزشکی به طور مستقل عمل کنیم.
ساختارهایی که دیرزمانی است تحت تسلط کامل قدرت بوده، سلامت جامعه و زندانیانی که جزء مردم هستند، برایشان هیچ ارزشی ندارد و توامان هیچ دغدغهای برای جامعهی پزشکی هم ندارند، چنانکه جلوههای آن را طی سالهای اخیر در سکوت مطلق در برابر مرگهای سریالی دستیاران، کشته شدن پزشکانی که تنها گناهشان درمان مجروحان بود یا بستن در به روی معترضان مسالمتآمیز در آبان ۱۴۰۱ و ...به روشنی دیدهایم.
جان انسان عزیزی به دلیل عدم در دریافت خدمات درمانی مناسب از کف رفته است و هر لحظه اتلاف وقت بازی با جان انسانهای عزیزی دیگری خواهد بود که اکنون در خطر قرار دارند.
بنابراین اکنون وقت عمل است و ما همگان در برابر وجدان خویش برای انجام فعالیت "واقعی" ایستادهایم.
بابک خطی

عظمایِ آویزان، مهران رفیعی