امیر دها
فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم های سازمان ملل، جمهوری اسلامی را به دو مسیر متضاد سوق دادهاند: حرکت پنهانی به سوی ظرفیتهای تسلیحاتی، و همزمان، نمایش آشتی داخلی و فعالتر کردن اختلافات در صفوف اپوزیسیون و خرید زمان در برابر فشار خارجی.
شروط اروپاییها و هزینههای سنگین پذیرش آن برای رژیم
سه کشور اروپایی در ماههای گذشته مجموعهای از شروط برای تمدید عدم اجرای مکانیسم ماشه پیشنهاد کرده بودند. این شروط شامل محدودیتهای جدی در فعالیتهای هستهای، کاهش اقدامات تحریکآمیز منطقهای و توقف برنامههای موشکی بود. از نگاه جمهوری اسلامی، پذیرش چنین شرایطی به معنای عقبنشینی استراتژیک از «حق مسلم» غنیسازی، به فنا رفتن هیبت «قدرت منطقهای» رژیم و فرو ریختن هیمنه «رهبر شیعیان جهان» بود.
از همین رو، رهبران جمهوری اسلامی ترجیح دادند به تحریمهای کمرشکن گردن نهند، اما دستکم در ظاهر استقلال و انسجام «قدرت سخت» خود را از دست ندهند.با فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت همه تحریمهای سازمان ملل، رژیم ایران اکنون در برابر دو مسیر متضاد قرار گرفته است:
۱. بازدارندگی هستهای: طی ماههای اخیر برخی مقامات رژیم تلویحاً یا صریحاً اشاره کردهاند که ممکن است جمهوری اسلامی بهسمت ظرفیتهای تسلیحاتی هستهای حرکت کند. این استراتژی به گمان آنها میتواند نوعی سپر بازدارنده در برابر تهدیدات اسرائیل یا حتی فشارهای آمریکا باشد.
۲. نمایش رفرم و مهندسی آشتی داخلی: همزمان رژیم سناریوی دیگری را نیز روی میز گذاشته است؛ نمایش «روزنهگشایی» از طریق طرحهایی چون رفراندوم، بیانیههای «تحولخواهانه»، کنسرتهای خیابانی، نمایشهای مد و فضاهای فرهنگی بازتر. این پروژه بیش از آنکه راه حلی واقعی برای حل بحران مشروعیت باشد، ابزاری برای مدیریت بحران و خرید زمان است.
یکی از اهداف کلیدی رژیم از مهندسی رفرم و طرح «آشتی ملی» ایجاد شکاف در جامعه است.
• در داخل کشور، برای شکاف انداختن میان مردم ، میان کسانی که به تجربه به این قطعیت رسیدهاند که اصلاحات اسم مستعار «بقای نظام» و ادامه فلاکتهای امروز است، و در سوی دیگر، آنهایی که به سراب «اصلاح تدریجی» نظام چشم دوختهاند.
جمهوری اسلامی هرقدر برای حل بحرانها و معضلات مردم ناتوان و ناکارآمد است، اما در مقابل، برای ایجاد بیاعتمادی و تفرقه، مهارتهای مردمستیزانه زیادی دارد و از این رو اصلا دور از ذهن نخواهد بود که در صورت جدیتر شدن تهدید سرنگونی، برای تضعیف «جبهه براندازان»، نقشههای شومش برای فعال کردن گسلهای قومی را نیز عملی نماید!
• در خارج از کشور، با تریبون دادن و دعوت از شماری از چهرههای به اصطلاح اپوزیسیون، که مواضعی چپگرایانه، اسرائیلستیزانه و ضد غربی دارند (چنانکه طی هفته ها و روزهای اخیر نیز دیدهایم) رژیم سعی دارد از آنها به عنوان بخشی از بازیگران نمایش آشتی ملی، استفاده کند تا موقعیت نیروهای برانداز (در داخل و خارج کشور) را تضعیف نماید. این افراد (که بعضا با مواضع اسلامستیزانه نیز شناخته میشوند!) این روزها مصاحبهها و مناظرههایشان در پلاتفرمها و رسانههای حکومتی نیز منتشر و حتی از تلویزیون دولتی نیز پخش میشود، اینها عملا ابزاری هستند برای «نگهداری» رژیم و ایجاد چنددستگی بیشتر در صفوف اپوزیسیون!
این تاکتیک، در ظاهر، یک بازی دو سر بُرد برای رژیم است: هم با ترفند سازشپذیری و رفرم، و کنار آمدن با برخی به اصطلاح مخالفان (خودی) و تضعیف جبهه براندازان، نمایش ثبات و ماندگاری میدهد ، و هم اینکه در عزم و اراده جهانی برای اجرای سختگیرانه تحریمها شکاف و تردید ایجاد کند وکاسبان تحریم نیز بتوانند همچنان تحت عنوان دور زدن تحریمها ثروتاندوزی نمایند.
البته اینکه با این تشبثات و این ابزارهای فرسوده بتوان بر درّه بسیار عمیقی که بین رژیم و مردم به جان آمده وجود دارد، پلی ساخت؛ شاید فقط اذهان سادهای که هیچ درکی از واقعیت جامعه امروز ایران و نیز ابربحرانهای تشدید شونده را ندارند، بفریبد!
احتمال اقدام نظامی
تحریمها اگرچه به خودی خود میتوانند کمرشکن باشند، اما نگرانی اصلی جمهوری اسلامی از سناریوی اقدام نظامی است. نخست وزیر اسرائیل در سخنرانی اخیرش در سازمان ملل آشکارا بر تغییر رژیم در ایران تأکید کرد. در چنین شرایطی، هرچه شکاف بین مردم و حکومت عمیقتر و اعتراضات مردمی گستردهتر شود، احتمال اقدام نظامی خارجی افزایش مییابد.
رژیم به خوبی میداند که سرکوب بیشتر در شرایط تشدید تحریمها، نارضایتی مردم را شعلهورتر کرده و بهانه برای حمله خارجی را نیز بیشتر فراهم میکند. از این رو با ایجاد فضای بازتر برای «مخالفان همسو» و در نقطه مقابل، با سرکوب پنهان اما شدیدتر «مخالفان برانداز»، همراه با پروپاگاندای تبلیغاتی گسترده، تلاش خواهد کرد که سقوط خود را به تاخیر بیندازد.
به اختصار میتوان ترفندهای تأخیری جمهوری اسلامی برای بقا به شرح زیر دستهبندی کرد:
• بازی با کارت رفراندوم و اصلاحات کنترلشده برای ایجاد دودستگی در صفوف مخالفان.
• مانورهای تبلیغاتی پیرامون بازگشت به میز مذاکره بدون تعهد واقعی به توافق.
• نمایش انعطاف در فضای اجتماعی داخلی در حدی که فشار نارضایتی خیابانی کاهش یابد، اما ساختار قدرت تهدید نشود.
این ترفندها در اصل برای خرید زمان و فرار از تصمیمات سخت طراحی شدهاند.
خلاصه کلام
جمهوری اسلامی پس از فعال شدن مکانیسم ماشه در شرایطی قرار گرفته که یا باید با شتاب بیشتری به سمت بازدارندگی هستهای حرکت کند، یا از طریق نمایش رفرم و مهندسی آشتی، زمان بخرد و مخالفان خود را چندپاره سازد.
اما تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است که این تاکتیکهای موقت شاید بتوانند چند صباحی بحران را به تأخیر اندازند، اما راه حلی برای بحران مشروعیت بنیادین جمهوری اسلامی که سقوط آن را رقم خواهد زد نخواهند بود.