هم میهن: مهدی مطهرنیا
مسئله ایران و آینده ایران، از بالاترین جایگاه برخوردار است و اندیشیدن درباره ایران، رسالت همه ماست. در این مسیر باید به سیگنالها توجه کرد. یکی از نقاطی که باید مورد توجه قرار بگیرد، تحولات بینالمللی است. نکته بعدی این است که جوامع پیشرفته برای حل بحرانها، بحران نمیآفرینند، بلکه برای حل بحرانها راهحل پیدا میکنند.
در این مسیر، اولین راهحل این است که اصلاً اجازه ندهند بحرانی به وجود بیاید و در این میان اگر هم بحرانی به وجود آمد آن بحران ایجادشده را تبدیل به فرصت میکنند.
ما در ایران با چند بحران روبهرو هستیم. یکی از بحرانهای اساسی که وجود دارد بحران حکمرانی و اعتبار است. توجه کنید که ما فروپاشی سرمایه اجتماعی و بیاعتمادی را در ایران داریم. ما بحران تمرکز قدرت در نهادهای غیرپاسخگو را داریم. نکته بعدی در اقتصاد است که ما الان اقتصاد رقابتی رانتی را داریم و در عرصه بینالملل هم که ما تقابل مستمر با غرب را پس از اسنپبک خواهیم داشت. ما آسیبپذیری در برابر تحولات نظم جهانی را داریم.
من سناریوهایی را برای آینده ایران نوشتهام که اشاره کوتاهی به آنها خواهم داشت. ما دو عدم قطعیت محوری در ایران را داریم. یکی میزان انعطافپذیری و اجماع داخلی است که پایین یا بالا باشد. دوم شدت و جهتگیری فشار خارجی است و اینکه جامعه بینالملل و بازیگران منطقهای این فشار را بیشتر خواهند کرد یا خیر. این دو عدم قطعیت، یک محیط دو در دو را میتواند ایجاد کند.
سناریوی اول در این مسیر، پایدارسازی تدریجی است. اینکه ما اجماع داخلی بالا و فشار خارجی ملایم را داشته باشیم. در صورت وجود این سناریو، نتیجه، امکان توافق حداقلی داخلی میشود اما من فکر نمیکنم که این سناریو عملیاتی شود.
اگر بخواهیم به این سناریو برسیم اولویت اول، اصلاحات اقتصادی قابل فهم است. اولویت دوم هم باز کردن گفتوگوهای بینالاذهانی در داخل و منطقهای است، باید از صاحبان خرد استفاده شود. من آرزو دارم که سرای اندیشهورزان ایران شکل بگیرد، بدون اینکه به دولتها وابسته باشند. این اندیشهورزان به سمتوسویی بروند که از مردم مستقیم حقوق بگیرند. چون اگر از دولت پول بگیرند، چطور میتوانند به مقامات ارشد کشور نظارت داشته باشند و به مردم درباره آنها گزارش دهند.
سناریوی دوم، انزوا و انجماد است که این سناریو اجماع داخلی پایین و فشار خارجی سخت را همراه خوددارد که در آن صورت، بحرانهای داخلی تشدید خواهد شد، نهادها شکنندهتر میشوند، فشار خارجی تشدید میشود، تحریمها و انزوای دیپلماتیک بیشتری را به همراه دارد. پیامد آن هم رکود عمیقتر اقتصادی، تشدید نارضایتی اجتماعی و زیستگرایی امنیتی در سیاست خارجی است. در اینجا چه باید کرد؟
سناریوی سوم، تنش منطقهای کنترلنشده است که این سناریو، اجماع داخلی بالا و یک فشار خارجی بسیار سخت را همراه خود دارد. ما باید احتمالات را در نظر بگیریم. پیامد این سناریو هم محدود شدن پیروزیهای داخلی به خاطر تحریمها و فشارهای خارجی است. اقدامات پیشنهادی هم، تقویت تابآوری اقتصادی است؛ دیپلماسی منطقهای فعال برای کاهش تنش میخواهد.
سناریوی چهارم و نهایی هم گفتوگو و تحول ساختاری است که این سناریو، اجماع داخلی پایین اما فشار خارجی ملایم و تعاملی را همراه خود دارد که البته این سناریو خیلی دور از دسترس است.
آنچه که ما در آن قرار داریم، نیازمند این است که «ایران» را «همه ایرانیان» ببینیم. مهمترین بحران، بعد از همه این بحرانها، بحران در تصمیمگیری است. جنگی که آغاز شده، سه گام اصلی دارد. گام اول جنگ روایتها بود. سالها پیش گفتیم که جنگ روایتهاست، گفتند که شما بر علیه موشک میگوئید. جنگی که الان در جریان است، نظام جمهوری اسلامی هدف نیست، گفتمان انقلابی در نظام جمهوری اسلامی هدف است، گفتمانی است که مدعی است و مدعی بوده است. تا این گفتمان را خالی و تهی نکنند، وارد مرحله سوم یعنی جنگ ساختاری نخواهند شد.
بحرانها سه مرحله دارند؛ اول، شکوفایی، دوم، فروکش و سوم، پیامد. ما در همه این مراتب در وضعیت بسیار سخت در چارچوب اوج و شکوفایی بحرانها قرار داریم. کوچکترین اشتباه توسط همه ایرانیان، چه موافق و چه مخالف، میتواند هزینههای بالایی برای ایران داشته باشد. مراقبت از ایران وظیفه همه ماست.
من سالها قبل، در کتابم برای جناب آقای خاتمی نوشتم که فشار از پایین، چانهزنی از بالا جواب نمیدهد و به این طرف بروید که نگاه به ایران را تقویت کنید.

خبرهایی که از جنگ می گوید