Thursday, Oct 2, 2025

صفحه نخست » سخنی با دوست ارجمند ابوالفضل محققی، نیکروز اعظمی

nikrooz.jpgابوالفضل محققی گرامی، در آخرین یاداشتت با عنوان «چند سوال از اپوزیسیون چپ و جمهوری خواه خارج از کشور؟» به درستی آورده ای: «مردمی که علیرغم فشارهای خُردکننده حاکمیت یک مقاومت و مبارزه مدنی را در اشکال مختلف پیش می برند که برجسته ترین آنها مبارزه گسترده زنان بر علیه حجاب اجباری و شکل گرفتن یک خیزش تأثیرگذار با شعار "زن زندگی آزادی"است. خیزشی که هنوز در صور مختلف ادامه دارد. هزینه می دهند بی آنکه جریان های مخالف جمهوری اسلامی چه در داخل و چه خارج عمیقاً آنها را در کنند و نقش خود در قبال این مبارزه مدنی را با عملکرد درست خویش پاسخ گویند.»

من نیز در مقاله خود با عنوان «رویداد زن زندگی آزادی، یک روند انقلابی است» نوشتم: «می توان گفت وجه نخست انقلاب ، یعنی نوزایی رفتاری و فرهنگی، هم اکنون در شرف تکوین و گسترش است و لازمه تداوم و تعمیق آن، تحقق وجه دوم، یعنی دگرگونی سیاسی، در انطباق و همسویی با این نوزایی فرهنگی است.» مشابهت های این دو نقل قول در اینست که هر دو بر این امر تأکید داریم که مخالفان جمهوری اسلامی باید خود را با این انقلاب یا به زبان تو "خیزش"، هماهنگ کنند و نه این انقلاب خود را با آنها.

دوست گرامی، نه تنها چپ‌ها و جمهوری‌خواهان در درک و پاسخ‌دادن به انقلاب "زن، زندگی، آزادی" ناکام مانده‌اند و می‌کوشند آن را با گرایش‌ها و فرقه‌گرایی‌های خود همسو کنند، بلکه تقریباً همه جریان‌های سیاسی گرفتار همین بیماری مزمن‌اند. بنگر که چگونه "انقلاب ملی" را در برابر "انقلاب زن، زندگی، آزادی" قرار می‌دهند!

یکی از ویژگی‌های بنیادین احزاب سیاسی در جوامع غربی، ظرفیت آنان برای انطباق با اندیشه‌ها، ارزش‌ها و هنجارهای نوپدید اجتماعی در راستای جذب حمایت رأی‌دهندگان است. این امر برخلاف الگوی رایج در جامعه‌ی ایران است؛ چرا که در ایران، گروه‌ها و جریان‌های سیاسی عموماً نه در پی همسویی با تحولات اجتماعی، بلکه در تلاش‌اند تا ارزش‌ها و الگوهای فکری جامعه را با دستگاه ایدئولوژیک یا چارچوب‌های هویتی خود سازگار سازند.

نمونه‌ی بارز دیگر را می‌توان در نسبت میان گفتمان "ملی‌گرایی" و انقلاب "زن، زندگی، آزادی" مشاهده کرد. انقلابی که به‌مثابه آخرین صورت‌بندی تحول فرهنگی و تغییر در الگوهای کنش اجتماعی در ایران معاصر ظهور یافته است، در عوض آنکه به‌عنوان یک خاستگاه مستقل ارزش‌های نوین شناخته شود، از سوی برخی جریان‌ها در قالب و محدودیت‌های گفتمان ملی‌گرایانه بازتعریف و بازتاب می یابد. این امر نشان می‌دهد که به‌جای پذیرش پویایی‌های اجتماعی و بازتاب آن‌ها در عرصه‌ی سیاست، کوشش غالب بر جهت‌دهی و تقلیل این تحولات به چارچوب‌های پیشینی است. در یک عبارت، این سنت‌ها و نمادهای ملی و فرقه‌های سیاسی‌اند که برای تداوم بقا ناگزیرند امیال و گرایش‌های خود را با تازه‌ترین دستاوردهای ارزشی جامعه ایرانی هماهنگ کنند، نه برعکس؛ همان‌گونه که احزاب پارلمانی اروپایی برای جلب آرای بیشتر رأی‌دهندگان عمل می‌کنند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy