Friday, Oct 10, 2025

صفحه نخست » سلاح اتمی یا توهم قدرت؟ واکاوی گفت‌وگوی «کلیدواژه»، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgدر برنامه‌ای از مجموعهٔ «کلیدواژه»، گفت‌وگویی میان مجری و دکتر رامین کامران به‌مناسبت سالگرد آنچه «قیام الاقصی» نامیده شد، برگزار شد. موضوع اصلی، ضرورت دستیابی ایران به سلاح اتمی بود. در این گفت‌وگو، از مردم خواسته شد که مطالبهٔ سلاح هسته‌ای را به‌عنوان یک حق مطرح کنند و حتی پیشنهاد شد که رهبر جمهوری اسلامی فتوای خود دربارهٔ «حرام بودن» این سلاح را کنار بگذارد. این موضع‌گیری، در ظاهر دفاعی و ملی‌گرایانه، اما در عمق خود حامل تناقض‌هایی است که باید با دقت عقلانی، روان‌شناختی، و اجتماعی بررسی شود.
در این گفت‌وگو، مفهوم «حق» به‌گونه‌ای مطرح شد که گویی مردم ایران در جایگاهی هستند که می‌توانند از ساختار قدرت مطالبه کنند، بی‌آن‌که به شکاف عمیق میان ملت و حاکمیت توجه شود. این نوع استدلال، پرش از واقعیت به خیال است. وقتی تجربهٔ زیستهٔ مردم، ساختار تصمیم‌گیری، و فقدان مشارکت نادیده گرفته می‌شود، آنچه به‌عنوان «حق» مطرح می‌شود، بیشتر به یک تصویر ذهنی شباهت دارد تا یک امکان واقعی. چنین پرشی، نشانهٔ گسست از تجربه و گرفتار شدن در توهم است.
از سوی دیگر، قدرت در این گفت‌وگو با ابزارهای قهر و تخریب یکی گرفته شد. اما قدرت، در معنای بنیادین خود، حاصل کنش جمعی، گفت‌وگو، و رضایت عمومی است. وقتی قدرت به خشونت فروکاسته می‌شود، آنچه باقی می‌ماند، نه اقتدار، بلکه اضطراب و ترس است. سلاح اتمی، به‌ویژه در ساختاری که شفافیت، مشارکت، و نهادهای پاسخ‌گو در آن غایب‌اند، نه نماد قدرت، بلکه نشانهٔ فقدان آن است. این نوع نگاه به قدرت، بیشتر بازتابی از بحران مشروعیت است تا راه‌حلی برای امنیت.
در لایهٔ روان‌شناختی، چنین گفت‌وگوهایی اغلب از اضطراب وجودی ساختارهای اقتدارگرا پرده برمی‌دارند. ترس از انزوا، وسواس امنیتی، و توهم کنترل مطلق، از ویژگی‌های روانی نظام‌هایی است که مشروعیت خود را از دست داده‌اند. در چنین شرایطی، ابزارهای نمادین قدرت--مانند سلاح اتمی--به‌جای آن‌که پاسخ به نیازهای واقعی باشند، به ابزاری برای پنهان‌سازی بحران بدل می‌شوند. این اضطراب، نه از تهدید بیرونی، بلکه از فروپاشی درونی ناشی می‌شود.
در همین زمینه، اشاره به فتوای رهبر جمهوری اسلامی دربارهٔ «حرام بودن» سلاح هسته‌ای نیز نیازمند دقت است. واژهٔ «حرام» در فقه اسلامی به معنای ممنوع و ناپسند است، نه «حرمت» به معنای کرامت و تقدس. اما مهم‌تر از معنای واژه، منشأ این فتواست: نه از موضع اخلاقی یا انسانی، بلکه از سر اضطرار، ترس از پیامدهای بین‌المللی، و مصلحت‌گرایی سیاسی. در چنین شرایطی، فتوا بیشتر نقش تاکتیکی دارد تا بیان یک اصل اخلاقی یا انسانی. این نکته، خود نشان‌دهندهٔ بحران مشروعیت و فقدان انسجام در گفتمان قدرت است--جایی که حتی مفاهیم دینی نیز در خدمت مصلحت سیاسی بازتعریف می‌شوند.
در سطح اجتماعی، آنچه در این گفت‌وگو دیده می‌شود، بازنمایی نوعی نگاه غنیمتی به کشور است. منابع، مردم، و حتی دانش، در خدمت بقای ساختار قدرت قرار می‌گیرند، نه در خدمت توسعهٔ عمومی. این نگاه، کشور را نه به‌عنوان یک جامعهٔ زنده، بلکه به‌عنوان یک میدان نبرد برای حفظ سلطه می‌بیند. در چنین ساختاری، سلاح اتمی نه ابزار دفاع، بلکه نماد تصاحب و کنترل است.
در نهایت، گفت‌وگوی «کلیدواژه» دربارهٔ بمب اتمی، نه از منظر عقلانیت نظری قابل دفاع است، نه از منظر قدرت اجتماعی، و نه از منظر روان‌شناسی سیاسی. این گفت‌وگو، بازتابی از بحران مشروعیت، توهم قدرت، و جایگزینی گفت‌وگو با خشونت است. در جهانی که قدرت واقعی از دل مشارکت، نهادسازی، و گفت‌وگوی آزادانه می‌جوشد، پافشاری بر سلاح اتمی، آن هم در ساختاری غنیمتی و غیرشفاف، نه قدرت است، نه امنیت--بلکه نشانهٔ اضطراب، انزوا، و فروپاشی عقلانیت.
:::



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy