Monday, Oct 13, 2025

صفحه نخست » کتاب خواندنی، مهدی استعدادی شاد

Mehdi_Estedadi_Shad.jpg1- عمری ما را از آخرالزمان ترسانده بودند؛ آخرالزمانی که بسان لولو پیش چشم کودکی و نوجوانی ما ترسیم شده بود. اما قضیۀ زندگی به چه صورتی خواهد شد؟

اگر که به ایده و برنهاد زیر دل ببندیم که تاریخ پایانی ندارد. حتا اگر جغرافیا زیر و رو شده باشد.
2- مطالعه تاریخ فلسفه همواره با شک و تردید زیر همراه بوده که مشغولیتی مُفرح و لذت بخش نیست. بویژه که کتابهای در دسترسش را مردان جدّی، چه روحانی و کشیش مثل کاپلستون یا وایتهد و چه رایزن سلطان و وزیری مانند محمدعلی فروغی، نوشته باشند. مردانی که برایشان نگارش جاذب و صید مخاطب آنچنان نقشی نداشته است.
شاید به همین دلیل بوده که بعدها ناشران بازار شناس و سوداگر ابتکار بخرج داده و عرضه کتاب خواندنی و همه پسند را به حیطۀ تاریخ فلسفه نیز کشاندند.
تاکنون در زمینۀ بازاریابی فروش و رشد تیراژ، چند ترفند موثر بکار رفته است. از عنوانهای جاذب گرفته که جلد کتاب را با تعجب از خود تزئین میکنند. از جمله عبارت هایی نظیر "فلسفه برای ساده لوحان و حتا ابلهان" یا "رستگاری در زندگانی" را در جایگاه عنوان کتاب ردیف می نمایند.
همچنین به بازیگوشی و شیطنت مولفان فراخوان مشوقانه میدهندکه متنهای راحت الحلقومی و سرگرم کننده با چاشنی طنز و شوخ طبعی تولید کنند.
بطوری که آن کارشناسان مطیع گشتۀ حکایت سیر اندیشه، در روانی نوشتار تا آنجا پیش می تازند که حتا شاگرد مدرسه ایها را نیز مخاطب متن بگیرند و در سطح فهم ایشان حرف بزنند. برای آن که از ایجاد شبه جلوگیری کنیم، بهتر است منظور را صریح بگوییم. این که مثلا اثری همچون "دنیای سوفی" است و نوشتۀ یوستین گاردر ؛ و نه بطور مثال آثار حجیم نوول حراری که نوعی بهره گیری از هوش مصنوعی در آن به چشم میخورد.
بهر حالت اینها بخشی از شگردهایی است که "صنعت فرهنگ" برای جلب مخاطب و افزایش خریداران کتاب بکار بسته است. در هر صورت یکی از نشانه های اضمحلال عمومی در این است که حرص و آز سوداگرانه فقط در سیاست و اقتصاد دست بالا را ندارد. فرهنگ و تولیداتش نیز در این میانه آغشتگی های خود را حمل میکنند.
اما از سوی دیگر هنوز، یعنی وقتی چشم انداز را تغییر میدهیم تا مدتی نقش سوداگری و چپاولش را نبینیم، بسیاری از پرسشهای فلسفی پاسخ در خور را نیافته اند. هنوز پرونده جدلها و حسادتهای فلاسفه نسبت به یکدیگر برای بسیاری در پشت پرده قرار دارد.
بطوری که به رغم این همه شبکه ارتباطی و سیل اطلاعاتی که در هر کوی و برزنی جریان دارد، برخی مسائل بغرنج هنوز دور از توجه عمومی و زیر غبار جلد کتابهای باز نشده در قفسه ها خاک میخورند. بر همین منوال میشود از آن اختلاف سلیقه هایی گفت که میان فلاسفه نیمه دوم قرن نوزده وجود داشته است.
بنابراین از نکاتی میتوان گفت که تاثیر آن تا همین امروز که یک چهارم از قرن بیست و یک میگذرد، بر اذهان قابل رویت است. آن اختلاف سلیقه ها که پیرامون "راه نجات" بشر وجود داشته، گاهی به جمع و کُلکتیو فراخوان همت و تلاش در جهت رهایی میداده است. گاهی هم به فرد و اندی ویدیو م می گفت که به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون کشد و کاری به بغل دستی نداشته باشد.
3- در همین فرصت کوتاه میخواهیم اشاره ای به مناسبات درون "مثلث فرهیختگی" نیمه دوم قرن نوزده داشته باشیم که البته طبق سلایق مختلف افراد متفاوتی را در آن دخیل می داند.
بگذریم که خود افراد در سه گوشه فرهیختگی نشسته نیز گاهی از مثلث ما ساختار شکنی کرده و همقطاران دیگری را برای گزینش عرضه کرده اند.
فعلا یکی از این مشهورترین مثلث های فرهیختگی را در نظر میگیریم که از مارکس و نیچه و فروید تشکیل میشود و باب طبع متفکران قرن بیستمی چون لویی آلتوسر و میشل فوکو بوده است.
در ادامه اما خواهیم دید که هر کدام از ایشان (یعنی فروید و مارکس و نیچه)هم کاندیداهای مجزای خود را داشته و هم با همدوریهای دیگری دمخور و در حال داد و ستد نظری بوده¬اند.
از این گذشته یک نگاه غیر جانبدار از منظر امروزی هم در کار خواهد بود که با انصاف و با رعایت عدالت از دیگرانی بگوید که می توانستند در مثلث و مثلث های فرهیختگی آن زمانه جایی برای خود داشته باشند. نگاهی که خود را رویکردهای غرض ورزانه از نوع نظریه پردازان جریان بنیادگرایی اسلامی عناصری چون سید و محمد قطب مصری متمایز میسازد و به دام تعصب ورزی ضد مدرنیته نمی افتد.
4- پس اینجا نخست نگاهی اجمالی به آرای محمد قطب لازم میآید که در تکفیر نامه خود بنام "سه یهود" به مارکس و فروید و امیل دورکیم حمله برده و میتازد. از این سه نفر که قربانی نفرت پراکنی نگرش به غایت مرتجع،قومی و مذهبی محمد قطب شده اند، دو نفر شان یعنی مارکس و فروید به مثلث فرهیختگی پیشتر یاد شده تعلق دارند.
لُب کلام وی در مطلب سال 1359 به فارسی انتشار یافته، به قرار زیر است:"مگر جز اینست که زن امروز آزادی اقتصادی بدست آورده؟ و آن فرمول کشاورزی آنروز ایجاب می کرد زن باید عفیف و پاکدامن باشد وجود ندارد؟!(ص 32)". بعد در این مورد مارکس را مقصر می پندارد که" تفسیر مادی تاریخ در غرب سلطان و حکمران زندگی شده است. آنهم با برداشتی که از آرای داروین کرده است"(ص 33).
"و اما فروید، او از داروین نظریه تطور را یاد نگرفت، بلکه جنبه حیوانیت انسان را فرا گرفت. او نیز مانند هر روانشناسی برای هستی انسان یک صورت ثابت نشان میدهد... وقتی ک از جنبه روانی فرد سخن میگوید، جنبه روانی ملت و جماعت را نیز پیش میکشد و از تطور و تحول دین و محرمات نیز گزارش میدهد. اما باز هم برنامه خود را از جانب حیوان عرضه میکند نه از جانب انسان...باز هم فروید در آلوده کردن انسانیت و تنزل دادن عالم درخشان بشریت بی حیاتر و پر روتر و خطرناکتر از مارکس است".
در این رابطه این ارزشگذاری استدلال قطب بدین برداشت بر میگردد "که غریزه جنسی چشمه خروشان حیوانیتی است که در زندگی نفسانی انسانیت مسلط است".
او سرانجام پس از این که حساب دورکیم یکی از بنیانگذاران علم جامعه شناسی را نیز کف دستش میگذارد، نتیجه تاریخ فکر شناسی خود را بقرار زیر اعلام می دارد:" در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از چکیدۀ همه این مطالب نابسامان که نه خود( منظورش دورکیم است) چیزی فهمید و نه دیگران یک رشته جُنبشهای دامنه داری در اجتماع غربی پدید آمد و توجیهات این سه دانشمند یهودی و دیگران، خود به خود در این جُنبشها با یکدیگر پیوند خوردند. اما این سه یهودی در مقدم جبهه و بنیانگذار این جنبشها بودند و در نقطه حساس و مرکزی حمله به دین و اخلاق و آداب و رسوم همدست و همداستان شدند"(ص 50).
5- باری. ایده پرداختن به "مثلث فرهیختگی" که در ورسیون ایرانیش از نیما و هدایت و تقی ارانی تشکیل میشود و نگارنده این هدف را دارد که در آتیه کتابی خواندنی در مورد آن سه"نابغه" بنگارد، هنگام خواندن متنی از فروید (عنوان: یک مشکل روانکاوی)شکل گرفت که سال 1917 آن را در نشریه مجارستانی منتشر ساخته بود.
البته از این مطلب ترجمه ای هم به فارسی وجود دارد که گزینش یک معادل برای مفهومی نزد فروید مشکلات دیگری را به مشکلات حرفهای فروید افزوده است.
در ترجمه فارسی کتاب ( تلی از تصاویر شکسته، نشر چشمه، 1388 ) مترجم ( شهریار وقفی پور ) به جای معادل سرخوردگی و آزردگی خاطر از واژه تکبر استفاده کرده که درک و دریافت حرف فروید را به بیراه میکشاند. در هر حالت واژه Kränkung به روحیه سرخورده و در خود فرو رفته بایستی برگردد. تکبر، البته میتواند در مرحله بعدی این حالت اولیه پیش آید. بدان واکنش آدمی اطلاق گردد که از فرط احساس ضعف میخواهد پرخاشجویانه عمل کند و در حالت تعرضی به دیگران فخر بفروشد.
در هر حالت در آن مطلب آلمانی فروید، او از سه سرخوردگی انسانیت حرف میزند که در نتیجه اکتشافات کوپرنیک و داروین و خودش پدید آمده و از باورهای عادتی بشری ساختار زدایی کرده است. چنان که کوپرنیک باور به محوریت زمین در عالم را زیر سوال میبرد. بعد چارلز داروین داستان آفرینشی را که آدم را "اشرف مخلوقات" میپندارد با نظریه تکامل پس میزند. سرانجام فرویدی با گفتن این که ما بسیاری از اقدامات و واکنشهای خود را زیر سلطه "ضمیر ناآگاه" انجام میدهیم و در واقع آقا و سرور اقدامات خود نیستیم ، به نفی آن باوری بر میآید که ما همواره با عقل و خرد تصمیم میگیریم.
میبینیم که فروید با همین توضیح روند اکتشافات در واقع "مثلث فرهیختگی" مطلوب خود را نیز اعلام داشته است. مثلثی که نیچه و مارکس را کنار گذاشته است.
در حالی که طبع محافظه کارانه فروید در روند پژوهشهای دهه های اخیر امری شناخته شده است، کنار گذاشتن مارکس هوادار انقلاب دسته جمعی زیاد دور از انتظار نیست.
اما نادیده گرفتن نیچه از سوی فروید مسئله ساز است. آنهم نیچه ای که در هر صورت دنبال پروژۀ خودشناسی و خود آگاه سازی ممتد بوده است.ساختن شخصیتی نو برای انسان، آنهم از لون آن زرتشتی که متنش را نگاشته، ساختمانی است که بدون ساختار شکنی از طبیعت اولیه و اشراف یافتن آگاهانه بر ضعفها و ناپختگی های آدمی نیست.چون هدفی نو را در چشم انداز شدن انسانی تعریف میکند.
فروید که به یادگیری از شوپنهاور همچون پیشقراولی از نگرش نیچه معترف بوده و همچنین یادآور شده که برغم دسترسی به آثار نیچه او را به عمد از دایره مطالعات برای ارائه نظریه روانکاوی کنار گذاشته، بنظر میرسد که غیر جانبدار مثلث فرهیختگی خود را برنگزیده باشد.





Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy