Friday, Nov 14, 2025

صفحه نخست » افسانه سرائی در باره رهبر غیبی، احمد علوی

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

در هفته های اخیر دستگاه پروپاگاندای رژیم ولایی تلاش خود را بر بزرگنمایی نقش علی خامنه ایی در فرماندهی جنگ با اسرائیل متمرکز نموده است، حال آنکه او به ندرت آفتابی میشود و معلوم نیست در کجاست. در همین راستا، مقامات حکومتی در رسانه های گوناگون رژیم ظاهر شده و ضمن تقدیس رهبر ولایی، تلاش میکنند از او قهرمانی افسانه ای بسازند. این در حالی است در سال‌های اخیر، رژیم ولایی با مجموعه‌ای از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مواجه بوده است؛ که شامل فروپاشی اعتماد عمومی تا افزایش اعتراضات داخلی و محدودیت‌های اقتصادی ناشی از تحریم‌ها است. این شرایط فشار قابل توجهی بر مشروعیت رهبر رژیم و نهادهای وابسته به او وارد کرده است. در چنین فضایی، جنگ ۱۲ روزه میان رژیم ولایی و اسرائیل، فرصتی برای نهادهای حکومتی است تا با بازنمایی مبالغه‌آمیز نقش خامنه‌ای در هدایت عملیات و پیروزی‌های نمادین، اعتبار کاریزماتیک و سرمایه نمادین رهبر را بازتولید کنند. از منظر روان‌شناسی اقتدار، این مبالغه‌ها ابزارهای کلیدی برای تثبیت اعتماد به نفس رهبر و مدیریت تنش میان حلقه‌های درونی قدرت، حفظ منافع قدرت-ثروت- منزلت الیگارشهای حاکم محسوب می‌شوند.

روان‌شناسی اقتدار: اقتدار کاریزماتیک و شخصیت رهبر

وبر (1978) اقتدار را به سه نوع قانونی، سنتی و کاریزماتیک تقسیم می‌کند. اقتدار کاریزماتیک مبتنی بر باور پیروان به ویژگی‌های فوق‌العاده رهبر است و نه بر اساس قوانین یا سنت‌ها. این اقتدار شکننده است و برای دوام نیازمند بازتولید مستمر از طریق نمایش موفقیت‌ها و نشانه‌های فرهمندی است. در نظام ولایت فقیه، خامنه‌ای به عنوان رهبر کاریزماتیک دینی-سیاسی، مشروعیت خود را عمدتاً از این باور و سرمایه نمادین کسب می‌کند. افسانه سرائی درباره نقش او در موفقیت‌های نظامی علیه اسرائیل، نوعی بازسازی اعتبار و سرمایه نمادین رهبر ولایی است که در برابر افول مشروعیت داخلی بکار گرفته میشود. در همین مسیر است که الیگارشی حاکم تلاش می کند تا کشمکشهای درونی بر سر قدرت-ثروت-منزلت را مدیریت نموده و منافع این الیگارشهای متخاصم را در -پرتو افسانه پردازی در خصوص نقش خامنه ای- تامین کند.

روان‌شناسی رهبران اقتدارگرا

مطالعات روان‌شناسی سیاسی و بالینی رهبران اقتدارگرا نشان می‌دهد که آنان در مواجهه با فشار داخلی و بحران مشروعیت، دچار نوعی ناهمخوانی شناختی می‌شوند؛ این یعنی شکاف میان تصویر ذهنی خود از اقتدار مطلقی که تصور میکنند و واقعیت محدودیت‌های محیطی که بر آنها تحمیل میشود. برای کاهش این ناهمخوانی و تثبیت خودتصویر، حلقه‌های نزدیک به رهبر (دفتر رهبری، سپاه قدس، رسانه‌ها) روایت‌های موفقیت‌آمیز و مبالغه‌آمیز تولید می‌کنند تا:

اعتماد به نفس و خودشیفتگی رهبر را تقویت کنند.

ادراک سرسپردگان و عمومی را تحت تأثیر قرار دهند و مشروعیت نمادین بازتولید شود.

حلقه‌های داخلی قدرت را همسو نگاه داشته و منافع الیگارشهای ولایی را تامین کنند.

مانفرد کتز دو فریس (2006 Kets de Vries) این فرآیند را به عنوان( Leader Narcissistic Stabilization) توضیح میدهد؛ یعنی اقداماتی که حلقه نزدیک رهبر برای حفظ تصویر «رهبر مقتدر و موفق» انجام می‌دهد، حتی اگر واقعیت میدانی چنین تصویری را تأیید نکند. این پژوهشگر تأکید می کند که در نظام‌های استبدادی-اقتدارگرا، رهبر و اطرافیانش در نوعی چرخه روان‌نژند وابستگی متقابل گرفتار می‌شوند: رهبر نیاز دارد که تقدیس شود و پیروان نیز از ترس طرد یا مجازات، دائماً به بازتولید افسانه اقتدار او می‌پردازند.

نقش رسانه و حلقه درونی قدرت

رسانه‌ها و نهادهای نزدیک به رهبری نقش حیاتی در بازتولید تصویر ذهنی رهبر دارند. بازنمایی مداوم رهبر به عنوان فرمانده کل عملیات علیه اسرائیل پیام‌های روانی دوگانه دارد:

برای رهبر: کاهش احساس تهدید روانی ناشی از بحران مشروعیت و تقویت اعتماد به نفس و افزایش خودشیفتگی او.

برای حلقه‌های درونی قدرت: حفظ مرکزیت رهبر و جلوگیری از ظهور رقابت یا خودمختاری بیش از حد نهادهای نظامی و امنیتی و الیگارشهای ولایی.

برای جامعه: فریب افکار عمومی و تثبیت گفتمان ولایی و غالب

این فرآیند نشان می‌دهد که افسانه سرائی تنها ابزار تبلیغاتی نیست، بلکه یک مکانیسم روان‌شناسانه برای مدیریت اقتدار در رأس هرم قدرت است (Post, 2015).

ناهمخوانی شناختی و نیاز به افسانه سرائی

رهبران اقتدارگرا با مواجهه همزمان با فشار داخلی و تهدید خارجی، دچار ناهمخوانی شناختی می‌شوند. این ناهمخوانی شامل شکاف میان:

تصویر ذهنی رهبر از توانمندی مطلق خود

واقعیت محدودیت‌ها و شکست‌های داخلی و اقتصادی

برای کاهش تنش روانی و حفظ تصویر کاریزماتیک، حلقه قدرت از افسانه سرائی درباره موفقیت‌ها و نقش مستقیم رهبر در پیروزی‌های نظامی علیه اسرائیل استفاده می‌کند. این اقدام:

تصویر ذهنی رهبر را تقویت می‌کند

احساس کنترل و اقتدار او را بازتولید می‌کند

حلقه‌های داخلی را برای ادامه سیاست‌ها همسو نگه می‌دارد

سرکوب روانی و اطلاعاتی شهروندان را گسترش میدهد

به بیان دیگر، افسانه سرائی عملکردی روانی-استراتژیک دارد و نه صرفاً تبلیغاتی.

پیامدهای روان‌شناختی افسانه سرائی برای رهبر

تقویت اعتماد به نفس و خودتصویر: بازنمایی رهبر به عنوان فرمانده موفق، حس اقتدار و توانمندی او را افزایش می‌دهد.

کاهش اضطراب ناشی از فروپاشی مشروعیت داخلی: مواجهه با اعتراضات و بحران اقتصادی، رهبر را آسیب‌پذیر می‌کند؛ افسانه سرائی این آسیب روانی را تعدیل می‌کند.

بازتولید سرمایه نمادین و کاریزماتیک: تصویر موفقیت‌های رهبر در عرصه فراملی، سرمایه نمادین او را تقویت می‌کند و جایگزینی برای مشروعیت داخلی می‌شود.

حفظ کنترل بر حلقه‌های قدرت داخلی: تأکید بر نقش شخص رهبر، مرکزیت او را بر نهادهای نظامی و امنیتی حفظ می‌کند.

نتیجه‌گیری

افسانه سرائی درباره نقش خامنه‌ای در جنگ ۱۲ روزه میان رژیم ولایی و اسرائیل، از منظر روان‌شناسی اقتدار، ابزاری برای بازتولید و تحریف تصویر ذهنی رهبر و تقویت اعتماد به نفس او است. این فرآیند نه تنها مشروعیت نمادین و کاریزماتیک او را بازتولید می‌کند، بلکه حلقه‌های داخلی قدرت را همسو نگه می‌دارد و ادراک عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. افسانه سرائی‌ها، نشانه ضعف ساختاری و بحران مشروعیت داخلی هستند و عملکردی روانی-سیاسی دارند: آن‌ها از رهبر یک تصویر مقتدر و موفق می‌سازند، حتی اگر واقعیت میدانی و داخلی محدودیت‌های جدی ایجاد کرده باشد. در نهایت روان‌شناسی اقتدار و افسانه سرائی در نظام‌های کاریزماتیک، ابزار بقاء رهبر و تثبیت قدرت او در شرایط بحران داخلی و تهدید خارجی است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy