ایران وایر - ضعیف، پرحاشیه با حالتی گنگ و خوابزدگی مدام که به آن نمایی بلاتکلیف داده است. نمایش مدام خویش بهعنوان بنده ولایت و مجری اوامر بیت رهبر. بیابتکار و کمعمل. شصت و هفتمین وزیر خارجه تاریخ ایران و یازدهمین وزیر امور خارجی جمهوری اسلامی رکوردهای منفی وزرای قبلی را چنان شکسته که دیگر «منوچهر متکی» وزیر عزلشده در سفر خارجی و «حسین امیرعبداللهیان» ضعیفترینهای تاریخ حکومت فعلی ایران نیستند.
عباس عراقچی که شروع کارش بهعنوان وزیر، با سقوط و بروز بیثباتی در کشورهایی همراه بود که به آنجا سفر میکرد مثل سقوط «بشار اسد» در سوریه، درحالیکه او چند شب قبل از آن دمشق را با ثبات و آرام توصیف کرده بود، اینک در دولتی که خود وزیر آن است، به مقامی کموبیش تشریفاتی بدل شده است.
بخش گستردهای از امور مربوط به او را «علی لاریجانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی انجام میدهد که پس از نزدیک به دو دهه بعد از جنگ دوازدهروزه با اسرائیل، دوباره به همین سمت بازگشته است. مابقی وظایف ذاتی وزارت خارجه هم به دلیل انزوای بیسابقه جمهوری اسلامی، تعطیل است. به همین دلیل وزیر فرصت فراوان برای مصاحبههای متعدد و بازدیدهای استانی که برای یک وزیر خارجه بیسابقه و احتمالا بیفایده است دارد.
بهتازگی گفته، فصلی به کتاب پیشین خود «قدرت مذاکره» اضافه کرده که درباره جنگ دوازدهروزه است. او در روزهای پیش و پس از جنگ در سفرهای خارجی وقتی را هم به رونمایی کتابش در کشور میزبان اختصاص میداد و همسرش را هم با خود به این مراسم میبرد. موضوعی که پس از مشخص شدن جداییاش از «بهاره عبداللهیان» همسر اولش که دختر یکی از اعضای موتلفه اسلامی و از اهالی بازار و اتاق بازرگانی بود، بسیار جنجالی شد.
درحالیکه ده سال پیش در جریان مذاکرات اتمی با قدرتهای جهانی عراقچی نوهدار شده بود و عکس آن را با «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه مبادله کرده بود که او هم در زمان مذاکرات مادربزرگ شده بود، در سال وزارت، در روزهای جنگ با اسرائیل، صاحب فرزند شد. شهروندان ایرانی میگفتند وزیر خارجه جزو معدود ایرانیانی است که در این شرایط بحرانی و بی آینده ایران آمادگی بچهدار شدن دارد.
نماد چندوجهی از شکست در جمهوری اسلامی
مدتی پیش از آن اولین نوروزی که وزیر بود، عراقچی همراه همسر تازهاش «آرزو احمدوند» و دختر خردسالش در یک برنامه تلویزیونی برای نوروز ۱۴۰۴ ظاهر شد. آنجا خبر داد که ترامپ نامهای به «علی خامنهای» داده که به گفته او «هم فرصتها و هم تهدیدهایی» در آن است.
بعدها «مجید تخت روانچی» معاونش خبر داد که ترامپ در آن نامه خامنهای را تهدید کرده بود که اگر طی ۶۰ روز مذاکرات به نتیجه نرسد، جنگ خواهد شد.
او هرگز پیشازاین چنین هشداری از ترامپ را بهصورت علنی مطرح نکرده بود اما پس از آتشبس گفت که اگر ایران غنیسازی اورانیوم را متوقف میکرد، جنگ هم نمیشد. هم جنگ شد، هم اسراییل و آمریکا تاسیسات غنیسازی اورانیوم ایران را از بین بردند و هم تحریمهای آن باقی ماند و حتی تحریمهای پیشین سازمان ملل متحد هم بازگشت.
پس از جنگ عراقچی در اظهاراتی که به معنی رد مخفی شدن خامنهای در پناهگاه بود، گفت که به او طی روزهای جنگ دسترسی داشته است. گفته میشود روابط او و خامنهای نزدیک است. راهی که احتمالا عراقچی انتخاب کرده تا عاقبت ظریف -منزوی و درگیر مسائل قضایی و امنیتی- در انتظارش نباشد.
هرکجا که خودش واردشده، شکستخورده و ناکام بوده است. پنج دور مذاکره بیحاصل با «استیو ویتکاف» نماینده آمریکا در امور خاورمیانه را هر بار «موفق و روبهجلو» خواند و درحالیکه دو روز بعد عازم دور ششم آن بود، اسراییل و سپس ایالاتمتحده به ایران حمله کردند بدون اینکه بهعنوان وزیر خارجه، توانی برای پیشبینی این وضعیت داشته باشد یا دستکم متوجه باشد که مذاکرهای که او از آن راضی است «موفق و روبهجلو» نیست؛ اما این تنها شکست فاحش او نبود.
در زمان حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد که مسعود پزشکیان هم در آنجا حاضر بود، شورای امنیت تحریمهایی که ده سال پیش رفع کرده بود، دوباره برگرداند. عراقچی گفته بود که شورا چنین تصمیمی نمیگیرد و چند ماه پیش از آن مخالفت کرده بود که موعد تصمیمگیری دراینباره به بهار سال ۱۴۰۵ بیفتد.
وقتی مشخص شد که شورای امنیت در بازگرداندن تحریمها جدی است، ایده تمدید فرصت را مطرح کرد اما بیفایده بود. در زمانی که پزشکیان با جمعی از ایرانیان مقیم آمریکا مشغول شام در آخرین لحظات سفرش بود، عراقچی مجبور به ترک مهمانی شد تا عازم شورای امنیت شود. حضور بیفایده او در شورای امنیت با اعاده تحریمهای پیشین، نمادی از انزوای روزافزون جمهوری اسلامی بود.
سفر استانی در داخل بهجای ماموریت در خارج
بلاتکلیفی عراقچی و وزارت خارجه ایران در وضعیتی تاریخی و بیسابقه است. در زمانی که این گزارش نوشته میشود او نزدیک به دو ماه است که به یک ماموریت خارجی نرفته و هیچ وزیر خارجهای به تهران سفر نکرده است. علامتی از وضعیت خارجی جمهوری اسلامی که حتی با زمان جنگ هشتساله و دوره پرمحنت و زحمت ریاستجمهوری «محمود احمدینژاد» هم قابلمقایسه نیست.
در عوض ماموریت خارجی در یکی از پرمسالهترین دورههای ایران در روابط خارجی، عراقچی به دیدارهای استانی میرود. کاری بیهوده که اساسا ارتباطی با وظایف وزیر خارجه ندارد.
در خلال این سفرها، برنامهای به نام «دیپلماسی استانی» راه انداخته و همراه با استانداران مرزی، با طرفهای خارجی آنطرف مرز، قرار و ملاقات و جلسه میگذارد تا به گفته خودش از همه «ظرفیتهای داخلی» استفاده شود. عجیب اینکه میگوید تا از همه این ظرفیتها استفاده نشود، «رفع تحریمها هم بیهوده است.»
عراقچی در گروه مذاکرهکننده تاریخی ایران در توافق برجام نفر دوم بود. با این اظهارات حتی به عملکرد ده سال پیش خود هم رحم نمیکند که حالا مشخصشده بیشتر از آن نشانه توان فردی او باشد، حاصل یک بخت تاریخی ازدسترفته برای جمهوری اسلامی ایران بود.
شخصیت او را شاید بشود در جملهای دید که «علیاکبر ولایتی» مشاور بینالمللی خامنهای در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۲ گفت و خبر داد که عراقچی که آن زمان عضو گروه مذاکرهکننده به سرپرستی «سعید جلیلی» دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بوده، گزارشهای پشت پرده این مذاکره را که نوعی خبرچینی از جلیلی بوده، به ولایتی و درواقع بیت رهبری میداده است.
عاقبت وزرای خارجه پس از انقلاب بهمن ۵۷ عجیب و هرکدام یک داستان مفصل است. «ابراهیم یزدی» که از عوامل جلبتوجه و اعتماد غرب به «روحالله خمینی» بود و بعد از تثبیت انقلاب کنار گذاشته شد، یا «صادق قطبزاده» که با دسیسهای از طرف روسیه کارش به اعدام رسید. «جواد ظریف» باوجود خدماتش به خامنهای مغضوب و منفور او شد و «حسین امیرعبداللهیان» وزیر خارجه از نیروی قدس سپاه که در حادثه سقوط هلیکوپتر رئیسجمهور وقت کشته شد.
اینها هرکدام سرنوشتی کموبیش تراژیک دارند. استثناها ولایتی و «کمال خرازی» هستند اما اینگونه که پیداست، سرنوشت عراقچی هم در کنار وزرای بدعاقبت در حال رقم خوردن است.

بله، نشستن روی گنج کافی نیست

کمی حرص بخورید! استخر صدهزار دلاری "فرزان جان"















