دیوید اعتباری - کیهان لندن
نیروی هوایی شاهنشاهی در دهه ۵۰ خورشیدی در زمره ۱۰ نیروی برتر هوایی جهان قرار داشت؛ پس از آمریکا، شوروی، چین، بریتانیا، فرانسه، ژاپن، آلمان غربی و اسرائیل، و همتراز با هند و پاکستان.
این نیرو در سال ۱۳۵۲ تنها نیروی هوایی خاورمیانه با توان بمباران شبانه بود و با در اختیار داشتن حدود ۴۵۰ فروند هواپیمای مدرن و بیش از سه هزار خلبان رزمی، هفتگی نزدیک به ۳۰ ساعت پرواز آموزشی و عملیاتی انجام میداد. ایران همچنین تنها کشوری بود که پس از آمریکا به جنگنده F-14 مجهز شد؛ هواپیمایی مجهز به نخستین پردازندههای دیجیتال، رادار رهگیری همزمان (TWS)، و موشکهای فینیکس با برد ۱۰۰ مایل.
در همان دوران، F-15 هنوز در مراحل میانی توسعه بود و سالها بعد در میانه دهه ۱۹۸۰ به بلوغ رزمی رسید. جالب آنکه حتی برخی کارشناسان و پرسنل نیروی هوایی ایران نیز تا سالها بعد، برتری فنی تامکت نسبت به F-15 را بهدرستی درک نکرده و همین ناآگاهی، دستاویز حملات سیاسی علیه شاه و مسئول صنایع نظامی کشور، ارتشبد طوفانیان، شد؛ فرماندهای که نقش و دانایی فنی او در تاریخ کمتر شناخته شده است.
سیاست جذب همافران آموزشدیده در آمریکا و انگلستان بدون اعطای درجات افسری، نارضایتی عمیقی پدید آورد و بخش قابل توجهی از آنان را به همکاری با نیروهای انقلابی ۵۷ سوق داد. این امر نخستین شکاف جدی در انسجام ارتش شاهنشاهی بود و در روزهای پایانی حکومت شاه، خروج کنترلنشده سلاح از پادگانها را تسهیل کرد.
برخی روایتهای شفاهی خلبانان حاکی از آن است که آمریکا در آستانه انقلاب قصد خارج کردن تامکتها از ایران را داشته، اما سند رسمی معتبری در تأیید این ادعا وجود ندارد. در هر حال، پس از انقلاب و در حالی که بسیاری از پادگانها غارت شدند، شماری از خلبانان باقیمانده برای حفاظت از جنگندههای پیشرفته کشور تلاش کردند.
پرسنل تعمیر و نگهداری که برای آموزش F-16 در آمریکا بودند، با لغو قرارداد توسط دولت موقت به ایران بازگشتند.
قرار بود F-16 بهتدریج جایگزین F-5 شود، اما تا آن زمان هیچ خلبان ایرانی برای هدایت آن آموزش ندیده بود.
آموزشهای تکمیلی تامکتها نیز نیمهتمام ماند و بخشی از خلبانان که میلیونها دلار برای تربیتشان صرف شده بود، یا با نظام جدید همکاری نکردند یا در تصفیههای سیاسی از خدمت کنار گذاشته شدند.
لغو پروازهای منظم آموزشی، ایجاد فرماندهی شورایی توسط نیروهای انقلابی، قطع زنجیره فرماندهی، و حذف گسترده درجات سرهنگ و بالاتر، نیروی هوایی را فلج کرد. در پی تنشهای سیاسی و ماجرای «کودتای نقاب»، شمار خلبانان رزمی ایران از بیش از سه هزار نفر به حدود ۷۰۰ تا حداکثر هزار نفر کاهش یافت؛ آن هم تقریباً بدون فرماندهان باتجربه رده بالا.
شرح کامل روند فرماندهی، اعدام و زندانی کردن برخی فرماندهان و قهرمانان جنگ، و نیز میزان تلفات سنگین نیروی هوایی در جنگ هشتساله در این نوشته نمیگنجد؛ اما تا پایان سال ۱۳۶۷، ایران بیش از ۳۰۰ خلبان دیگر را نیز از دست داده بود و توان حملات هوایی برونمرزی عملاً از میان رفته بود. آنچه امروز در رسانهها درباره نقش نیروی هوایی در جنگ گفته میشود، اغلب روایتهایی ناقص و نادقیق است.
پس از جنگ، و بهویژه از دهه ۷۰ خورشیدی، دکترین نظامی جمهوری اسلامی زیر فشار تحریمها بهسوی تقویت پدافند هوایی رفت. نه خرید مؤثری برای نوسازی ناوگان جنگندهها صورت گرفت، و نه هواپیماهای وارد شده مانند میگ-۲۹ توانستند کمکی به ارتقای واقعی قدرت هوایی ایران کنند. ساختار پدافندی با ایجاد سامانههای موازی در ارتش و سپاه از هم گسیخته و ناکارآمد شد؛ ناکارآمدیای که در سرنگونی چند جنگنده ایرانی و همچنین هواپیمای مسافربری اوکراینی کاملاً آشکار گردید. با وجود این، جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۸ قرارگاه مستقل پدافند هوایی «خاتمالانبیاء» را تشکیل داد؛ تصمیمی بیسابقه، زیرا در کشورهای پیشرفته پدافند هوایی همواره زیرمجموعه نیروی هوایی است.
در دهههای اخیر، ایران تقریبا هیچ تمرین مشترک بینالمللی انجام نداده و از دانش و فناوری هوایی روز جهان جدا مانده است. بمبها و موشکهایی که امروز در رزمایشها دیده میشوند، عمدتاً نمونههای کمی ارتقایافته تسلیحات آمریکایی دهه ۱۹۷۰ هستند که در دوره پهلوی وارد شده بودند. فانتومهای ایرانی تا همین اواخر از موشکهای قدیمی سایدواندر J و اسپارو استفاده میکردند و هیچ موشک جدیدی برای آنها تولید نشده است. از کمتر از ۵۰ فروند تامکت باقیمانده تا آغاز قرن جدید خورشیدی نیز دستکم نیمی زمینگیر بودند.
بنابراین حتی پیش از جنگ ۱۲روزه اخیر با اسرائیل، نیروی هوایی ایران توان یک نبرد واقعی با کشورهای عربی، ترکیه، پاکستان یا آذربایجان را نیز نداشت. دهها سانحه مرگبار هواپیماهای نظامی طی سالهای گذشته نشانگر فرسودگی شدید ناوگان بود، با وجود آنکه جمهوری اسلامی با تبلیغات شدید خود را «قدرت اول نظامی منطقه» معرفی میکرد.
جنگ ۱۲ روزه
در جنگ ۱۲روزه، مرحله نخست حملات اسرائیل با تکیه بر اصل غافلگیری و بدون نیاز به سرکوب اولیه پدافند انجام شد و جنگندههای F-35 با موفقیت کامل وارد عمل شدند. رادارهای پیشهشدار ایران قادر به شناسایی اهداف نبودند؛ زیرا در غیر این صورت، کشتهشدن ۱۷ فرمانده ارشد ظرف چهار دقیقه ممکن نمیبود. در ادامه، جنگندههای F-16 و F-15 از مرزهای شمالغرب و غرب وارد فضای ایران شدند، تا لایههای پدافندی اصفهان پیش رفتند و باقیمانده پدافند موشکی را نیز از کار انداختند. هیچ موشک راداری فعال شلیک نشد؛ به این معنا که پدافند موشکی ایران عملاً نابود شده بود. در غیاب رادار کنترل شکاری و آواکس، پرواز جنگندههای ایرانی نیز فاقد هرگونه کارایی عملیاتی بود و تنها خطر سرنگونی آنها را افزایش میداد.
بنابراین حتی اگر این نبرد میان ایران و کشورهای عربی یا ترکیه و پاکستان رخ میداد، نتیجه تفاوتی با آنچه در جنگ با اسرائیل اتفاق افتاد، نداشت.
پس از آتشبس، شایعاتی درباره تلاش جمهوری اسلامی برای خرید جنگندههای Su-35 روسی یا J-10C چینی مطرح شد. اما روسیه و چین روابط بسیار نزدیک با اسرائیل دارند و معمولاً حاضر به فروش جنگافزار به طرفهایی که با اسرائیل درگیرند نیستند؛ نکتهای که سفیر چین در اسرائیل نیز اخیراً صراحتاً بر آن تأکید کرده است.
در مورد Su-35، روسیه تاکنون حدود ۲۵ فروند از این جنگنده را در جنگ اوکراین از دست داده و سرعت تولید آن در سال ۲۰۲۵ تقریباً یک فروند در ماه بوده است. بنابراین حتی اگر روسیه قصد فروش داشته باشد، تحویل سریع آن واقعبینانه نیست. درباره پدافند S-400 نیز هیچ سندی از استقرار آن در ایران وجود ندارد. عملکرد ضعیف این سامانه در برابر موشکهای اسکالپ و استورمشادوی اروپایی و همچنین نابودی متعدد آن توسط اوکراینیها با کمک ATACMS، هایمارس و پهپادهای هدایت فیبر نوری، تردیدهای جدی درباره کارآمدی آن ایجاد کرده است.
حتی اگر ایران تعداد قابل توجهی جنگنده مدرن و سامانههای پدافندی پیشرفته دریافت کند، ایجاد یک شبکه یکپارچه دفاع هوایی، آموزش صدها خلبان و افسر کنترل شکاری، تربیت نیروهای پشتیبانی و تعمیر و نگهداری، و برپایی زنجیره فرماندهی امن و پایدار، به سالها زمان و دهها میلیارد دلار بودجه نیاز دارد. در ساختار فرسوده و فاسد جمهوری اسلامی و در شرایط تحریمهایی که حتی روسیه و چین نیز عملاً رعایت میکنند، این سناریو بیش از آنکه برنامهای قابل تحقق باشد، به آرزویی ناممکن شباهت دارد.
سیاستهای ایدئولوژیزده و ناآگاهانه جمهوری اسلامی در قبال نیروی هوایی و ساختارهای نظامی کشور، نه تنها با منافع کوتاهمدت و بلندمدت ملی در تعارض بوده، بلکه حتی به تضعیف توان دفاعی خود نظام نیز انجامیده است
* بخشِ زیادی از متن فوق توسط یک کارشناس نظامی تدوین شده است که هویت او به دلایل امنیتی محفوظ میماند
* دیوید اعتباری نویسنده کتاب «فراتر از ایدئولوژی: نقشه راه فن سالارانه بسوی ایرانی آزاد»، از بنیانگذاران سازمان Stop Child Executions و از نظریهپردازان گذار ساختارمند، دموکراتیک و فنسالار در ایران است.

















