"بعضی ایدهها چنان احمقانه هستند که تنها روشنفکران به آنها باور دارند". (جرج اورول) اورول به پیامدهای گسترده این خطا بر اساس تأثیر روشنفکران بر وقایع سیاسی نیز اشاره می کند.
این پرسش که چه کسی روشنفکر است به دفعات مطرح شده است. کارل پوپر تعریف جامع و دقیقی از روشنفکر ارائه داده است:
" روشنفکر ویژگی افرادی است که به ایدهها علاقهمند هستند، به خصوص کسانی که می خوانند و شاید هم مینویسند"
اکثریت مردم عادی می تواند بخوانند و بنویسند، اما ایده داشتن مشخصه روشنفکران است: ایده سوسیالیسم را طبقه گارگر مطرح نکرد، بلکه روشنفکران نظریه پردازان ایده سوسیالیسم برای کارگران بودند.
بسیاری از ایدههایی که توسط روشنفکران مطرح شدهاند در عمل ( در جامعه ) به اثبات نرسیدند. اما هنگامی که آنها به اجرا درآمدند اغلب به فاجعه ختم شدند و به همین علت نیز نباید به پیشگوییهای استادانه روشنفکران باور داشت. به گفته کارل پوپر روشنفکران وحشتناکترین جنایت ها را به بار آوردهاند: روشنفکران مسبب تمام قتل عام های که به نام ایده کمونیست و فاشیسم در قرن 20 به وقوع پیوستند بودند
روشنفکران چپ غربی:
-سیمون دو بووار، فیلسوف فرانسوی، از چین مائو به عنوان کشوری که در آن " ژنرالها و دولتمردان هم دانشمند هستند و هم شاعر " به وجد آمده بود.
-ژان پل سارتر، پس از بازدیدش از اتحاد جماهیر شوروی، یک سال پس از مرگ استالین، ادعا کرد
که آزادی انتقاد در این کشور امکان پذیر است.
-برتولت برشت از سیاستهای استالین حمایت میکرد و پس از مرگ دیکتاتور برایش ماتم گرفت.
- هربرت مارکوزه ( پدر چپ ها ) با توتالیترهای چپگرای آدمکش مشکلی نداشت.
روشنفکران راست غربی:
-مارتین هایدگر، یکی از مهمترین فیلسوفان قرن بیستم حامی فاشیست های ناسیونال سوسیالیست آلمانی و یهودستیز بود.
لویی فردینان سلین، نویسنده معروف فرانسوی، یهود ستیز و طرفدار فاشیست های آلمان در جنگ دوم چهانی بود. سلین بعد از جنگ به مرگ محکوم شد و به دانمارک فرار کرد.
کنوت هامسون، نویسنده نروژی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1930، طی هر دو جنگ جهانی از آلمان پشتیبانی کرد
روشنفکران ایرانی دوران محمد رضا شاه
یک فرق بزرگ بین روشنفکران غربی و روشنفکران ایرانی هست: ریشه فکری روشنفکران غربی را باید در آتن، اورشلیم، رم، رنسانس و عصر روشنگری جستجو کرد و به همین علت آنها ، و بعد از کانت، دیگر به ایده ها و راه گُشاهای مذهبی باور دارند، در صورتیکه که روشنفکران ایرانی یا مذهبی هستند و اگر هم نباشند (چپی ها ) باز هم از مذهب پشتیبانی می کنند.
اما با وجود این فرق بزرگ یک وجوه تشابهی هم بین روشنفکران غربی و ایرانی نیز هست: روشنفکران ایرانی هم، مانند هم کیشان غربی خود، فاجعه آفریدند:
جلال آل احمد
ال احمد معتقد بود که ایران ( در دوران محمد رضا شاه) یک استان وابسته به کشور های غربی هست و او اسلام را بخش اصلی هویت ایرانی میدانست. کتاب "غربزدگی" آل احمد راه را برای سرنگونی رژیم شاه هموار کرد.
علی شریعتی
در نوشته های شریعتی انتقاد از غربگرایی در ایران ادامه یافت و او در جستجوی "بازگشت به خویشتن" اسلام را بهعنوان راه سوم بین سرمایهداری و سوسیالیسم مطرح کرد.
روشنفکران ایرانی، با پشتیبانی از بنیادگران اسلامی، به انقلاب مدرن سفید شاه خاتمه دادند و انقلاب سیاه سال 57 را جایگزین آن کردند.
مسعود امیرخلیلی
















