ویژه خبرنامه گویا
مراسم شب هفت خسرو علیکردی، وکیل مدافع گروهی از معترضان جنبش سبز، برخی از چهرههای فعال سیاسی و همچنین وکیل برخی از خانوادههای آسیبدیدگان جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بهجای اینکه ظاهراً به فرصتی برای همدلی و همبستگی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی تبدیل شود، به صحنه یکی از نگرانکنندهترین نشانههای شکاف در میان اپوزیسیون داخل کشور تبدیل شد. پرتاب سنگ به سوی نرگس محمدی در این مراسم، اگرچه از نظر فیزیکی حادثهای محدود بود، اما این سنگ کوچک نشانهای بزرگ بود؛ هم نشانه اینکه هر نیروی سیاسی که مخالف نظام جمهوری اسلامی باشد لزوماً دموکراسیخواه نیست، و هم نشانی از اینکه کپیکردن شیوه انقلاب اسلامی از سوی سلطنتطلبان به رهبری رضا پهلوی، به چه تنشهایی میان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در تجمعات مردمی میتواند بینجامد.
نمونه مجاهدین خلق بهعنوان مخالف سرسخت اما غیردموکراسیخواه نظام جمهوری اسلامی را از دهه شصت بدینسو داشتیم؛ نمونه سلطنتطلب آن را در سالهای اخیر، بهویژه بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، در صحنه سیاسی ایران تجربه میکنیم. سلطنتطلبان تندرو در خارج کشور رفتارهای غیردموکراتیک و ضربشست خود به مخالفان را اینجا و آنجا گهگاه نشان داده بودند؛ در داخل کشور اما برای اولین بار است که شاهد این رفتار حذفی از سوی آنها هستیم.
بر اساس گزارشهای رسمی، خسرو علیکردی بر اثر سکته قلبی درگذشت؛ رخدادی که خانواده و هوادارانش آن را مشکوک میدانند و مرگ او را به حکومت نسبت میدهند. هواداران این وکیل و فعال حقوق بشر، او را طرفدار نظام سلطنت محسوب میکنند و ظاهراً به همین دلیل حضور مردم طرفدار خاندان پهلوی در این مراسم مشهود بود. نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل که در مرخصی از زندان به سر میبرد، به دعوت خانواده علیکردی برای شرکت در مراسم شب هفت او به مشهد رفت. اما آنچه در این مراسم رخ داد، فراتر از انتظار برگزارکنندگان بود.
ویدئوهای منتشرشده در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که هنگام سخنرانی نرگس محمدی، گروهی از حاضران با شعارهایی در حمایت از رضا پهلوی و سلطنت، و گروهی دیگر با شعارهای تند و توهینآمیز، سخنرانی را مختل کردند. در نهایت نیز سنگی از میان جمعیت به سوی نرگس محمدی پرتاب شد؛ واقعهای که بهسرعت به نمادی از آغاز یک روند خطرناک در میان مخالفان جمهوری اسلامی بدل شد. نرگس محمدی و تعدادی از دیگر شرکتکنندگان در این مراسم، پس از سخنرانی نیمهتمام او، در آن محیط متشنج دستگیر شدند.
این صحنهها یادآور تجربهای تاریخی و تلخ است که ایرانیان هزینه سنگین آن را پرداختهاند. در ماههای منتهی به انقلاب ۵۷، نیروهای حزباللهی با شعارهایی چون «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله» یا «مرگ بر کمونیست» تلاش میکردند حضور چپها و دگراندیشان را در تظاهرات و تجمعات مردمی خفه کنند. امروز، اگرچه شرایط متفاوت است و هنوز نه به دار است و نه به بار، اما فحاشی، تهدید و تلاش برای خاموشکردن صدای یک فعال حقوق بشر جمهوریخواه از سوی گروهی از هواداران رضا پهلوی در داخل کشور، نشانهای نگرانکننده از تکرار همان الگوهای خطرناک است.
در چنین تنشهایی، برنده واقعی تنها یک طرف است: حاکمیت جمهوری اسلامی. هر شکاف، هر درگیری و هر حذف متقابل در میان اپوزیسیون، مستقیم یا غیرمستقیم به سود ساختار قدرتی تمام میشود که سالهاست بر «تفرقه» مخالفان سیاسی بهعنوان یکی از ابزارهای اصلی بقای خود تکیه کرده است. اینکه نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی میتوانند تشدید تنش میان مخالفان را با شعارهایی بهظاهر تند و به نفع سلطنتطلبان دامن بزنند، دور از انتظار نیست. آنچه دور از انتظار است، عدم هوشیاری مخالفان جمهوری اسلامی برای مورد سوءاستفاده قرار نگرفتن در یک تجمع مردمی است؛ چه خانم محمدی که در چنین محیطی به صحبتکردن میپردازد و علیرغم تشنج به صحبت ادامه میدهد، چه سپیده قلیان که علیرغم حساسیت موجود در آن مراسم روی صحنه سخنرانی [روی ماشین] میرود، و چه رضا پهلوی که در پیام خود از این روشها و شعارهای حذفی از سوی هواداران خود فاصله نمیگیرد.
سنگی که در مشهد پرتاب شد، شاید به کسی آسیبی نرساند، اما اگر اپوزیسیون سرنگونیطلب یا گذارطلب ایران از آن درس نگیرد، میتواند به سنگبنای شکافهایی عمیقتر تبدیل شود؛ شکافهایی که بهجای ایجاد قدرت جاذبه ـ که برای هر جنبشی که قصد انجام کار بزرگِ انقلاب یا سرنگونی را دنبال میکند حیاتی است ـ قدرت دافعه ایجاد کند.
کسانی که دنبال کپیکردن انقلاب ۵۷ هستند و خود را مدرن و مطلع میدانند، حداقل به این توجه داشته باشند که رهبر سنتی آن انقلاب، علیرغم چوبههای داری که برپا کرد و قلمهایی که شکست، حداقل در آغاز و قبل از سوارشدن بر اریکه قدرت، این درایت را داشت تا با سخنان خود درباره آزادی مخالفان یا نوع نظام جمهوری که قرار بود جانشین نظام سلطنتی شود، به جذب نیروهای مختلف سیاسی و بسیج همه اقشار مردم برای پیروزی انقلاب بپردازد.
















