Friday, Dec 19, 2025

صفحه نخست » تاثیر سقوط جغرافیانی اقتصادی رژیم ولایی بر جغرافیای سیاسی ایران، احمد علوی

Ahmad_Alavi.jpgمقدمه

اعلام حمایت اخیر چین از موضع امارات متحده عربی درباره جزایر سه‌گانه، بار دیگر این پرسش را برانگیخت که چرا پکن و گاهی مسکو، به خود اجازه می‌دهند چنین نظراتی را درباره تمامیت سرزمینی ایران ابراز کنند. در در بیانیه‌ای که پس از ملاقات وزیر خارجه چین با همتای اماراتی‌اش در ابوظبی در تاریخ ۱۲ و ۱۳ دسامبر منتشر شد، چین از «تلاش‌های صلح‌آمیز امارات عربی متحده برای حل مسئله جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از طریق گفت‌وگوهای دوجانبه مطابق با منشور سازمان ملل و قوانین بین‌المللی» حمایت می‌کند.

اختلاف بر سر جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، یکی از مناقشات نسبتا قدیمی ژئوپولیتیک خلیج فارس است. ایران بر پایه اسناد تاریخی، نقشه‌های بین‌المللی و حضور مستمر اداری، این جزایر را از دوران پیشامدرن بخشی جدایی‌ناپذیر از قلمرو خود می‌داند. در آستانه خروج بریتانیا از خلیج فارس و استقلال امارات متحده عربی در سال ۱۹۷۱، ایران حاکمیت خود بر این جزایر را اعمال کرد. این امر البته که از نگاه امارات «اشغال» تلقی شد اما به دلیل جغرافیای اقتصادی و جغرافیای سیاسی ضعیف این شیخ نشین ها در آن دوره - نسبت به ایران دوره پهلوی- این ادعاهای واهی مجالی برای طرح نیافت. نزدیکی به تنگه هرمز (مسیر عبور حدود یک‌پنجم تجارت جهانی نفت)، موقعیت ممتاز کشتیرانی، و وجود ذخایر انرژی، این جزایر را به نقطه‌ای کلیدی در معادلات ژئواکونومیک و ژئوپولیتیک منطقه بدل کرده است.

ادعاهای جدید امارات و تغییر توزیع قدرت منطقه‌ای

در سال ۲۰۲۵، امارات با اتکا به حمایت‌های جدید بین‌المللی- بخصوص چین و روسیه-، لحن خود را درباره این سه جزیره به شکل بی‌سابقه‌ای شدت بخشید. در ۶ اکتبر ۲۰۲۵، بیانیه مشترک شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه اروپا، برای نخستین بار ایران را صریحاً به «اشغال سه جزیره» متهم کرد. این موضع‌گیری نه‌تنها حمایت اروپا از ادعای امارات را بیان کرد، بلکه نشان‌دهنده انتقال این موضوع از یک اختلاف دوجانبه به سطحی چندجانبه و شبه‌حقوقی است.

واکنش ایران شامل احضار سفرای اروپایی و خلیجی، صدور بیانیه‌های تند، و ثبت «روز ملی جزایر ایرانی خلیج فارس» (۲۹ نوامبر ۲۰۲۵) در تقویم رسمی بود. فرماندهان سپاه نیز هشدار دادند که هر «محاسبه غلط» با پاسخ نظامی مواجه می‌شود. با این حال، این واکنش‌ها بیشتر کارکرد نمادین دارند تا تأثیری عملی بر میدان واقعیت.

نکته کلیدی این است که این ادعاها ناگهانی نیستند؛ آنچه تغییر کرده، محیط ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک منطقه و جایگاه ایران در آن است.

رابطه مستقیم قدرت‌گیری امارات با افول جایگاه ژئوپولیتیکی ایران

۱. فرسایش ژئوپولیتیک ایران

در دهه‌های اخیر و به‌ویژه پس از درگیری‌های ۲۰۲۵ با اسرائیل، ساختار قدرت جمهوری اسلامی بیش از گذشته فرسوده شده است. مجموعه‌ای از عوامل این ضعف را تشدید کرده‌اند:

فشارهای امنیتی ناشی از رقابت ایران-اسرائیل که توان ایران را صرف جبهه‌های متعدد کرده است.

حمایت آشکار آمریکا، اروپا و GCC از امارات که نتیجه مستقیم انزوای دیپلماتیک ایران است.

بی‌اعتمادی جهانی نسبت به سیاست منطقه‌ای ایران شامل حمایت از گروه‌های نیابتی، حضور نظامی در عراق، سوریه، یمن و لبنان و بن‌بست مذاکرات هسته‌ای.

رکود توان بازدارندگی ایران در سال ۲۰۲۵ پس از حملات اسرائیل که تحلیلگران (مانند خسروی معتضد) آن را نشانه "آسیب‌پذیری" رژیم توصیف کرده‌اند.

در چنین شرایطی، امارات (و برخی دیگر از امیرنشین‌ها) احساس می‌کنند هزینه طرح ادعاهای جسورانه کاهش یافته است.

۲. تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران در اثر واگرایی متحدان سنتی

کشورهایی که تا دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ در بسیاری از موارد از مواضع ایران حمایت می‌کردند، امروز به دلیل نزدیکی امنیتی و اقتصادی با امارات و عربستان، در بیانیه‌های منطقه‌ای زبان امارات را تکرار می‌کنند. دسترسی امارات به شبکه‌های لابی‌گری جهانی و اقتصاد بین‌الملل، صدای این کشور را رساتر از گذشته کرده است.

نزول ژئواکونومی ایران و تقویت موقعیت امارات

۱. تحریم‌ها و اقتصاد فرسوده ایران

تحریم‌های گسترده آمریکا و اروپا، ایران را به اقتصادی نیمه‌منزوی تبدیل کرده که وابستگی وارداتی آن به امارات (به‌ویژه دوبی) افزایش یافته است. امارات اکنون یکی از مهم‌ترین مسیرهای تجاری غیررسمی و نیمه‌رسمی برای ایران است. این وابستگی، موقعیت چانه‌زنی ایران را در برابر ابوظبی تضعیف کرده است.

۲. صعود اقتصادی امارات

در همان دوره‌ای که ایران با رکود، فرار سرمایه، تورم ساختاری و ناترازی خارجی مواجه است، امارات:

تنوع اقتصادی خود را گسترش داده (گردشگری، تجارت بین‌الملل، خدمات مالی)؛

روابط استراتژیک با غرب را تقویت کرده؛

از طریق پیمان ابراهیم، به اسرائیل متصل شده و جایگاه امنیتی خود را بالا برده؛

و به هاب سرمایه در خاورمیانه تبدیل شده است.

این دستاوردها، امارات را قادر ساخته بدون نگرانی از واکنش اقتصادی ایران، مواضع تهاجمی‌تری اتخاذ کند.

۳. رقابت بر سر کنترل مسیرهای انرژی و تجارت

تنگه هرمز و جزایر اطراف آن، همچنان یکی از گلوگاه‌های حیاتی انرژی جهان است. کنترل یا نفوذ بر این نقاط:

برای ایران به معنای حفظ قدرت بازدارندگی و درآمدهای نفتی است؛

برای امارات، به معنای افزایش نقش آن در امنیت انرژی منطقه.

در نتیجه، ادعاهای امارات جنبه‌ای عمیقاً ژئواکونومیک دارد، فراتر از دعوای تاریخی یا نمادین.

ارزیابی نهایی: چرا تعادل قدرت به ضرر ایران تغییر کرده است؟

آنچه امروز مشاهده می‌شود، نتیجه هم‌زمان سه فرآیند است:

۱. افول قدرت ایران

انزوای بین‌المللی

اقتصاد تحریم‌زده

فرسایش توان نظامی بازدارنده

وابستگی تجاری به امارات

درگیری‌های دائمی منطقه‌ای

تنش با کشورهای اروپایی

۲. صعود قدرت امارات

روابط استراتژیک با اروپا، آمریکا و اسرائیل

اقتصاد متنوع و غیرنفتی

نفوذ گسترده در نهادهای مالی و دیپلماتیک بین‌المللی

۳. تغییر محیط ژئوپولیتیک منطقه

شکل‌گیری ائتلاف‌های جدید ضدایرانی

انتقال مرکز ثقل اقتصادی خاورمیانه به جنوب خلیج فارس

فاصله گرفتن اتحادیه اروپا از ایران پس از سال ۲۰۲۲

جمع‌بندی

ادعاهای اخیر امارات بر سر جزایر سه‌گانه، نه صرفاً احیای یک اختلاف قدیمی، بلکه بازتاب تغییر واقعی در توزیع قدرت منطقه‌ای است؛ تغییری که به دلیل نزول ژئواکونومیک و ژئوپولیتیک جمهوری اسلامی رخ داده است. واکنش‌های تهران ـ از نامگذاری‌های نمادین تا هشدارهای نظامی ـ بیشتر نشان‌دهنده تلاش برای حفظ ظاهر حاکمیت تا بازگرداندن بازدارندگی گذشته است. در چنین فضایی، بعید است امارات به اقدام نظامی متوسل شود، زیرا هزینه جنگ بسیار سنگین است و ظرفیت سخت‌افزاری لازم را ندارد. اما ادامه فشار سیاسی، حقوقی و دیپلماتیک علیه ایران محتمل است و به‌تدریج روایت بین‌المللی را علیه تهران تثبیت می‌کند. در شرایط کنونی، مسیر حل اختلاف تنها از دیپلماسی فعال، اعتمادسازی منطقه‌ای و بازسازی جایگاه اقتصادی ایران می‌گذرد؛ امری که تا زمانی که ساختار فعلی قدرت در تهران پابرجاست، دور از دسترس می‌نماید.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy