Tuesday, Dec 30, 2025

صفحه نخست » ایران، روایت‌ها و بلوک‌ها: بازخوانی برنامهٔ «اعلام جرم علیه عاملان دلار ۱۴۴ تومنی»، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgبرنامهٔ «جدال» با عنوان «اعلام جرم علیه عاملان دلار ۱۴۴ تومنی» در ظاهر یک افشاگری اقتصادی است، اما در لایهٔ زیرین خود بخشی از نبرد روایت‌ها را بازنمایی می‌کند؛ نبردی که در آن بحران اقتصادی به بستری برای بازتولید چارچوب‌های ایدئولوژیک بدل می‌شود. در این روایت، ساختارهای پیچیدهٔ اقتصادی به چند فرد فروکاسته می‌شود و بخش‌هایی از قدرت سیاسی از دایرهٔ مسئولیت خارج می‌مانند. این الگو در تاریخ سیاسی جهان بی‌سابقه نیست: بسیاری از نظام‌ها در مواجهه با بحران، به‌جای اصلاح ساختار، به «مقصرسازی» روی آورده‌اند.

در اقتصاد مدرن، نرخ ارز محصول مجموعه‌ای از متغیرهای ساختاری است: نقدینگی، کسری بودجه، تحریم، ریسک سیاسی، بهره‌وری، سیاست خارجی و انتظارات تورمی. با این حال، روایت ارائه‌شده در برنامه، این پدیدهٔ پیچیده را به «عاملان» تقلیل می‌دهد. چنین تقلیل‌گرایی‌ای بیش از آنکه تحلیل اقتصادی باشد، نوعی مهندسی افکار عمومی است؛ زیرا با حذف ساختارهای ناکارآمد، مقصرسازی جایگزین تحلیل می‌شود و دوگانه‌ای از «پاکان» و «مقصران» ساخته می‌شود که در آن نیروهای امنیتی و رهبری در مقام «بی‌تقصیر» قرار می‌گیرند و مدیران اقتصادی و تکنوکرات‌ها به‌عنوان «عاملان بحران» معرفی می‌شوند.

این الگو در تاریخ معاصر نمونه‌های روشنی دارد. در دههٔ ۵۰ خورشیدی، حکومت پهلوی در مواجهه با بحران اقتصادی، به‌جای نقد ساختار رانتی و نفتی، «بازاریان» و «عوامل خارجی» را مقصر معرفی می‌کرد. در اتحاد جماهیر شوروی نیز هر بحران اقتصادی به «خرابکاران» و «جاسوسان» نسبت داده می‌شد، در حالی که ساختار ناکارآمد برنامه‌ریزی مرکزی دست‌نخورده باقی می‌ماند. ونزوئلا در دوران مادورو نیز بحران اقتصادی را به «جنگ اقتصادی آمریکا» نسبت داد و از نقد سیاست‌های داخلی گریخت. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که مقصرسازی فردی، ابزار کلاسیک حفظ ساختار قدرت است.

از منظر فلسفهٔ قدرت، این الگو کاملاً قابل شناسایی است. فوکو نشان می‌دهد که قدرت برای بقا نیازمند تولید سوژه است: سوژهٔ مطیع، سوژهٔ منحرف، سوژهٔ مقصر. در این برنامه، نهادهایی که در اقتصاد ایران نقش تعیین‌کننده دارند--از جمله بخش‌های نظامی و امنیتی--از دایرهٔ نقد حذف می‌شوند؛ فرآیندی که فوکو آن را «نامرئی‌سازی قدرت» می‌نامد. در مقابل، افرادی که خارج از حلقهٔ مقدس قرار دارند، به‌عنوان «عاملان دلار ۱۴۴ تومنی» معرفی می‌شوند. این سوژه‌سازی نه برای کشف حقیقت، بلکه برای حفظ نظم موجود عمل می‌کند و افکار عمومی را از مطالبهٔ اصلاح ساختار به‌سوی مطالبهٔ مجازات افراد هدایت می‌کند.

هانا آرنت نیز در تحلیل نظام‌های ایدئولوژیک نشان می‌دهد که چگونه واقعیت پیچیده با روایت ساده جایگزین می‌شود. در این برنامه، اقتصاد ایران نه نتیجهٔ ساختارهای ناکارآمد، بلکه نتیجهٔ «خیانت» یا «نفوذ» معرفی می‌شود. هم‌زمان، نام بردن از چهره‌های نظامی و امنیتی در مقام نمادهای «پاکی» و «مقاومت»، بخشی از همان اسطوره‌سازی سیاسی است که آرنت آن را ابزار تثبیت قدرت می‌داند. جهان نیز به دو بلوک تقسیم می‌شود: تسلیم غرب یا پیوستن به شرق. این دوگانه، امکان سیاست‌ورزی مستقل را از میان می‌برد و انتخاب‌های واقعی را حذف می‌کند.

این دوگانه‌سازی نیز سابقهٔ تاریخی دارد. در دههٔ ۶۰ ایران، جهان به «استکبار» و «مستضعفان» تقسیم می‌شد و سیاست خارجی در چارچوب ایدئولوژیک تعریف می‌گردید. در دوران ناصر در مصر، شعار استقلال به نزدیکی ساختاری با شوروی انجامید و در نهایت به وابستگی اقتصادی و نظامی منجر شد. کوبا پس از ۱۹۶۰ نیز با شعار مقاومت در برابر آمریکا، عملاً به اقمار شوروی تبدیل شد. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که دوگانه‌سازی جهان، امکان سیاست‌ورزی مستقل را از میان می‌برد و کشور را در مدار یک بلوک قرار می‌دهد.

اما تاریخ فقط نمونه‌های شکست را نشان نمی‌دهد. کشورهایی نیز وجود دارند که توانستند استقلال متوازن و موفق را پیش ببرند، بدون آنکه به اقمار شرق یا غرب تبدیل شوند. فنلاند در دوران جنگ سرد، با سیاست «بی‌طرفی فعال»، نه به شوروی پیوست و نه به غرب؛ بلکه با حفظ استقلال سیاسی و توسعهٔ اقتصادی، از میان دو بلوک عبور کرد. کرهٔ جنوبی، با وجود فشارهای آمریکا و تهدیدهای شمال، مسیر توسعهٔ صنعتی و روابط متوازن با جهان را انتخاب کرد و امروز یکی از اقتصادهای پیشرو جهان است. ویتنام پس از جنگ، به‌جای پیوستن به یک بلوک، سیاست «چندجانبه‌گرایی مستقل» را در پیش گرفت و اکنون روابط گسترده با آمریکا، چین، اروپا و آسه‌آن دارد--اتحادیه‌ای منطقه‌ای که نمونهٔ موفق استقلال متوازن است. آسه‌آن نشان داد که کشورها می‌توانند بدون دشمن‌سازی و بدون وابستگی، با تنوع‌بخشی روابط و همکاری منطقه‌ای، هم استقلال سیاسی و هم توسعهٔ اقتصادی را حفظ کنند. مالزی نیز با سیاست «نگاه به شرق» اما بدون وابستگی، توانست توسعهٔ صنعتی و روابط متوازن با جهان را هم‌زمان پیش ببرد. این نمونه‌ها نشان می‌دهند که استقلال واقعی نه در پیوستن به یک بلوک، بلکه در تنوع‌بخشی روابط، انعطاف دیپلماتیک و اولویت‌دادن به منافع ملی است.

چامسکی در نظریهٔ «تولید رضایت» توضیح می‌دهد که رسانه‌ها چگونه از طریق چارچوب‌بندی، افکار عمومی را هدایت می‌کنند. در این برنامه، مسئلهٔ اصلی جابه‌جا می‌شود: به‌جای پرسش از ساختار قدرت، پرسش از «عاملان» مطرح می‌شود. دشمن خارجی--غرب، آمریکا، نئولیبرالیسم--برجسته می‌شود و نسخهٔ از پیش تعیین‌شده‌ای ارائه می‌گردد: نجات در «همکاری با چین» است. این نسخه نه نتیجهٔ تحلیل، بلکه نتیجهٔ چارچوب ایدئولوژیک است. نمونه‌های مشابه را می‌توان در رسانه‌های آمریکا در آستانهٔ جنگ عراق یا در رسانه‌های دولتی برزیل در دوران بولسونارو مشاهده کرد؛ جایی که چارچوب‌بندی رسانه‌ای، مسئلهٔ اصلی را پنهان و نسخهٔ مطلوب قدرت را برجسته می‌کرد.

در روایت برنامه، همکاری با چین نه یک رابطهٔ برابر، بلکه پیوستن به بلوک شرق است. وقتی از «اسکله و جزیره برای خرید نفت» سخن گفته می‌شود، در واقع نوعی وابستگی ساختاری به‌عنوان «استقلال» عرضه می‌شود. این نگاه، ایران را از سطح یک قدرت منطقه‌ای مستقل به سطح یک ابزار در راهبردهای کلان چین و روسیه تقلیل می‌دهد. در چنین چارچوبی، ایران نه کنشگری مستقل، بلکه واحدی تابع در منظومهٔ قدرت شرق بازنمایی می‌شود.

با نگاه چندلایه، ابعاد پنهان این روایت آشکار می‌شود: چپ‌گرایی ضدغربی در پیوند با گفتمان مقاومت، چارچوب ثابت تحلیل را شکل می‌دهد؛ ایران در مقام «عمق استراتژیک» شرق بازتعریف می‌شود؛ برنامه در ظاهر نقد قدرت است، اما در عمل بخش مرکزی قدرت را تطهیر می‌کند؛ و افشاگری کنترل‌شده، احساس آگاهی کاذب تولید می‌کند.

مسئلهٔ اصلی نه یافتن «عاملان دلار ۱۴۴ تومنی»، بلکه بررسی این است که چه بخش‌هایی از ساختار قدرت عمداً از دایرهٔ مسئولیت خارج می‌مانند. روایت ارائه‌شده، ایران را به‌سوی وابستگی ژئوپلیتیک سوق می‌دهد و امکان توسعهٔ مستقل را محدود می‌کند. تاریخ نشان می‌دهد که کشورها می‌توانند فراتر از بلوک‌بندی‌های جهانی تعریف شوند؛ نه اقمار غرب، نه اقمار شرق، بلکه کشورهایی با روابط متوازن، آزاد و مبتنی بر منافع ملی. مسیر استقلال واقعی، نه در پیوستن به یک قدرت بزرگ، بلکه در تنوع‌بخشی روابط، تقویت نهادهای داخلی و اولویت‌دادن به منافع ملی است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy