شمارش معکوس ِ پايان ِ جمهوری اسلامی، احمد پناهنده
[email protected]
[email protected]
به نظر می رسد پرانتز ِ نا لازم ِ جمهوری اسلامی که با آمدن دموکراتها در سال ۱۹۷۶ ميلادی به کاخ سفيد باز شده بود، اينبار با عروج ِ دوباره ی دموکراتها به قدرت، می رود که بسته شود.
زيرا در اين سی سال جهان با سياست ِ غلط ِ جيمی کارتر رئيس جمهور ِ وقت ِ آمريکا، خسارت ِ بزرگی را متحمل شد که دودش علاوه بر چشمان مردم ايران بيش از ساير ملل در چشم ِ آمريکا فرو رفت.
جهانی که از موقع ِ به قدرت رسيدن ِ ملاها در ايران در آتش ِ جنگ های بسياری سوخت و در ترورهای بيشماری از بی گناهان و عاشقان ِ زندگی قربانی گرفت.
گزافه نيست اگر بگوييم جهان در اين سی سال هيچ وقت رنگ آسايش و امنيت را به خود نديده است که هيچ حتی زندگی مردمان در پهن دشت ِ گيتی بی ثبات و نا امن گشته است.
در اين سی سال ايران و ايرانيان و سپس اسرائيل با شهروندانش بيش از همه از جنگ و سرکوب و ترور صدمه ديده اند که هنوز پايانی برايشان متصور نيست.
زيرا تا وقتی که جمهوری اسلامی در قدرت است نابودی ِ تدريجی ايران و مردم ايران و همچنين کشاندن ترور و جنگ به سرزمين اسرائيل و نا امن کردن زندگی بر مردمان آن ديار اجتناب ناپذير خواهد بود.
اين پرانتز ِ نا لازم ِ تاريخی در اثر بی کفايتی جهان آزاد می رود در اثر مماشات مستمر اروپا و فرصت طلبی های جاه طلبانه و کشور خوارانه ی چين و روسيه به قدرت اتمی تبديل شود تا جهان ِ آزاد را سالها چون روسيه و چين به گروگان بگيرد.
پرانتزی که کتمان نمی کند تروريستهای عالم را کمک می کند و سر آن دارد اسرائيل و ملت يهود را " نابود " کند.
پرانتزی که می رود هر چه بيشتر آثار تاريخی، تمدنی و فرهنگی ايرانيان را که فخر و آبروی بشريت است، نابود کند و به جای آن در هر شهر و روستا چاه جمکران حفر کند.
پرانتزی که با خون و جنون و خرافات می رود دنيا را چنان نا امن کند تا امام ِ رهايی بخششان از چاه جمکران بيرون آيد.
و اين همان پرانتزِ نا لازمی است که جيمی کارتر با سياست ِ نابخردانه اش به دنيا تحميل کرد و سی سال جهان را در جنگ و خونريزی و ترور و نا امنی فرو برد.
و چه سنگين است مسئوليت باراک اوباما در اين شرايط ِ نا هنجار ِ جهانی.
آيا ايشان قادر خواهند بود اين کشتی طوفان زده را که کارتر در امواج سهمگين ِ اقيانوس ِ جنگ و ترور و نا امنی رها کرده بود، با درايت به ساحل نجات ِ زندگی ِ امن برساند؟
می دانم که بسيار سخت و دور از توان ِ زمانه است. اما بايد آغاز کرد
چگونه؟
اولين کار بزرگ اوباما در کنار سامان دادن به اقتصاد آمريکا و گشودن رونق اقتصاد جهانی از رکود مرگبار ِ امروزی، پافشاری و برقراری صلح در خاورميانه است.
زيرا يک اقتصاد شکوفا و پويا به يک محيط امن ِ سرمايه گذاری احتياج دارد.
اين ميسر نمی شود مگر اينکه صلح در خاورميانه برقرار شود.
اوباما بايد بداند که مانع اصلی صلح در خاورميانه جمهوری اسلامی است.
بايد بداند که سوريه و حزب الله و حماس و جهاد و ده ها سازمان های تروريستی از جمهوری اسلامی ارتزاق می کنند که پولش از جيب و سفره ی ايرانيان به زور سرکوب تأمين و پرداخت می شود.
بايد بداند که سلاح ها ی تروريست ها بوسيله ی جمهوری اسلامی تأمين می شود.
بايد بداند که آموزش های ترور و عمليات ِ آدم کشی در جا های امن در خاک ايران و سوريه و در قسمت ِ تحت ِ کنترل حزب الله در لبنان انجام می گيرد.
پس بايد بداند که برقراری صلح در خاورميانه حل کردن معضلی بنام جمهوری اسلامی است.
چطور می شود اين معضل را حل کرد؟
صد البته با مماشات مثل اروپائيان نمی توان اين معضل را حل کرد.
تنها راه غلبه بر جمهوری اسلامی ديپلماسی ِ زبان قدرت است.
زبان قدرت هم اين نيست که با توپ و هواپيما به کشور ايران حمله کنيم، خير.
زبان قدرت امتياز ندادن به جمهوری اسلامی و تنگ کردن همه ی عرصه ها بر آن است.
در کنار اين تنگ کردن و امتياز ندادن بايد روی مردم ايران سرمايه گزاری کرد تا شرايطی بوجود آيد که بتوانند حلقومش را در تهران و شهرهای بزرگ بفشارند.
و اين آن سياستی است که جمهوری اسلامی از همه بيشتر می ترسد.
به همين دليل است که امروز جمهوری اسلامی برای ترساندن مردم دست به يک مانور سرکوب ِ سراسری زده است.
چون می داند که ريختن ترس در مردم بر اثر فشار جهانی، مردم را به خيابانها می کشد.
آمدن مردم به خيابان از ده ها حمله ی نظامی برای جمهوری اسلامی خطرناک تر است.
زيرا با حمله ی نظامی مردم يا پاسيو می شوند و يا مبارزه را در کوتاه مدت به جای جمهوری اسلامی، به سوی تجاوز بيگانه برمی گردانند.
زيرا هيچ ايرانی در هيچ شرايطی تجاوز به خاک ايران را نمی تواند تحمل کند.
زيرا ايرانيان معتقد هستند که خاک بيش از هر ارزشی، برايشان ارزش دارد.
به همين دليل است که می سرايند:
چو ايران نباشد تن ِ من مباد
و جای بسی خوشبختی است که آقای اوباما در مبارزه ی انتخاباتی شان با قاطعيت گفته اند که اورشيلم پايتخت ابدی و تفکيک ناپذير اسرائيل است.
معنی اين حرف اين است که اورشليم مذاکره بردار نيست.
معنی اش اين است جمهوری اسلامی، سوريه و تمامی تروريست های منطقه، بيخود آب در هاون می کوبند.
معنی اش اين است که آمريکا در رأس کشورهای جهان آزاد از اورشليم و تماميت اسرائيل به هر قيمت دفاع می کند.
معنی اش اين است آن نظام هايی که خواهان نابودی اسرائيل و ملت يهود هستند، عرصه ها در تمامی زمينه ها بر آنها تنگ و تنگ تر می شود.
و چنين پيامی از جانب آقای اوباما برای جمهوری اسلامی بيش از ديگران چون سمّ مُهلکی است که بايد به تدريج در حلقش ريخته شود تا جان دهد.
آيا اوباما از پس ِ اين سياست بر می آيد؟
بايد گفت هم نه و هم آری
نمی تواند از پس ِ جمهوری اسلامی بر آيد، اگر بخواهد راه جيمی کارتر را به شکلی ديگر ادامه دهد.
زيرا سياست جيمی کارتر مماشات با جمهوری اسلامی بود.
و چنين سياستی جمهوری اسلامی را هر چه بيشتر قوی تر می کند و مردم ايران را خوار و ذليل تر
می تواند، به شرطی که روی اورشليم چانه نزند و دست و پای جمهوری اسلامی را در سوريه، لبنان، عراق، افغانستان، غزه و . . . کوتاه کند و همزمان از مردم ايران برای به زير کشيدن جمهوری اسلامی بطور همه جانبه حمايت کند و حمله ی نظامی به ايران را از سر خود خارج کند.
در اين راه، اوباما جهانی از مردم ايران، اسرائيل و تمامی ِ عاشقان زندگی و منزجر از ترور و آدم کشی را با خود همراه خواهد داشت.
احمد پناهنده