جنگی که به حيثيت اسرائيل صدمه زد! ناصر مستشار

اسرائيل عاقبت در ۲۷ د سامبر سال گذشته به خواست وتحريکات مکرر جمهوری اسلامی مبنی برحمله به مواضع حماس تن داد که به جنگی همه جانبه منجر گرد يد که بعضی اعمال و رفتارهای ارتش آن کشور عليه اهالی و بخصوص کودکان غزه بسيار تکان دهنده بودند. بعنوان نمونه سخنرانی نماينده يهودی پارلمان انگلستان آقای جرالد هوفمن عليه عمليات اسرائيل بسيار توفنده بود: http://www.roozonline.com/archives/2009/01/post_11111.php
نواره غزه تنها ۱۶ کيلومتر طول و۱۰ کيلومتر عرض دارد که جمعيت متراکم يک و نيم ميليونی را در خود جای داده است که حماس عامدا تمام پايگاه های خود را در ميان مناطق متراکم و پر جمعيت به پا کرده است تا خود را از ديد ماهواره ها و چشم مسلح ارتش اسرائيل استتار نمايد . حماس با اين عمل زشت ضد انسانی خود به ساختن سنگر انسانی مبادرت ورزيده است که اقدامی بسيار بيرحمانه تلقی می شود که در همين راستا هرگونه حمله نظامی به غزه مساوی با وقوع جنايت انسانی بويژه کودکان بی گناه منجر می گردد که مطمئنا اسرائيل ازقبل از اين موضوع بخوبی آگاهی داشته است.

ودرجای ديگر نامه ايست که استاد افتخاری ومعروف تاريخ پرفسور اندره نوشی ، در دانشگاه نيس فرانسه ، به سفير اسرائيل ، در ۳ ژانويه ۲۰۰۹ نوشته است. http://www.iranglobal.info/I-G.php?mid=2-48851&nid=haupt .درتمام دوران حيات کشور اسرائيل بسياری از روشنفکران يهودی به استفاده ابزاری اسرائيل از ديرينه ترين دين جهان يعنی آئين يهود اعتراض داشته اند.اگر همان موقعی که برابر اعلاميه سازمان ملل که صراحت داده شد بود که دو دولت فلسطين هنگام استقلال اسرائيل به واقعيت می پيوست هيچگاه جهانيان نمی توانستند شاهد جنگهای بی پايان وضد انسانی باشند. اتحاد جماهير شوروی اولين دولتی بود که موجوديت اسرائيل را به رسميت شناخت اما ازطرف ديگرشوروی کمونيستی بعدها در ضديت با امپرياليسم امريکا جنبش مردم فلسطين را به زير حمايت خود برد که همين مانع حمايت دولت های عربی متحد امريکا از جنبش فلسطين گرديد. دولت شاهنشاهی ايران از همان اول موجوديت اسرائيل را به شيوه دوفاکتو به رسميت شناخت که بعدها هرچه حکومت ايران بسوی امريکا کشيده شد ،عرصه های همکاری اقتصادی ،کشاورزی،نظامی بين ايران و اسرائيل توسعه يافت که همين نيز مکمل بربهانه های روحانيت وديگر نيروهای مذهبی وچپ گرديد که عليه شاه مبارزه نمايند.هرچند دولت اسرائيل ازاتمی شدن ايران در دوره شاه که اکثريت ساکنين اين کشور مسلمان هستند واهمه داشت اما هيچگاه اعترضی آشکاری نسبت به اتمی شدن ايران شاهنشاهی نداشت. اگرچه اسرائيل در ميان روشنفکران قبل از انقلاب هيچ جايگاهی نداشت اما بعدها پس از آنکه جنايات روستای طه ياسين وصبرا و شتيلا به فراموشی سپرده ميشد ودرضديت باجمهوری اسلامی و همه متحدين فلسطينی و لبنانی که از حمايت های بيکران مالی رژيم اسلامی برخورد بوده اند ،بهمين خاطر بخشی از روشنفکران بسوی اسرائيل کشيده شده بودند که بخش وسيعی ازآنها با مشاهده جنايات اخير اسرائيل در غزه بارديگراز اسرائيل فاصله گرفته اند و بر استقلال نظری و انسانی خود پای می فشارند.اساسا اسرائيل باتند رويها و افراط درمصالحه به موقع با فلسطينی ها و همسايگان خود که از نيروهای سکولار فلسطينی تشکيل می يافت باعث رشد جنبش اسلامی گرديد ه است و اينک اسرائيل درحال از دست دادن تنها متحد هميشگی خود يعنی ترکيه هست که از ساکنان مسلمان برخوردار است.قطر و موريتانی هم با اسرائيل قطع رابطه نموده اند وتنها موقعيت جمهوری اسلامی در منطقه تقويت گرديده و عملا آخوندها به پدر خوانده حماس و اعراب تبديل گرديده اند.جنگ اخير مانع از رشد جنبش مد نی داخل ايران گرديد.جنبش داخلی ايران بدانجا رسيده بود که آيت الله منتظری به حکومت ولايت فقيه حکومت شرک خطاب کرده بود و مبارزه با رژيم غاصب را به يک تکليف دينی تعين کرد که مشاهد نموديم که ايشان در ايام جنگ غزه سکوت اختيار کردند اما بلافاصله پس از آتش بس بارديگرآيت الله منتظری از جمله مراجع منتقد نظام جمهوری اسلامی ايران در آستانه سالگرد پيروزی انقلاب اسلامی بار ديگر با انتقاد از نهاد‌های غيرقانونی، از مردم ايران خواست ساکت نباشند و در هر شرايطی اعتراض خودشان را اعلام کنند وگرنه‏ ‏اصلا بی‌خود انقلاب کردند..وقتی جناح های مختلف دولت نابسامان اسرائيل که در درون خود دعوا ورقابت داشته باشند بخواهند قدرت خود را به رقيب نشان دهند با عجله و عصبانيت و بدون تعمق و بدون فراهم سازی افکار عمومی دست به حمله ائی نامحدود می زنند که بجای اينکه کارها سامان يابد وضع هرچه بيشتر خراب تر و به نفع دشمن تمام می شود. اينک شکست اسرائيل در هرزمينه ائی به معنای پيروزی حماس نيست بلکه مترادف است با پيرزوی جمهوری اسلامی ! اينک ثابت شده است که مخالفت با جنگ به معنای اتحاد با جمهوری اسلامی نيست بلکه اما الان معلوم شده است که ادامه جنگ بی موقع به معنای قدرت گيری جمهوری اسلامی تمام شده است که در آينده دولت اسرائيل بايد بدان پاسخ بدهند؟درتمام دوران موجوديت دولت اسرائيل اگر هرچه سريعتر درمنطقه صلح دائم حاکم می شد و کشورهای منطقه با همکاری يک ديگر و با دوری جستن از ستيز های بيهوده براحتی می توانستند تمام نيروها و ثروت های خود بجای خريد سلاح از آنها جهت عمران و آبادی به مصرف برسانند که در همين راستا فقر فزاينده در اين ممالک از بين می رفت و شانسی برای رشد جنبش های ارتجاعی و اسلامی بوجود نمی آمد .اگر پروژه صلح منطقه هرچه سريعتر به واقعيت می پيوست ديگر جائی برای تجارت های بيشمار وپردر آمد برای غرب بوجود نمی آورد . تاکنون در طول تاريخ و همواره يهوديان بدست اروپائی ها آواره وکشتار شده اند نه بدست همسايگان سامی نژاد خود که همين می تواند دليلی منطقی باشد تا بدين موضوع پی برد که اروپای ضد يهود همه نفرت خود ره قوم يهود را به منطقه خاورميانه صادر کرده است تا منطقه در شعله جنگ و تفرقه بماند. در همينجا بايد نتيجه گرفت ، آنروزيکه خاورميانه به صلح دائم برسد روز مرگ اقتصادی و آقائی غرب فرا می رسد ومشرق زمين می تواند به دوران شکوفائی گذشته خود بازگردد.