پنجشنبه 15 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کيست آن که درد ملت را چاره سازاست، خاتمی، کروبی يا مير حسين موسوی؟ بيژن صف سری

بيژن صف سری
نه تنها برای عوام و مردم کوچه و بازار، انتخاب از بين اين سه صاحب منصب شناخته شده، سخت است، بلکه در بين سياسيون و رجال کشور هم برای موضع گيری و پيوستن به دارودسته هر يک از اين سه نفر با شک و دو دلی همراه است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


آنچه از قرائن و شواهد پيداست، انتخابات دور دهم رياست جمهوری در کشورمان، چند قطبی خواهد بود و يا دست کم با به ميدان آمدن نخست وزير سال های جنگ، مهندس مير حسين موسوی، سه قطبی بودن آن ( خاتمی - کروبی و مير حسين موسوی ) محرز است ، طرفه آنکه در بازار رقابت انتخابات اين دوره از رياست جمهوری، نام اين سه تن بيش از کانديدا های ديگر مطرح است آنچنانکه گويی در صحنه رقابت نام فرد يا افراد ديگری در ميان نيست، از همين رو هر چه در بازار تبليغات اين رقابت ديده و يا شنيده می شود از اين سه کانديدا است خاصه که هريک از آنها در کارنامه خود سابقه مديريت اجرايی در سطح کلان اداره امور کشور وجود دارد و به همين دليل نه تنها برای عوام و مردم کوچه و بازار ، انتخاب از بين اين سه صاحب منصب شناخته شده ، سخت است ، بلکه در بين سياسيون و رجال کشور هم برای موضع گيری و پيوستن به دارو دسته هريک از اين سه نفر با شک و دو دلی همراه است اگرچه برخی با حساب های سر انگشتی و تحليل هايی که نگاه منفعت طلبانه و سهم خواهی در آن غالب است تکليف خود را روشن کرده و به گروه يا جناح ، يکی از اين سه تن پيوسته اند هر چند اگر پيش از اين سينه چاک رقيب کانديدای امروز خود بوده باشند . که از قضا ، اينگونه يار گيری ها ، دشواری انتخاب از بين اين سه قطب را برای عوام سخت تر می کند ، چرا که اين پرسش مطرح می گردد که براستی آنکه درد ملت را چاره ساز است کدام است ؟

خاتمی، انديشمند صبور بی عمل

بعد از دولت سازندگی دولت اصلاحات به زعامت سيد خوش نام و فرهيخته ای بنام خاتمی باپشتوانه ۲۰ ميليون رای به صحنه در آمد و نان وآب و شکم رااز فرعيات خواند و همه همتش را برای تحقق آزادی های تصريح شده در قانون اساسی بکار گرفت ، و شب و روزی نبود که در پی صيد آهوی خوش خط و خال آزادی نباشد ، از آزادی بيان ،تا آزادی مطبوعات ،وآزادی ها ی در قصه آمده و الخ ، اما مرگ اصلاحات فرصت نداد تا آرزو های ديگری را هم با خود به گور ببرد و دولت اصلاحات هم دست از پا دراز تر ، درتابوت تاريخ آرام گرفت ، و قبيله ای از زندانی سياسی ، حبس و بيکار شدن صد ها قلم بدست و توقيف مطبوعات آزاد و مستقل از خود بر جای نهاد و تنها ارثيه ی که باقی گذاشت ، فضای باز سياسی بود.
بسنده کردن به فضای باز سياسی تنها اميد مردم خوش باوری بود که گمان داشتند باارثيه بجای مانده ازدولت اصلاحات ، می توانند در تلاشی حق طلبانه امکان تحقق آرمان های اوليه ی انقلاب را فراهم سازند و پس از سال ها ، شايد شاهد مقصود را در آغوش گيرند ، اما در اولين گام ، به کوچه بن بست انتخابات رسيدند ، با اين همه ، ملت ناکام از شهد انقلاب ، که حالا دو نسل پس از خود را هم به همراه داشت ، باز به پای صندوق های رای رفت تا برگزيند از ميان بد و بدتر را که مبادا بی رای و نظر او ، قلندری سر از صندوق های رای بيرون آورد،غافل که در اين کهنه ديار رای به اسم حيدری به صندوق ريختن و نعمتی بيرون آمدن ، هميشه در اين آب و خاک مسبوق به سابقه بوده است.
بسياری بر اين باورند که خاتمی در اين دوره از رقابت ها تنهاست و چه خوب گفته است آن اهل قبيله قلم ( بابک داد ) از چرايی اين تنهايی اما هر چه هست حکايت اين سيد فرهيخته حکايت آن نقل از تاريخ اين کهنه ديار را می ماندکه می گويند روزی ميرزا رضا صديق الدوله نوری نزد مظفرالدين شاه رفت و پس از آنکه شاه احوال او را پرسيد ، دستور داد تا مبلغ هز ارتومان به او کمک کنند ،شاه ضمن دلجويی از صديق الدوله گفت : حالا اين پول را بگير، انشا الله اوضاع ما بهتر شد باز هم به تو کمک خواهيم کرد. اما صديق الدوله به لهجه مازندرانی به شاه می گويد : وقتی در تبريز وليعهد بودی همين حرف را ميزدی حالا که شاه شدی باز هم همان وعده را می دهی ؟مگر قرار است بعد از شاه شدن چه بشوی ؟ نکند قراراست خدا شوی؟. حالا حکايت اين سيد فرهيخته است که در دوره هشت ساله رياست جمهوری خود به دلايلی که بر همگان روشن است در اثر کار شکنی های جناح رقيب ، عاجز از تحقق آرزو های رای دهندگانش بود تا بدانجا که در واپسين روز های زمامداريش به صراحت اين جمله را بر زبان می آورد که در اين آب و خاک رئيس جمهور نمی خواهند بلکه تدارکاتچی می طلبند ، حال گويی در فاصله چهارسال گذشته تحولی رخ داده است که اين سيد فرهيخته ، مصمم تر از قبل پا در ميدان نهاده تا بدانجا که قولی که برای کناره گيريش به شرط کانديدا شدن مهندس موسوی داده بود ، فراموش کرده تو گويی اين بار قرار است به جای تدارکاتچی بودن ، خدايی کند .

کروبی، طلسم شاه مرتضی ای، اما بی اثر

پيوستن چهر ه های شاخصی چون شهردار سابق پای تخت به ستاد انتخاباتی حجت الاسلام کروبی خود نشان از هم و غم اين روحانی پر تلاش دراحراز مقام رياست جمهوری دارد که با بر گزيدن افراد مدير و مدبر در ستاد انتخاباتی خود ، عبور از جاده پر سنگلاخ رقابت را تسهيل سازد تا مبادا بار ديگر در غفلت خوابی چون خواب اصحاب کهف از غافله باز ماند اما حکايت اين شيخ هم حکايت طلسم شاه مرتضی است که پس از سال ها مداوا کردن مردم مفلوک وبيمار، يک شب طلسمش از کار می افتد و ديگر هيچ بيماری را شفا نمی دهد ، هفته ها و ماه ها و سالی گذشت اما بر خلاف سابق طلسم شاه مرتضی بی اثر بود ، مردم از يکديگر می پرسيدند ، چه شد ه ؟ نکند خداوند ما را غضب کرده باشد ، چرا طلسم شاه مرتضی ديگر کارگر نيست ، بيچاره مردم راست می گفتند ، زيرا شاه مرتضی همان شاه مرتضی بود ، طلسم همان طلسم و دوا همان دوا بود ، منتهی چيزی که بود در يک خواب غفلت همچون خواب اصحاب کهف ، زمين چهار بار به دور خورشيد چرخيده بود شکوفه ها چهار بار باز شده بودند ، درست مثل امروز ما که در يک چر خش چهار ساله بهای نفت اين ثروت خدادی از بشکه ای ۸۹ دلار به بشکه ای ۳۷ دلار سقوط می کند . و ايضا در همان حال -با توجه به کاهش سهميه کشورمان در چارچوب سياست کلی سازمان اوپک- ميانگين صادرات نفت خام ما از دو ميليون و ۲۶۶ هزار بشکه در روز ، به يک ميليون و ۹۵۰ هزار بشکه در روز کاهش می يابد تا دولت مجبور گردد در لايحه بودجه خود ، سقوط منابع حاصل از دلار های نفتی را با در آمدهای غير واقعی پر کند؛ در آمد هايی همچون رشد خيال پردازانه در آمد های مالياتی، و يا در آمد ناشی از خصوصی‌سازی و يا در آمد حاصل از هدف‌مند‌ سازی يارانه‌ها که حجم واقعی و چگونگی تامين آن به معمايی بزرگ بدل شده است. همه اين مصائب در غفلت يک خواب و چرخشی چهار ساله دگرگون می شوند و بعد از اين است که ديگر هيچ طلسمی هم حتی طلسم شاه مرتضی هم کار ساز نمی گردد چه رسد به تدبير و درايت شيخ خدا جوی اصلاح طلبی چون کروبی که با وعده ماهی پنجاه هزار تومان به مردم ، قصد گره گشايی از کار ملت فقير اين آب و حاک را دارد .

مير حسين موسوی، مديری نه برای همه فصول

می گويند در ماههای پايانی رژيم شاهنشاهی ، با روی کار آمدن شريف امامی ، چند نفری از رجال قديمی مانند محمد علی مسعودی وارد صحنه شدند تا بلکه توسط افرادی چون سليمان بهبودی که از ابتدای به قدرت رسيدن رضاخان با او بوده و عملا کار ارتباطات مردمی در دستگاه سردارسپه و بعد ها در درباره پهلوی را بعهده داشت ، می توانند باز هم به همان سبک و سياق قديم کشور را اداره کنند ، اما وقتی بعد از سالها به سراغ آن فراموش شده ( سليمان بهبودی ) رفتند ، او را در بستر احتضار يافتند، پير مرد وقتی ماجرا را شنيد لبخندی زد و به پيام آوران گفت داروهای سنتی هم مانند دارو های جديد ، تاريخ مصرف دارند ، مدتی که در پستو بمانند ، خاصيت شان را از دست ميدهند ، امروز ديگر شير خشت و تر نجبين ما اثری ندارد و با اين گفته ، آمدن دوباره به صحنه را نپذيرفت و دست رد به سينه دعوت کنندگان خود زد.

طلب منصب عالی نکند صاحب عقل
عاقل آنست که انديشه کند پايان را

اصراری که برخی از سران اصلاح طلب برای کانديد شدن ميرحسين موسوی برای پست رياست جمهوری دارند ، حکم همان توسل به داروی سنتی را دارد که با سال ها در پستو ماندن، ديگر خاصيتش را از دست داده است ، خاصه حال که بعد از سال ها دوری از صحنه اجرايی امور کشور پا به ميدان نهاده است به ريسمان کهنه و پوسيده تبليغات انتخاباتی چنگ انداخته درست مانند تبليغات سياسيون يک قرن پيش اين آب و خاک چون مرحوم آشيخ حسين لنگرانی ، که می گويند در گلوبند ک ، کوچه ی سابق مرحوم حاج شيخ فضل الله نوری خانه ای داشت و هر کسی به ديدار ش می رفت متوجه چند شاخه کندم در اتاق نشيمن ايشان می شد که به ديوار آويخته و زير آن کاغذی نصب بود که با قلم قرمز رنگی مطالبی نوشته شده بود به گونه ای که توجه هر تازه وارد و ببينده را بخود جلب ميکرد تا جائيکه مجبور به پرسش می شدند ، آن وقت بود که مرحوم لنگرانی با حوصله و آب و تاب زياد توضيح ميدادند که اينها خوشه های گند می است که روی پشت بام خانه ی او از وسط کاهگل ها روئيده است در حاليکه کاهگل جای مناسبی برای رشد گندم نيست ، اما وقتی بر فراز خانه ی يک ايرانی ، آن هم از ميان کاهگل اين خوشه های بزرگ گندم می رويد ، نا گفته پيداست که اين کشور ، برای کشاورزی و گندم کاری ، خاک بسيار مساعد و حاصلخيزی دارد ... و آنگاه گريزی به مسئله ی واردات گندم در آن زمان می زد و می گفت ، آيا ننک نيست در کشوری که چنين خوشه های شاداب و بلند گندم روی کاهگل خانه ها سبز می شود به جای تقويت کشاورزی ، سالانه اين همه ارز برای واردات گندم به خارجيان ميدهيم ؟ و وارد کننده ی آن هستيم ؟......

حال جناب مير حسين موسوی نخست وزير سابق هم با بيان درد هايی که از کودک خردسال تا مردم سالخورده اين گستره تاريخی بر آن واقفند نگاه به افق روشن دارد بی آنکه مشخصا راه کار رسيدن به اين افق را با مردم درغالب برنامه ای منسجم و تدوين شده در ميان بگذارد نگاه کنيد به سخنان ايشان دردانشگاه تهران که گواه اين ادعا ی نگارنده است .

حال با آنچه گفته آمد براستی آنکه درد ملت را چاره ساز است کيست ، خاتمی ، کروبی يا مير حسين موسوی؟

بيژن صف سری
http://bijan-safsari.com/





















Copyright: gooya.com 2016