دوشنبه 26 اسفند 1387   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

درباره انصراف خاتمی و آينده اصلاحات، روزبه ميرابراهيمی

روزبه ميرابراهيمی
اکنون فرصتی ايده آل برای سيد محمد خاتمی است تا ضمن پشتيبانی از موسوی، انرژی خود را در تقويت جامعه مدنی مصرف کند و به عنوان نمادی از اصلاحاتی که معرفش بوده بيش از پيش به ميان جامعه برود و رسالتی که پيش از اين، بودن اش در قدرت مانعی برای انجام آن بود را به نحوه احسن پيگير باشد. تجربه نشان داده است که خاتمی در قدرت، اهل رودربايستی و تعارف است اما در جامعه، رها و آزادمنش است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


سيد محمد خاتمی يکی از نامزدهای مطرح اصلاح طلبان در انتخابات رياست جمهوری آينده با تصميم به انصراف خود، به نفع ميرحسين موسوی، بهترين تصميم ممکن را گرفت. هر چند اين تصميم بسياری از حاميان نامزدی اش را دل آزرده کرد و حتی برخی را نااميد و غمگين. اما تصميمی که خاتمی گرفت بيشترين سودش را جريان اصلاحات خواهد برد.
اگر خاتمی در اتخاذ چنين تصميمی تاخير می کرد شايد بازی "کثيفی" که برخی از حاميان اش به راه انداخته بودند دودمان اصلاح طلبان را بر باد می داد و به جای پرداختن به رقيب اصلی همه انرژی صرف "تخريب"هايی می شد که بسياری از آنها ناجوانمردانه بود.
چند پرده از اين بازی را ببينيد:
در ابتدا حاميان خاتمی با پخش شايعات و خبرهای ريز درشت جو مسمومی را ايجاد کردند تا هدف شان را پيش ببرند. به عنوان مثال در ابتدا انواع و اقسام اتهام را به کروبی نسبت دادند. بعدها که کمی موضوع عبدالله نوری جدی شد شروع به پخش خبرهايی کردند که عملا وی را از دور خارج کنند. حتی در جايگاه شورای نگهبان قرار گرفتند و ضمن رد صلاحيتش، کم مانده بود راسا حکم "حبس" اش را نيز صادر کنند! بازی پس از اينکه خاتمی برای نامزدی اعلام آمادگی کرد و برنامه متقاعد کردنش موفقيت آميز بود صورت ديگری به خود گرفت. ديگر بايد هر کس ديگر را به حاشيه می راندند تا نامزد مورد نظرشان "محور" همه چيز باشد. و جالب است که پس از اعلام حضور ميرحسين موسوی رسما و علنا وی را از دايره اصلاح طلبی خارج خواندند و حتی وی را "مامور" خواندند. کار بجايی رسيد که نوشتند وی به "اصلاحات خنجر زده است".
اما ميرحسين موسوی با حرکتی مهندسی شده از ابتدای فعال شدن اش بازی همه را برهم زد. بخصوص بازی آنانی که شعار"يا خاتمی يا هيچ کس" سر داده بودند. اصولا او از ابتدا هم ترديدی نداشت بلکه هدف اش در ترديد نگاه داشتن ديگران بود. به راستی اگر بتوان پديده ای برای اين انتخابات نام برد کسی نيست حز ميرحسين موسوی آخرين نخست وزير تاريخ جمهوری اسلامی.
اما آيا موسوی مرد زمانه ماست؟ اين پرسش مهمی است که در روزها و ماه های آينده بايد به دنبال پاسخ اش بود. ميرحسين موسوی در حال حاضر تنها خاطره ای است که اميدواريم "حرف های تازه" بسياری داشته باشد. او به احتمال فراوان خود را برای پاسخ به پرسش های بسياری آمده کرده است. پرسش هايی که بخشی از آن به تحولات سال های گذشته باز می گردد و بخش های بسياری نيز به دوران زمامداری اش.
ميرحسين به نوعی نماد سال های دهه شصت و دوران جنگ است. دورانی که هرگز اجازه بازخوانی از سوی هيچ جريانی حتی اصلاح طلبان نيافت.حضور موسوی در عرصه بی رحم انتخابات فرصتی گرانبهاست برای آزمودن مردی که "مراد" بسياری از نيروهای مذهبی و چپ سال های پس از انقلاب بوده وهست.
موسوی حتما می داند که پا به ميدان سختی نهاده است که نسل جديدش بی رحمانه پرسشگر است و ذائقه شان بسيار دور از دوران زمامداری وی. او هرچند تلاش دارد خود را از قالب های مرسوم اصلاح طلب و اصولگرا برهاند و "اصلاح طلب اصولگرا" باشد اما اين حربه نافی پاسخگويی و پرسش گری نيست.
او "خاطره" ای است که امروز پا به ميدان بی رحم "واقعيت" نهاده است. بسياری قوت ميرحسين را مديريت اش در دوران جنگ می دانند اما اين حضور نيز فرصتی است که بدور از تعصب ها آن مديريت نيز بازخوانی شود. همانگونه که دوران هاشمی رفسنجانی و سيد محمد خاتمی بی رحمانه نقد شد. آيا موسوی و دوران مديريت اش تافته جدابافته اند!؟
هرچقدر می توان احمدی نژاد را "عوام فريب" دانست ميرحسين موسوی را بايد "عوام گرا" خواند.اين تعريف دقيق تری از "پوپوليست" خواهد بود که موسوی را مصداق اش بدانيم نه احمدی نژاد را.
اما در وضعيت کنونی و با اعلام کنارگيری خاتمی به نفع موسوی رسيدن به نامزد واحد برای اصلاح طلبان آسان تر شده است. هر چند برخی از اصلاح طلبان در مواضع و نوشته های خود حاضر به پذيرش آسان ميرحسين نيستند اما مطمئنا آينده نشان خواهد داد که پذيرش ميرحسين موسوی دردناک تر از پذيرش هاشمی رفسنجانی برای اصلاح طلبان در پشت درهای بسته نيست.
با همه انتقادات ادبيات ميرحسين نزديک تر به اصلاح طلبان است تا ادبيات آن روزهای رفسنجانی و اشتباه بزرگی که اصلاح طلبان در دور دوم انتخابات رياست جمهوری گذشته صورت دادند.
اما با نگرش های متفاوت به وضع موجود می توان گفت:
- برای آنانی که به استراتژی "هرکه غير احمدی نژاد" قائل هستند رفتن به سوی اجماع برسر موسوی بهترين راه حل است.
- برای آنانی که انتخابات را هدف می دانند نيز حضور موسوی و اجماع برسر وی به هدف نزديکی به قدرت نزديک تر است.
- برای آنانی که به انتخابات به مثابه يک فرصت می نگرند نيز حضور موسوی و کناره گيری خاتمی فرصتی مهيا برای بهره از انتخابات و فضای آن برای طرح مطالبات و ديدگاه های بخش های مختلفی است که به هر دليل نامزدی اختصاصی برای خود نخواهند داشت.
و اما اکنون فرصتی ايده آل برای سيد محمد خاتمی است تا ضمن پشتيبانی از موسوی، انرژی خود را در تقويت جامعه مدنی مصرف کند و به عنوان نمادی از اصلاحاتی که معرفش بوده بيش از پيش به ميان جامعه برود و رسالتی که پيش از اين، بودن اش در قدرت مانعی برای انجام آن بود را به نحوه احسن پيگير باشد. تجربه نشان داده است که خاتمی در قدرت، اهل رودربايستی و تعارف است اما در جامعه، رها و آزادمنش است.
روند دموکراسی در ايران چالش های فراوان و موانع بزرگی را در پی دارد که همه آنها در حوزه مديريت نيست و بخش هايی بسياری از آن در درون جامعه ما و نهادهای مدنی اش است.
و اما ميرحسين موسوی مردی که خود را برای اولين بار به آزمون انتخاب می سپارد شايد در روزهای آينده سخنان بيشتری برای گفتن داشته باشد و نقدهای بنيادی تری را شاهد باشد.هر چه باشد او که نخست وزير قانون اساسی پيشين(قبل از بازنگری) بوده بايد بداند که می خواهد رئيس جمهوری قانون اساسی تغيير يافته ای باشد که هنوز شخصا طعمش را نچشيده است. هر چه هست روزهای آينده و انتخابات آينده بازی سختی برای دموکراسی و دموکراسی خواهان در ايران خواهد بود.

نيويورک / ۱۶ مارس ۲۰۰۹





















Copyright: gooya.com 2016