چهارشنبه 19 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

"ويکيپديای" نامزدهای انتخاباتی! بابک داد

بابک داد
اين فايل ها، منابع مستند بسيار مفيدی حتی برای دوره های بعد يا مقاطع ديگر مانند نقد عملکرد رئيس جمهوری بعدی بر اساس شعارها و سخنان انتخاباتی اش خواهد بود و مردم با شناخت بيشتری به گزينش مسئولان کشور و نقد عملکردشان می پردازند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


«پرسش» بجای «ديباچه»!: چند روز قبل در مطلبی با عنوان «هميشه پای زندگيمان در ميان است» پرسيدم واقعا" برای «تحقيق»درباره خواستگار دخترتان يا داماد آينده تان چقدر وقت می گذاريد؟ برای اينکه «حاصل عمرتان» را بدست کسی بسپاريد، چقدر زمان می گذاريد؟ چقدر «پرس و جو» می کنيد؟ و نوشتم که حالا «چند خواستگار» برای اداره کشور پشت در ايستاده اند و کمتر از سه ماه وقت برای پرس و جو داريد! درست است که اين با ازدواج فرق ميکند!اما به عقيده من از ازدواج فرزندمان مهمتر است! فکر نکنيد همه اش ۴ سال ناقابل است و بالاخره به هر شکل ميگذرد! همين ۴ سال ممکن است کسی بيايد و ميلياردها دلار ذخيره «ارزی و ارضی!» مملکت و حاصل همه عمرتان را با تصميمی درست يا غلط ، به بازی بگيرد! اين «دست کم» تبعات انتخاب يک رئيس جمهوری است!«دست بالايش» هم که جان و ناموس و زندگيمان است!می بينيد که هميشه پای ۴ سال ناقابل از زندگيمان در ميان است! و مگر همه زندگی ما «سرجمع» چند تا از اين«۴سال»هاست؟ امروز، مردم و بخصوص جوانان و دانشجويان بين «برزخ انتخاب» نامزدهايی گير کرده اند که شناخت دقيقی از آنان ندارند و نمی دانند درباره «مسائل امروز» چگونه می انديشند؟ حال « چه بايد کرد»؟ و چگونه ميتوان «خواستگاران مملکتداری» را بيشتر و بهتر شناخت و سنجيده تر تصميم گرفت؟

«پيشنهاد باز» بجای «متن»!: بعد از جستجوی مختصری در گوگل، می بينيم که در انتخابات اخير آمريکا چندين ديتابيس (پايگاه اطلاعاتی)، توسط سازمانهای تحقيقاتی «بيطرف» و نهادهای پژوهشی «مستقل» تشکيل شدند و بخش زيادی از بار«روشنگری» مردم آمريکا را به دوش کشيدند.نتيجه کار هم بسيار چشمگير بود! اوباما نسبت به مک کين،گزينه فوق العاده اما کم اقبالی بود که تنها با شناساندن موفقيت آميز او به عامه مردم،انتخاب غيرمنتظره اش ممکن شد.اين «انتخاب»، حاصل«شناخت دقيق» و بر مبنای «داده های درست»بود.کاری که در هر جامعه ای«وظيفه اصلی محققان» و «روزنامه نگاران مستقل » است.

با الهام از آن حرکت حرفه ای، يک پيشنهاد اين است (اولين بار اين پيشنهاد را دوست مطبوعاتی خوش قريحه و خلاق، نيک آهنگ کوثر در وبلاگش مطرح کرد) که در محيط اينترنت، يک ديتابيس و «پايگاه جمع آوری اطلاعات مستند» برای تمامی نامزدهای رياست جمهوری ايجاد شود تا «حداقلهايی از اطلاعات موجود و مستند» درباره هرکدام از کانديداها در آنجا «مجتمع» شوند و « برای عموم مردم قابل دسترسی » باشند. پايگاهی برای جمع آوری داده های «درست و بيطرفانه» درباره «همه نامزدها» و با «امانت داری کامل و مساوات»: «جمع آوری و ارائه داده های صحيح و بيطرفانه به مردم برای انتخاب برتر».

بديهی است چنين سايتی برای «مرجع» و دائره المعارف شدن، بايد اطلاعاتش درباره اشخاص (نامزدهای انتخاباتی) کاملا" «مستند«،»سالم» و «پالوده» باشد و از صافی «حقيقت» گذر کنند.داده ها بايد از هرگونه غرض ورزی، داوری، يکسويه نگری و افترا و اطلاعات حدس و گمانی و انگيزه خوانی های بی ثمر و امثال اينها مبرا باشد و مستنداتش بايد از تمامی شائبه ها« پالايش» شوند. هرچه گرايش اين سايت به سوی «بيطرفی و صحت مدارک و استنادها» باشد، داده هايش برای استفاده مردم «قابل اطمينان تر» خواهد بود. بنابراين؛هر مطلبی که «جهت گيری سياسی» به نفع يا زيان جناح و فرد خاصی داشته باشد،تيشه ای است که بر ريشه اين کار که بايد صبغه «تحقيقاتی» آن بر همه صبغه های ديگرش منجمله صبغه «سياسی» اش بچربد، وارد خواهد کرد.

از طرفی مهم نيست چه تعداد نامزد مشهور يا گمنام در عرصه انتخابات رياست جمهوری دهم باقی بماند. مهم اين است که برای هر کدام از نامزدها، يک «پوشه جداگانه» ايجاد شود. اين فايلها، منابع مستند بسيار مفيدی حتی برای دوره های بعد يا مقاطع ديگر مانند نقد علکرد رئيس جمهوری بعدی بر اساس شعارها و سخنان انتخاباتيش خواهد بود و مردم با شناخت بيشتری به گزينش مسئولان کشور و نقد عملکردشان می پردازند. پس «تبعيض» هم بين نامزدهای مشهور و گمنام روا نيست و مناصفه و مساوات را حداقل در «کميت» داده های مربوط به همه نامزدهای محترم بايد مراعات کرد.

اميدوارم چنين کاری،در فضايی بدون «تنش های گمراه کننده باندی و سياسی»،و با روشی «صد در صد تحقيقاتی» صورت گيرد و نتيجه اش به «تصميم بهتر مردم » کمک کند! همچنين لازم است خود نامزدهای محترم و همه آگاهان در تکميل «داده ها» آستين بالا بزنند و اينچنين در ايجاد يک «ويکيپديای» کوچک برای شناخت درست و بی شائبه همه کانديداها مشارکت نمايند.اگر اين کار تحقيقاتی،چنان«جامع و بيطرفانه» انجام شود که مردم، بتوانند از مندرجات آن استفاده و به مطالبش «اعتماد» کنند، ميتوان اميدوار بود که دولت و مسئولان هم برای ايجاد و تقويت چنين پايگاه مفيدی، «تحمل و همکاری لازم» را از خود نشان دهند و با در اختيار گذاشتن مستنداتی که انتشارشان «بلامانع» است،به غنای محتويات آن بيافزايند.

متأسفانه امروزه در تعداد محدودی از روزنامه نگاران،که از «باندبازيهای» اينطرفی و آنطرفی مطبوعاتی، دلزده و خسته اند، دغدغه انجام کارهايی «حرفه ای» به معنای دقيق آن يعنی «اطلاع رسانی بيطرفانه» باقی مانده است.شايد بتوان با يک چنين کاری،به احيای مقام و شأن حقيقی روزنامه نگاری پرداخت که بسيار بالاتر از جايگاه سخيف فعلی و «سفارشی نويسی» در «برخی» مطبوعات ماست.اينگونه می توان بخشی از دِين خود را به اين حرفه مظلوم ادا نمود.

«قانون طلايی» بجای «پی نوشت»!: «قانون طلايی» سهامداری محققان و روزنامه نگاران «مستقل» در اين ويکيپديای انتخاباتی، بايد «بيطرفی و انصاف و مساوات» در جمع آوری مستندات باشد و اينکه همه مستندات موجود را فارغ از جهت گيری سياسی خاصی،«امانتدارانه» به مردم عرضه کنند.هر کسی اين «تعهد» را دارد از هر گرايش و تفکری،می تواند اينچنين به نقش حرفه ای خود عمل کند.اين ويکيپديای انتخاباتی «سود سهام» خود را در «فردای روشنی» خواهد داد که مردم از انتخابشان «راضی» و از عملکرد دولت منتخبشان «خرسند» باشند و از مواهب انتخاب درست خود لذت ببرند. و چه «سودی» بالاتر از اين؟

[فرصت نوشتن، روزنوشته های بابک داد]





















Copyright: gooya.com 2016