گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
در همين زمينه
15 فروردین» نقشه راه ولايت مطلقه فقيه، پاسخ به نوشتار شريعتمداری در کيهان حکومتی، پريش پاهکين15 فروردین» ديدن امروز با نگاه ديروز! پاسخ به نقدی در باره جنبش ملی ما هستيم، کوروش گلنام 13 فروردین» پاسخ به نقد وارده بر جنبش ما هستيم، در مقاله علی کلايی، پريش پاهکين 3 آذر» پرونده سازی امنيتی کيهان بر اساس حروف الفبا، پريش پاهکين 13 آبان» واپس گرايی اين درد بی درمان تاريخی! پريش پاهکين
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پاسخ به نوشتار ف. م. سخن در مورد جنبش ملی ماهستيم، پريش پاهکينمی گويند شوخی و مطايبه عناصری هستند که در ادبيات از آن ها برای ايجاد نشاط و خنده در خواننده استفاده می شود .طنز و شوخی گاه تنها برای خنده و سرگرمی است (به نقل از فرويد) و گاه هدف خاصی را در نظر دارد و در آن طعنه و تعريضی نهفته است .در ادبيات ما عقلا و بهلول ها و افراد خردمند در جواب شاهان و بزرگان نکته يی در کار می کردند و با حاضر جوابی خود، باعث تنبه می شدند و گاهی خود يا ديگران را از مرگ می رهاندند. با اين تعريفها از قالب طنز در ادبيات که شناخته شده ترين تعريفهاست ،نوشتار جناب ف.م .سخن نه طنز است نه هزل است نه شوخی است نه کمدی نه اسباب نشاط است و نه مطايبه و نه چيز ديگر.اين نوشته تراوشات ذهنی است که خواسته در قالب لطيفه ای توهين آميز باور مردمان بيشماری را به مسخره بگيرد . به راستی از ديدگاه ايشان جايگاه راستين طنز سياسی در جامعه ما چيست؟ آيا قلقلک دادن ارواح به قصد آگاه کردن شادمانه ی آنها از موضوعی ويژه است يا تصوير هنریِ اجتماعِ نقيضين يا انتقادی که به صورت خنده آور و مضحک بيان می شود ؟يا اينکه اصولا شعری است در نکوهش شرارت يا بلاهت که هدف راستينش اصلاح پليدی هاست ؟ نوشته ايشان که در هيچ يک از اين قالبها نمی گنجد و يا در اصول بر پايه هيچ کدام از طبقه بنديهای طنز يا هجو نيست ! در اين که پيشينه قلم زدن جناب ف.م.سخن در کار طنز و هجو است شايد شکی نباشد اما اينکه جنبش ملی مردم ايران اساسا دستمايه ای برای طنز يا هجو باشد جای بسی شگفتی است ! بايد از ايشان پرسيد آيا شيوه نوينی در ادبيات ملل اختراع کرده اند که ساز و کارش توهين به حرکتهای آزادی خواهانه مردم است؟! آن هم مردمی که در کشوری ديکتاتور زده ، پس از ۳۰ سال سر از يوغ استبداد مطلق برکشيده و سخن از بودن خود گفته اند؟ نوع نوشتار ايشان و بالاتر از آن شيوه نگاه ايشان نشان می دهد که آن چه مورد نظر شان بوده است تنها نگاهی هجو آميز به "جنبش ملی مردمی ما هستيم " نبوده و نيست .ايشان نويسنده ای است که دغدغه اجتماع دارد اما از جنبشی اجتماعی که از ماهها پيش در متن جامعه پديد آمده بی خبر است و در روزهای تعطيل نوروزی - که برخی از کوشندگان اين جنبش در زندان بودند و گروهی ديگر ، از هر شيوه ای برای بيان اعتراضات خود بهره برداری می کردند – با آسودگی خاطر به تماشای ماهواره نشسته و از وجود چنين جنبشی خبردار شده و چنان در خيالات و سوداهای نوروزی خود غوطه وربوده که می نويسد : "بديهی ست هر ايرانی در هر جای دنيا که باشد می تواند جنبشی به راه اندازد و مردم را به تحرک وادارد. مثلا کسی مثل هخا، جنبشی به راه می اندازد و چند صد و بل که چند هزار نفر را به خيابان می کشد تا او به عنوان رهبری شجاع و دلاور به ايران باز گردد و مردم خوشبخت شوند. يا آقای شهرام همايون جنبشی به راه می اندازد و جوانان را به نصب پرچم ِ شير و خورشيدْ نشان و نوشتن شعار "ما هستيم" بر در و ديوار تشويق می کند تا حکومت اسلامی با اين جنبش سرنگون شود و حکومتِ نمی دانم چیچی بر سر کار بيايد." پريش پاهکين Copyright: gooya.com 2016
|