پنجشنبه 20 فروردین 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

چرا ميرحسين موسوی ديروز نگفت، امروز می گويد!؟ الف. احمدپور

ahmadpour.as@gmail.com
www.pejvak-kh.com
به نقل از سايت های حامی ميرحسين موسوی آمده است: ابوالفضل فاتح مسئول کميته اطلاع رسانی و تبليغات ستاد انتخاباتی آقای موسوی گفته است که به زودی "ائتلاف های قوی، ارزشمند و غيرمنتظره پنهان و آشکار ميان هر دو جناح کشور" رخ خواهد داد که در فضای رسانه های کشور موج ايجاد می کند.
اين رسانه ها همچنين نوشته اند که ميرحسين موسوی به اعضای ستاد انتخاباتی خود گفته است: "هر کس رئيس جمهور شود بايد نگاه ملی داشته باشد. متأسفانه بوده اند کسانی که وقتی در مسند قدرت قرار می گيرند، بقيه را کنار می گذارند".
بايد ديد موجی که در راه است چه کسانی را سوار و به ساحل ميرساند و چه کسانی را در هم خواهد کوبيد!؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


"نگاه ملی" چيزی که موسوی به آن تاکيد کرده است، نشانه اين نکته است که ايشان قصد دارد کشور را به پيش از ايجاد جريان اصلاح طلبی ببرد يعنی دوران جنگ و نخست وزيری که در آن دوران و پس از آن مطالبات و خواسته های مردمی شفاف و روشن نبوده و احزاب از اهميت امروزی آن برخوردار نبودند! بعبارتی در آن زمان که در ۸سال دوران جنگی بود و ۸سال دوران بازسازی ويرانيهای جنگ بوده بخاطر شرايط زمان که تقريبا مبحث آزادی به فرطه فراموشی سپرده شده بود هم بخشی از جناح راست و هم بخشی از جناح چپ در منصبهای سياسی و اجرايی حضور داشتند، در ميان اين دو، مشترکاتی وجود داشت که سبب حضورشان در حاکميت بود اما با ظهور جريان اصلاح طلبی بخشيهايی از هردو بخش با شفافيت و تحول در افکار و رفتار خود به جلگه اصلاح طلبان پيوستند و نيز بخشهايی خارج از قدرت آنزمان وارد قدرت شدند و جريان اصلاح طلبی را رقم زدند و البته اين جريان در شرايطی رخ داد که افراد و تشکلهايی که اصولا وفادار به جريان اصلاح طلبی بمعنای واقعی آن نبودند توانستند با ژست اصلاح طلبی در بين اصلاح طلبان قدرت بدست بياورند و تا حدود زيادی جريان نوپای اصلاح طلبی را به انحراف بکشانند.
به حرحال روند جريان فکری جديد بسيار از پرده ها را کنار زد و فضای نسبتا شفافی را بوجود آورد که زمينه ساز شکل گيری احزاب و تشکلها و تنوع نشريات و سيستم بهتری از اطلاع رسانی و روزنامه نگاری حرفه ای را به ارمقان آورد که تا پيش از آن به استثنای يکی- دو سال اوايل انقلاب سابقه قابل ملاحظه ای نداشت.
با اين نگاه موسوی که تا حدودی وجود احزاب را موجب تفرقه ميداند وبا تلنگر به واژه«نگاه ملی» سعی دارد تعريف«نگاه ملی» را به پيش از «جريان اصلاحات» تعريف کند (ايشان گفته است در دولت من ۹ نفر مخالف من بودند اما دليلی برای عدم همکاری با آنان نميديدم!)بدون آنکه تعريف جديدی از آن ارايه دهد. معلوم ميشود که تعبير ايشان از اين واژه همان «ائتلاف ملی»است که تا پيش از آن از بلندگوهای اردوگاه اصولگريان بگوش ميرسيد و معنا و مفهومش چيزی نميتواند باشد جز بازگشت به قرائت خودی و ناخودی در تعابير اصولگرايان از واژه «ائتلاف ملّی»!!؟
با اين وصف موج موسويون ميانه روهای و سنتيهای به اصطلاح معقول هردو جناح «اصولگرا» و «اصلاح طلب» را سوار بر موج و در اصطلاح تندروهای هر دو جناح را حذف و درهم خواهد کوبيد که البته در اين بين تندروهای اصولگرا به لحاظ وابستگی ذاتيشان به حاکميت «غريق نجات حکومت» آنها را به کناری از ساحل خواهد رساند و سر تندروهای اصلاح طلب به لحاظ وفاداريشان به تغيير در رويه های غلط و اصلاح امور حکومت داری ناکارآمد را به زير آب فرو خواهند برد تا در تلاطمی که اين به اصطلاح «موج» موسويون بوجود ميآورد در هم کوبيده و ديگران به ساحل امن برسند!!!
موسوی در بيانيه ها و سخنرانيهای اوليه حضورش در عرصه انتخابات بعد از ۲۰سال دوری از متن سياست و در عين حال اشتغال به امور هنری چون نقاشی بر بوم، موضوعاتی را طرح کرد که چندی نگذشته متوجه ميشود اين موضوعات از استقبال عمومی نه تنها برخوردار نيست که تاثير منفی در اذهان عمومی داشته است از اينرو تلاش نمود تا با طرح سوالات مجازی چون درآمد ۲۷۰ ميليارد دلاری چه شد و کجا رفت!؟ و طرح حمايت از اصول فراموش شده و حمايت از ضعفا در عين حال دل جويی از بخش خصوصی کوششی برای سوار شدن بر فضای انتخاباتی جهت ايجاد موج ! و جلب رضايت طيفهايی از جريانهای اصلاح طلب و اصولگرا نمايد!؟ بدون اينکه متوجه باشد که مردم امروزی ما آنقدر نادان نيستند که ندانند در آمد نجومی نفت برای چه مردمانی و در کجاها هزينه شده است؟ و نيک ميدانند که ميرحسين موسوی هم که عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و مشاور عالی رهبری است خوب ميداند که بيت المال ايرانيان کجا ميرفت و ايشان هيچ زبان اعتراض نگشود!!! و مردم خوب ميدانند که موسوی چرا ديروز نگفت و امروز ميگويد!؟
تغيير سريع در موضعگيريها و واکنشهای گاه گاهی ايشان آيا نشات از عدم درک مطالبات واقعی مردم نيست؟ مير حسين موسوی را نسل سوم نميشناسند و در سطح ميانی جامعه و سطوح پايينی و ميانی اصلاح طلبان هم چندان مورد حمايت نيست،آيا موسوی بدون داشتن تريبون تاثير گذار و با توجه به سکوت ۱۲ ساله اش در ظهور و افول اصلاحات و بدون حمايت رهبری و نهادهای زير مجموعه وی که کمال و تمام از احمدی نژاد حمايت کرده و ميکنند!!؟خواهد توانست بر کرسی رياست جمهوری بنشيند و از احمدی نژادی عبور نمايد که سيب زمينی رايگان در تمامی روستاهای کشور توزيع ميکند،تريبون فراوان انتخاباتی و اطلاع رسانی دارد، وبه قهرمان ملی کردن انرژی هسته ای و سر دمدار رشد بنيه علمی و نو آوری در رسانه های ملی مبدل شده است ؟!

*و اما سخنی با اصلاح طلبان
اگر جريان اصلاح طلب تماما از مير حسين موسوی حمايت نمايد و در جريان رقابت شکست بخورد که امری محتمل است، چگونه با اين سياست ورزی صرف که با توجه به عدم حمايت از شيخ اصلاحات جناب آقای کروبی، به بی اخلاقی هم متهم خواهد شد،بار ديگر خواهد توانست خود را به مردم عرضه کند؟ و آيا بار ديگر مردم آنانرا خواهند بخشيد و خواهند پذيرفت!؟
اين سياست ورزی بدون خرد ورزی و بدون اخلاق چه نتيجه ای دارد!؟ آيا با عبدالله نوری شکست خوردن اما با اخلاق بودن و صادق بودن بهتر از شکست با يدکی «اتهام بی اخلاق بودن» نيست!؟؟
هر جند نبايد ناديده گرفت که اگر عبدالله نوری بتواند از فيلتر شورای نگهبان بگذرد شخصيتی است که شانس پيروزی اصلاح طلبان را دو چندان ميکند و در صورت شکست هم چيزی از ارزش اصلاح طلبان کاسته نخواهد شد.





















Copyright: gooya.com 2016